برای سير به سوى خداوند و كمال مطلق و رسيدن به حيات طيبه از همان نافرمانی و گناه ازلی آدم و حوا گرفته تا به امروز انجام‌ مستحبات‌ و نوافل‌ و توسلات‌ و دعا و بقيه‌ي‌ امور، فرع‌ است‌. اصل‌ قضيه‌، ترک گناهان بشری است.
از توطئه آشکار علیه خداوند گرفته تا تنهایی انسان‌ها، از آزار و قتل مردمان بی‌گناه بر روی کره زمین گرفته تا خشم و دروغ و کاهلی بی‌حد و حصر همان مردم گمراه، از سحر و جادوگری کف‌بینان تا طالع‌بینی‌های بی‌اساس توطئه گران، از ترویج مصرف‌گرایی عقلانیت سود ‌مدار تا رنج کار مردمان بی‌پلامار برای رفع امیال درونی و نیازهای پوشالی بی‌شمار، از مسخ‌شدگی حاصل از جادوی تصویر تا مراسم انتخاب دخترک بزک شده از سر تزویر، از سوداگری مرگ چند صد میلیارد دلاری جهانی تریاک، مرفین و هروئین تا داغ مرگ جگر‌سوز میلیون‌ها کودک در جنگ‌های خانمان‌سوز، از بی‌حرمتی به مادرمان زمین با انقراض و کشتار گونه‌های مختلف جانوری تا قطع درختی که تأمین‌کننده نفس سالانه دو انسان است و از بین بردن جنگل‌هایی که هر هکتارش ده تن کربن را جذب می‎کند و بیست تن اکسیژن تحویل‌مان می‌دهد، از آلودگی‌های نفتی و گازهای گل‌خانه‌ای تا زباله‌های پلاستیکی و هسته‌ای كه از اعماق چند هزار متري زمين گرفته تا سفره‌های زیر زمینی آب، بيوسفر، تروپوسفر و حتي خارج از اتمسفر را آلوده نموده‌اند.
تعادل میان انسان و جهان هستی بر‎هم خورده، از صید بی‌رویه مار و میرو و ماهی با کشتی‌های فولادی زمخت کف روب تا خورشید محو و آسمان سیاه و بارانی از دود و غبار و اسید بر سر آدمیانی که با تمام در هم لولیدن حشره‌وارشان در شهر شلوغ با تمام سوژه‎هایش، درد تنهایی دارند و حسی تلخ و غمگین و ماشین و دود و این همه همهمه و گنداب جاری از شهر که حاصلش همه بی‌حرمتی به آب‌وخاک و هوای ودیعه گذاشته در نزد ماست.

منشأ این‌همه گناه بشری کجاست؟
افراد را که انفرادی مورد توجه قرار دهی منشأ گناهان می‌شود، جهل انسان و غفلت از خود‌شناسی و خدا‌شناسی، دنیادوستی، شکم و شهوت‌پرستی، فراموشی و یا عدم اعتقاد به وعده آخرالزمان.
اما اگر فرد را در قالب یک جامعه زیر نظرگیری راه فرار از شهر گناه می‌شود، جامعه‌ای در بستر عدالت و با محوريت ايمان به خرد، حسن نيت و سلامت روان و مسئوليت مشترك. جامعه‌ای که در آن نتوان از آدمی با عواملی چون طمع، استثمار، فرار از تنهایی و زیاده‌خواهی برای سود بیشتر مادی سوء‌استفاده نمود.
در این جامعه انسان می‌تواند مستقل و پرتوان با دیگر مردمان، طبیعت و جانوران با عشق و کار خلاقانه از سر احترام مرتبط و توأمان، زندگی کند. با عشق ورزیدن به معنای اثبات دیگران در کنار کار متناسب با طبیعت و در آغوش کشیدن جهان در حالی که فردیت نفسش دست نخورده باقی بماند.
منشأ گناهان بشری یا بیکاری و کار بی‌تناسب با طبیعت است و یا بی‌عشقی و کج‌روان راه عشق. پس علاج درد گناه بشری کار در دل طبیعت، با طبیعت و در راه طبیعت که محضر خداوند است در کنار عاشقی انسان، آن‌هم عشق به عروج‌ روح دیگر انسان‌ها در راه خدا و حفظ بقا و قلمرو همه مخلوقات خداوندی است.


(أَلَمْ یَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ یَرَى: آیا انسان نمی‌داند که خدا او را می‌بیند؟) آیه 14 سوره علق


مهدی حسنوند