یافته، اولین پایگاه خبری دارای مجوز در لرستان

محمدجعفر محمدزاده - يافتهابتدا عنوان ديگري براي اين نوشته كه معرفي اثر ديگري از آثار ارزشمند دكتر ديناني است برگزيده بودم؛ اما حيفم آمد از عنوان زيباي كتاب كه امروزه از نيازهاي ضروري جامعه فكري و فرهنگي كشور است (گفتگو) بگذرم و در نهايت نام كتاب و معرفي آن هر دو يكي شد. به ‌هر‌ روي، خواجه نصيرالدين طوسي در ايران از شهرت فراوان برخوردار است و به واسطه آثار گوناگونش در رياضيات و علم هيئت و نجوم، مورد احترام علماي مغرب زمين نيز قرارگرفته است. ايرانيان بيشتر با خدمات علمي او از تأسيس مدرسه و رصدخانه و کتابخانه‌اي بي‌نظير با چهارصد هزار کتاب، تا تأليفات ارجمندي چون «اخلاق ناصري»، «اساس الاقتباس» و «اوصاف‌الاشراف»، خواجه را مي‌شناسند و به او احترام مي‌گذارند.

دکتر غلامحسين ابراهيمي ديناني كه به سبک و سياق ساير آثارش و به روش خود هر از گاهي غبار از چهره برخي انديشمندان مي‌زدايد و حقيقت آنها را مي‌شناساند، در کتاب «خواجه نصيرالدين، فيلسوف گفتگو» به سراغ اين چهره تابناک و ايراني مسلمان رفته و زواياي ناگشوده‌اي از خدمات علمي و فرهنگي اين مرد بزرگ را به حوزه فلسفه نمايانده است. در کتاب «خواجه نصيرالدين فيلسوف گفتگو» درمي‌يابيم که خواجه در کنار مشاغل ديواني که البته فايده و نتيجه آن بيشتر به علم و دانش و ترويج فرهنگ غني ايراني ـ اسلامي رسيده، مردي است که توامان اهل انديشه و عمل بوده و حق آن است که گفته شود شناخت گوهر واقعي هر شخص جز در اين دو ساحت امکان پذير نيست و بررسي هستي يک انسان و ارزيابي شخصيت او تنها در اين دو حوزه امکان‌پذير است؛ کاري که دکتر ديناني براي معرفي و شناخت خواجه انجام داده است.

با بررسي انديشه‌هاي هر شخص ذات و جوهر او هويدا مي‌شود و به تعبير دکتر ديناني: جوهر انسان بدون انديشه به صحنه تصور و ساحت تصديق درنمي‌آيد. اين تعبير وقتي به درستي درک مي‌شود که بدانيم عالم انديشه جدا از عالم عمل هر فرد نيست و نمي‌توان اين دو عالم را سرزمينهاي دورافتاده‌اي تصور کرد که فرسنگها با هم فاصله دارند، بلکه بايد دانست که عالم انديشه و عالم عمل دو نوع فعاليت فکر انسان است که دو جلوه و بروز و ظهور دارند: يکي سخن و ديگري عمل و بديهي است که نمي‌توان ميدان عمل هر فرد را از ساحت انديشه و سخن او جدا دانست.

تأييد اين بيان را مي‌توان در سخن دکتر ديناني در مقدمه کتاب به اين صورت دريافت که: «فعل به همان اندازه با فاعل متحد و يگانه است که با مفعول مطلق.» اين سخن در مورد فعل انديشيدن بسيار روشن و آشکار است؛ زيرا در نظر اهل بصيرت و تأمل، پوشيده نيست که فعل«انديشيدن» به هيچ وجه از «انديشنده» و «انديشيده» جدا و منفک نيست و اين همان چيزي است که بزرگان اهل معرفت در باب اتحاد ميان عقل و معقول ابراز داشته‌اند.

در نظر اين اشخاص عاقل جز خود عقل چيز ديگري نيست؛ زيرا غير عقل نمي‌تواند تعقل داشته باشد. چنان‌که معقول نيز در واقع جز عقل چيز ديگري نيست، بر اين اساس مي‌توان حکم کرد که اگر خواجه نصير در طول زندگي پربار خود علاوه بر ساحت انديشه، در ميدان عمل فردي جسور بوده که گامهاي مستحکم عملي براي براي اعتلاي علم و دانش و نيز براي پيشرفت و آباداني کشور برداشته، عمل او عيناً نشأت گرفته از انديشه او و ماحصل انديشه او اعمالي بوده که انجام داده است و از اين رو سخن کساني که او را به ناروا دانشمندي درباري و يا درباريِ علاقه‌مند به علم و دانش معرفي نموده‌اند، به خطا و ناصواب است.

به اعتبار آن‌چه از آثار خواجه امروز در دست است، خواجه مردي بوده که ميدانهاي فراخ انديشه و علم را طي نموده و در هر ميداني ميدانداري‌ها کرده و آثاري از خود به جاي گذاشته است که هر کدام به نوبه خود ارزشمند و واجد اعتبار و امتياز است؛ اما آنچه در اين ميان خواجه را امتياز ويژه مي‌بخشد، «انديشه» و «فعل انديشيدن» نزد خواجه نصير است که اساس همه افعال و از جايگاه ويژه‌اي برخوردار است. در اين باره دکتر ديناني معتقد است:

«صناعت خطابه يا شعر يا جدل منشأ آثار فراوان بوده و نقش خود را در نشيب و فرازهاي فرهنگي و تاريخي ايفا کرده است؛ اما صناعت برهان از هر صناعت ديگري برتر و بالاتر است... زيرا اعتبار و استحکام برهان به اعتبار عقل است و اعتبار عقل ذاتي شناخته مي‌شود.»

بديهي است که صنعت برهان همان صنعت گفتگوست که مهمترين و وسيعترين ميدان ظهورش فلسفه است. سقراط بزرگ براي سخن و گفتگو ارزش و اعتبار فراوان قائل بود و فلاسفه ديگر نيز به ويژه افلاطون بر همين سيره و روش بوده‌اند. سقراط انديشه‌هاي بلند خود را در قالب گفتگو و پرسش و پاسخ مطرح مي‌کرد و از ‌اين‌طريق انديشه خود را جاودانه مي‌کرد. دکتر ديناني تصريح مي‌کند که: «در ميان فلاسفه مسلمان خواجه نصيرالدين طوسي بيش از هر فيلسوف ديگري اهل گفتگو بوده و اين گفتگوها را نيز در بسياري از آثار خود منعکس ساخته است.»

و نکته قابل توجه اين که خواجه نصير مقيد به محدوديت‌هاي جغرافيايي و زماني نبود و از طرق گوناگون راه و مسير گفتگو را بسط مي‌داد. يکي از آثار ارزشمند خواجه که در آن باب گفتگو را با فلاسفه و انديشمندان بزرگ گشوده است، مجموعه‌اي است تحت عنوان «اجوبه المسائل‌النصيريه» که در هر فصلش، با يکي از انديشمندان بزرگ گفتگو کرده و به بيان چگونگي انديشه آنها پرداخته و نظر خود را راجع به هر موضوع ابراز داشته است.

در مقدمه کتاب فيلسوف گفتگو، ماجراي نگارش کتاب «مصارع‌المصارع» را مي‌خوانيم که خواجه نصير چگونه با زبان فلسفه و برهان به مبارزه با انديشه‌هاي اشعري گونة محمدبن عبدالکريم شهرستاني مي‌رود؛ همو که کتابي در مقابله با فلاسفه تحت نام «مصارعه‌الفلاسفه» نوشته است و خواجه نصير در کتاب خود با مهارت کامل و براهين قاطع کمر کشتي‌گير ميدان فلسفه را به خاک ماليده است.

استاد ديناني در ادامه مقايسه مي‌کند کتاب مصارع‌المصارع را با «تهافت الفلاسفة» ابوحامد غزالي که او نيز نبردي سنگين و سهمگين از طريق کتاب خود در ردّ فلاسفه داشته است و نيز مقايسه مي‌کند کار خواجه را با کار «ابن‌رشد» که در دفاع از ارسطو، بر ابوحامد غزالي مي‌تازد و البته ابن‌رشد در ميدان نبرد خود جز سلاح انديشه و فلسفه ارسطو چيزديگري همراه ندارد، در‌حالي‌که خواجه در مقابله با شهرستاني نه تنها محدود و مقيد به يک فيلسوف خاص نيست، بلکه به انواع نظريات فلسفي مجهز و ممحز است.

دکتر ديناني معتقد است: خواجه نصير در مقام دفاع از فلسفه علاوه بر اينکه در دفع انتقادهاي شهرستاني از فلاسفه، کوشش کرده است به همه شبهات و شکوک فخر رازي نيز در اين باب پاسخ گفته است و از اين جهت کار خواجه را در مقايسه با کار شهرستاني هم از جهت کمّي و هم از جهت کيفي برتر و بالاتر دانسته است كه اگر کسي بگويد او يکي از بزرگترين دفاع‌کنندگان از مقام فلسفه در جهان اسلام به شمار مي‌آيد، از روي گزاف سخن نگفته است.

البته استاد ديناني در ادامه مقايسه کار ابن رشد و خواجه نصير، بر اين اعتقاد است که پرتو انديشه‌هاي خواجه چنان منشأ اثر واقع شد که پس از درگذشت او، انديشه‌اش به خاک سپرده نشد و از پس قرنها هنوز که هنوز است، علاقه‌مندان و ارادتمندان به شيوه و روش او فراوانند؛ اما پس از درگذشت ابن‌رشد، حتي يک شاگرد ممتاز و برجسته از او در نشر انديشه‌هايش نمي‌توان يافت.

به نظر مي‌رسد علت ماندگاري انديشه و بيان خواجه نصير نسبت به ديگران، چيزي جز بهره‌گيري وي از اکسير گفتگو و برهان و تفکر نمي‌تواند باشد؛ چه، او بي‌دليل و برهان و تأييد و رأي داوران منصف پشت کسي را به خاک نماليد و ناآگاهانه و از سر تعصب و يا جهل با هيچ اهل تعقلي به مقابله و مبارزه نايستاده است. پرهيز خواجه از ساده نگري و سطحي‌انديشي راه و رسم او در گفتگوست که آن را مي‌توان مسير نوراني او در پس اعصار و قرون دانست.

دکتر ديناني در بخش ديگري در پاسخ به اين پرسش که: «چرا ابن‌سينا و خواجه‌نصير در الهيات و مسائل مربوط به مابعدالطبيعه از ساير انديشمندان شناخته مي‌شوند؟» معتقد است: کمتر کسي را مي‌شناسيم که در الهيات و مسائل مربوط به مابعدالطبيعه همسنگ و هم‌رديف ابن‌سينا و خواجه نصير باشد... ابن سينا در اين حوزه از معرفت و شناخت به طرح يک سلسله از مسائل پرداخته که پيش از او کسي در مورد آنها سخن نگفته؛ اما در مورد برتري خواجه نصير بايد گفت: اهميت و برجستگي او در اين نيست که بر خلاف جهت ابن‌سينا گام برداشته و يک جريان فکري ديگري در مقابل انديشه‌هاي او به وجود آورده است، بلکه دفاع او از فلسفه و کوشش و تلاشي که با درايت و بزرگي داشت، باعث شد فلسفه را از خطر سقوط و نابودي نجات دهد، بسيار مهم است.

دکتر ديناني به اين شبهه هم پاسخ مي‌دهد که مردي با اين همه فضل و دانش، چگونه پذيرفته است که در خدمت ايلخانان و اسماعيليان باشد؟ مي‌گويد: زندگي اين فيلسوف بزرگ نشان مي‌دهد که در هر حال و مقام، چه در زماني که با اسماعيليان زندگي مي‌کرد و چه در روزگاري که با ايلخانان همکاري داشت، همواره دانش و نيروي خود را در راه خدمت به علم و فلسفه به کار مي‌برد و در راه نجات مردم از هر گونه ستم و بيداد کوشش مي‌کرد. و به ‌راستي بايد پرسيد چه ستمي شديدتر و مخوف‌تر از جهل و ناداني و خرافه مي‌توان يافت که خواجه‌نصير عمر خود را مصروف مبارزه با پيامدهاي ناگوار آن نموده است.

دکتر ديناني در ادامه مي گويد: حکيم بزرگ طوسي مسئوليت منصب‌هاي ديواني را از آن جهت مي‌پذيرفت که بتواند در راه کمک به [علم و عالمان] گام بردارد و به پيشرفت علم و انديشه ياري رساند. اهتمام خواجه طوسي نسبت به هدفهاي علمي و فلسفي خود آن‌چنان بود که حوادث روزگار کوچکترين خللي در اراده او ايجاد نمي‌کرد.

مقدمه کتاب «خواجه نصير فيلسوف گفتگو» به مباحث ديگري چون: آثار خواجه در طب و نجوم، کيفيت و کميت آثار خواجه، چرايي پذيرش مسئوليت ديواني از سوي خواجه‌نصير، ظهور انديشمندان در عهد اسماعيليان به واسطه حضور خواجه، مقابله با خرافه در امور مهم سياسي و حکومتي و ايفاي نقش در خاتمه‌دادن به دوران حکومت به ظاهر اسلامي عباسيان، نفوذ و استيلاي اسلام بر مغول به خاطر اقدامات خواجه و معرفي شاگردان خواجه را مي‌بينيم و با بحثي پيرامون فلسفه خواجه‌نصيرالدين، مقدمه کتاب به پايان مي‌رسد.

دكتر ديناني معتقد است که خواجه نصير فلسفه جديدي ابداع نکرد و از يک سلسله مباحث و مباني بديع و بي‌سابقه سخن نگفت و گرچه آثار ابن‌سينا را شرح کرد، ولي هرگز ادعا نکرد که ابن سينا آخرين فيلسوف است و انديشه‌هاي فلسفي نيز در فلسفه او به پايان رسيده است، بلکه کاري که او کرد، گشودن باب تفکر فلسفي بود تا کاروان فکر فلسفي بتواند همواره به مسير خود ادامه دهد.

دکتر ديناني معتقد است که خواجه‌نصير با پيمودن راه گفتگو نه تنها جريان فکر فلسفي را از خطر سقوط نجات داد، بلکه از‌اين‌طريق به حفظ هويت ايراني و احياي فرهنگ اسلامي نيز کمک کرد. خطر سطحي‌نگري و جمود همراه با تعصب کور را گوشزد کرد.

يافته ديگر و البته مهم خواجه‌نصير از فلسفه را مي‌توان پي‌بردن او به «گنج سخن» و دستيابي به قدرت کلام، آن هم به شيوه گفتگو دانست. او با بهره‌گيري از قدرت سخن، از حريم فلسفه دفاع کرد؛ اما هرگز از قواعد فلسفي و عقلي خارج نشد و در قالب فلسفه خاصي نيز گرفتار نيامد.

کتاب «خواجه نصير فيلسوف گفتگو» علاوه با مقدمه جامعي که دارد، در شانزده فصل تدوين و تبويب شده که در هر باب آن دکتر ديناني به بيان يک مسأله فلسفي مي‌پردازد و پس از ارائه ‌نظر هاي متفاوت، گفتار خواجه نصير را که گفتار فلسفي و گفتگو گونه با صاحبان انديشه و کلام است، مي‌آورد و به هر کدام پاسخي درخور و يا توضيح و شرحي شايسته مي‌دهد.

ماجراي برخورد نحو عربي و کلام اشعري با منطق و فلسفه، حوزه زبان و قلمرو عقل انديشه اشاعره و جايگاه آن در جهان اسلام، حب دانايي اصل فلسفه و آغاز راه فضيلت، خواجه‌نصيرالدين طوسي در سنگر دفاع از فلسفه، کوشش براي ويران‌کردن و تلاش براي ساختن، عالم آگاهي و جنبش انديشه در نخستين گام، نقطه آغاز در پيدايش نظر، نگاه عقل از جايگاه ناکجاآباد، بلاغت و حکمت در آثار حکيم طوسي، نگاه نو و سخن تازه، هماهنگي شهود و انديشه در يک گفتگوي شکوهمند، حکمت علمي در نظر حکيم طوسي و تأويل در انديشه خواجه‌نصيرالدين طوسي عناوين فصول شانزده گانه کتاب هستند.

کتاب «خواجه نصيرالدين طوسي، فيلسوف گفتگو» در سال 1389 از سوي انتشارات هرمس در 560 صفحه به قطع رقعي به بازار نشر عرضه شده و تا کنون به چندين نوبت چاپ رسيده است. بدون ترديد اين کتاب دريچه جديدي از شناخت خواجه‌نصيرالدين طوسي را به روي علاقه‌مندان مي‌گشايد و زواياي پنهان اين چهره تابناک ايران‌زمين را آن‌گونه روشن کرده است كه پيش از اين نبوده و به درستي که اين ويژگي ممتاز دکتر ديناني است که هرگاه به سوي معرفي شخصيتي روي مي‌آورد، گام در جاي قدم ديگران نمي گذارد، بلکه تلاش مي‌کند تا يافته‌هاي خود را ارائه و خواننده و پژوهنده را از حظ تازه بهره‌مند سازد.

دكتر محمدجعفر محمدزاده

 

 

روزنامه اطلاعات/ دوشنبه 9 دي 1392 / صفحه 6

 

 

 

 

 

نوشتن دیدگاه

تذكر: نظرات حاوي توهين يا افترا به ديگران، مطابق قوانين مطبوعات منتشر نمي‌شوند

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

بازگشت به بالا