«آرامش خاطر در آن است که موسیقی‌دان آهنگ بسازد، نقاش پرده بکشد و شاعر، شعر بسراید.» آبراهام مازلو
سومین جشنواره موسیقی نواحی «آینه‌دار» میزبان موسیقی «لکی» و «لری» بود. با چشم‌پوشی از برخی نابسامانی‌های اجرایی در برنامه، می‌توان «نشست‌های تخصصی» آن را بهترین جایگاه برای شناخت و شناساندن علمی آواها و نواهای موسیقی نواحی به شمار آورد.
اینک به ارزیابی یکی از نشست‌های تخصصی موسیقی لرستان می‌پردازیم؛ آنجا که «ایرج رحمانپور درباره‌ی ریشه‌های واژگانی و خاستگاه نغمه‌های آوازی همچنین مفاهیم و اصطلاحاتی که به ادعای وی در لرستان نادرست تعریف‌شده‌اند، توضیح داد و گفت: متأسفانه شرایط امروز به‌گونه‌ای شده است که گویی هر چه با پدیده‌ها و مفهوم‌های فرهنگی، زبانی و تاریخی، پیچیده‌تر برخورد کنیم، علمی‌تر خواهد بود؛ درحالی‌که این‌طور نیست و باید این مسائل را به‌سادگی، همچنان که هستند، تعریف و تفسیر کرد.»
نخست واژه‌ی «هوره» را چنین معنا می‌کند که:
«هو» به معنای خوب، برجسته و نیکو است؛ و «ره» یا «راه» نیز به معنای آواز و نغمه؛ از این‌رو «هوره» می‌شود نغمه‌ی خوب، آواز برتر و نغمه‌ی برجسته.
 پاسخ: این دیدگاه گمانی بیش نیست و نمی‌توان با قاطعیت از آن سخن گفت و برای اثبات آن پژوهش بیشتری نیاز است زیرا نمی‌توان به‌سادگی، گواهی روشن بر این ادعا گرفت. همان‌گونه که برخی «هوره» را از «اهورا» و «هور» یا خورشید دانسته‌اند که پایه و مایه‌ی دانشی ندارد و در هیچ‌یک از نوشته‌های کهن نشانی از این گفته‌ها نمی‌یابیم.

سپس در دیدگاهی دیگر ساختار واژه‌ی «باختن» یا بازی کردن (رقص) را مانند ساختار واژه‌ی «فرهیخته» می‌دانند که فرهیخته از پرهیزیدن (فرهیزیدن) ساخته شده و نخست «پرهیخته» بوده بعد فرهیخته شده است در معنای بسیار پرهیزگار.
پاسخ: باید گفت که متخصص ما بدون اندک شناخت و آگاهی از ساختار واژگانی و دستوری زبان‌های کهن به‌ویژه «پهلوی» برای راه یافتن به ریشه و چگونگی ساختار واژگان از روشی خویش ساخته بهره برده‌اند؛ یعنی پیوند آنچه از ظاهر واژه برمی‌آید با برداشت‌های ذهنی بر اساس حدس و گمان!
«فرهیخته» واژه‌ای دوبخشی است که از «فِرَ» و «هیختن» ساخته شده.«فِرَ» پیشوندی است با معنی و جایگاه ویژه که هیچ‌گاه به «پر» دگرگون نمی‌شود زیرا در واژه‌ی «فرهنگ» نیز دیده می‌شود.
«فِرَ» برابر نهاد «به‌سوی» و «به‌پیش» می‌باشد و «هیختن» همان «آهیختن» و «آختن» است؛ پس هرگز نمی‌تواند «پرهیزگار» باشد! (در زمانی دیگر معنای فرهیخته و فرهنگ را بررسی می‌کنیم)

نکته‌ی دیگر آن‌که به چرایی و چگونگی همانندی «باختن» و «فرهیخته» پی نبردیم؟
واژه‌ی دیگر که معنا کرده‌اند «چِر» یا همان آواز خواندن است که دوباره در یک دگرگونی نابه‌جای حروف آن را «سِر» گفته‌اند و سرود و سرودن را از آن می‌دانند.
پاسخ: ناگفته پیداست که دگرگونی و جابه‌جایی حروف در زبان، روشمند و منطقی است و ما نمی‌توانیم هرگونه که بخواهیم آنان را تغییر دهیم و از واژه‌ای، واژه‌ی دیگر بسازیم.
اگر «چِر» را «سِر» بینگاریم که همان «سرو» باشد، می‌بینیم که بخش پایانی جدایی‌ناپذیر واژه‌ی «سرو» یعنی «و» را از بین برده و آن را بی‌معنی ساخته‌ایم زیرا «سِر» با «سرو» برابر نیست! می‌توان «سرو» یا سرود را به‌روشنی در واژه‌ی «خسرو» دید که در اصل «هو سرَو» می‌باشد و در پهلوی به معنای خوش‌نام و خوش آوازه آمده.
«هو» همان خوب و «سرو» آوازه است که به پیکر سرود و آواز پدیدار شده و هرگز نمی‌توان «و» را از آن گرفت.
ولی به‌راستی «چر» چیست؟
«گَر» در اوستا و «جَر» در زبان پهلوی آواز نیایش آب است که از آوای باران برمی‌آید.«جَرجَر»، «شَرشَر»، «شُرشُر» و «شُرشَر» (لکی) همه و همه آوای زیبای باران هستند که در زبان‌ها و گویش‌های گوناگون ایرانی به کار می‌روند.«شَر» به «شار» دگرگون‌شده و در واژه‌ی «آبشار» نمایان است. آبشار در معنای آبریز و محل فرود آب نیست بلکه آبشار آوای نیایش آب می‌باشد؛ شاید «چِر» دگرگون‌شده‌ی «شُر»(لکی) است که آواز نیایش آب می‌باشد و هنوز در معنای خواندن و آواز به زلالی در زبان ما جاری است.
ایشان در نگاهی دیگر «دنگر» یا آوازخوان (که دنگ کَر می‌باشد) را با «سانگر» در انگلیسی یکی می‌دانند!
شايان ذكر است با شناخت و بررسی ریشه و ساختار زبان‌های نخستین، پی بردن به همسانی پسوندی در «دنگر» و «سانگر» - که سخن در آن بسیار است- پیش پا افتاده و بدیهی می‌نماید.

دیگر واژه‌ی تحلیل شده در این نشست «هوکاره» است که چنین معنا شده: کسی که با زیاد انجام دادن کاری در اجرای آن مهارت پیدا کرده و آن کار را خوب انجام می‌دهد. یعنی ساخته‌ شده از «هو» که همان خوب است و «کار».
پاسخ: در حالی که واژه‌ی «هوکاره» ساختاری دو بخشی از «هوک» و «ار» دارد. بن‌واژه «هوک» می‌باشد که در زبان پهلوی به معنای خوی و خلق یا عادت به کار می‌رود؛ «هوکاره» کسی است که خلق و خویی ویژه دارد. حال اگر ساختار آن را از «هو» و «کار» بدانیم، نظریه‌پرداز ما «هوکی هوکی» را چگونه تفسیر می‌کنند؟!
آیا معنای آن «خوب چه کسی، خوب چه کسی» می‌باشد!
بی‌گمان با این نگاه راه به‌جایی نخواهد برد...
همچنین در تحلیل نام جای‌ها، کسان و مفاهیم و اصطلاحات مانند «ماهور» و «خرم‌آباد» و... نیز باید با آگاهی و دانش سخن گفت زیرا آنچه ما در می‌یابیم یا حدس می‌زنیم همیشه درست نیست.

سخنران این نشست در نوشته‌ای دیگر در همایش بررسی زبان و ادبیات بومی لرستان (زبان زاگرس، چراغی روشن به دهلیز تاریک،1385، ص 67، چاپ اول، مرکز آفرینش‌های حوزه‌ی هنری لرستان) این‌گونه به تحلیل «واستره» می‌پردازد که «واستره با توجه به این که استر یعنی چهارپا ...»
پاسخ: به‌راستی بر ما روشن نیست که این واژه را چگونه خوانده‌اند که «استر» را از دل آن بیرون کشیده و برای درستی سخن خویش گواه آورده‌اند!
باید گفت که معنای واژه را به‌درستی درک نکرده‌اند زیرا «استری» در آن وجود ندارد که «اسبش» بخوانند.
واژه «واستریوشی» از دو بخش «واسترَ» و «یوشی» شکل گرفته که روی هم در معنای «کشاورزی» است و هنوز معنی «یوشی» به‌روشنی بر کسی پیدا نیست ولی دگرگونی «واستر» از پیش تا کنون چنین بوده:
واسترَ    وَستِرَ    وَستَر     بَستَر .
در معنای «واستر»(بستر)، «پوشش» نهفته است نه «اسب» و «استر»!

به امید روزی که: «هر کس سرِ کارِ خویش گیرد».
در روزگاری که فرهنگ و ادب و هنر دیارمان زیر آوار سهمگین بی‌مهری و آزار نادانی به‌سختی نفس می‌کشد سزاوار نیست، هر کس به طریقی دل آن را شکند.
جبار امیریکاش می‌دانستیم ...
سخنان به دور از دانش و پژوهش ما، بی‌گمان روزگاری مرجع و آبشخور آیندگان خواهد شد!
هشیار باشیم تا در دنیای پرشور و شتاب رسانه‌ای امروز، پیام‌رسان گمراهی و بیراهه رفتن دیگران نباشیم.
وای بر ما! وای بر ما!
اگر سخنی ناسفته و ناسنجیده گفته باشیم، آن‌هم در زمینه‌ی فرهنگ و ادب و هنر غنی و درخشان این دیار...

جبار امیری

 
مطلب مرتبط: ايرج رحمان‌پور هوره‌خوانی را بازمعنا کرد