پیش از انقلاب با نسلی مواجه هستیم که از خصایص بارز و مشخصه آن آرمانگرایی است؛ آرمانگرایی که از زوایای گوناگون و افق جهانبینیاش مبتنی بر ارزشهای والایی همچون «عدالت» و «آزادی»است؛
نسلی مبارز و عصیانگر که برای دستیابی به آرمانش و برای رهایی مردم در بندش تمام هستیش را به قربانگاه میبرد. نسلی که در عرصه تئوریک و پراتیک نشان داد که عمل و نظر را میتوان در میدان مبارزه با چاشنی آرمانگرایی گسترش دهد و یگانه عیار سنجش آن همانا فدا شدن در مسیر رهایی مردم و گذشتن از جان شیرینش برای دستیابی به آرمانش.
در عصر و زمانهای که صداها در سینه خفه میشد و دانستن و دانایی جرمی نابخشودنی و تازیانه شلاق مزد مبارزان در این عرصه بود. در چنین فضای خفقانآمیز و سرکوب، آیا منفذ و فرصتی برای فعالیت در چارچوب فعالیتهای مسالمت آمیز در یک دیکتاتوری تمامیتخواه باقی میماند، آیا رژیمی که بهترین فرزندان ملت را به مسلخ میبرد و جواب هر انتقاد و اصلاح را با مشت و شلاق و گلوله پاسخ میداد، میتوان امیدوار به اصلاح در این سیستم بود.
در کنار انسداد سیاسی و سرکوب نیروهای مبارز و حقطلب و شکاف شدید طبقاتی و بیتوجهی به اقشار ضعیف و فرودست جامعه و جولان جشنهای دو هزار و پانصد ساله و توهم حرکت به سوی تمدن بزرگ نمایانگر وضعیتی بود که باید در عرصه حضور داشت و برای مبارزه و رهایی کاری کرد و در این اوضاع نابسامان دکتر "هوشنگ اعظمی " نمونه بارز و برجسته ایستادن در برابر این شرایط بود، پزشک آرمانخواهی که با عزم و اراده پولادینش و ستیز با استبداد و خفاشان جهل و تاریکی همچون رودی شناور
و طوفنده سنگ ریزههای جهل و استبداد را تا رسیدن به ساحل آزادی و عدالت جست و جو میکرد، مگر میتوان فرزند راستین لرستان بود و همچون بلوط پیوندی ناگسستنی با آلام و دردهای مردم دیار خویش نداشت و نسبت به رنج و اندوه مردم بیتفاوت بود.به راستی که از هر نظر به زندگی این مرد بزرگ نگریسته میشود ناخودآگاه انسان در برابر این همه درد و انسان بودن سر تعظیم فرو میآورد و کاش پزشکان امروز نیز حداقل ذرهای از مرام و اندیشه او را در خدمت به مردم محروم به کار میگرفتند.
اعظمی خود را وقف مردم کرد و جاودانه شد و آن چنان که تاریخ هست و لرستان نام و یاد او نیز عجین است با حافظه تاریخی این سرزمین و چه بارها که شاهد و ناظر بودیم مردمان ساده و بیآلایش برای تسکین درد خویش آنان که گوشهای از قلبشان را نام او تسخیر کرده، به نیکی و ستایش از او یاد میکنند و بر مرام انسانیاش شهادت میدهند.
بعد اجتماعی زندگی هوشنگ اعظمی آن چنان درخشان و گویاست که سطر سطر آن مشق و درس دلدادگی و آزادگی و حریت است که خویشتنِخویش را بیریا و شیداگونه در پای مردمانش میریزد، انسان سبک بال و رها از قیود نفسانی میتواند عاشقانه چون شمع بسوزد و پیرامونش را با نور روشنایی گرما ببخشد که هوشنگ اعظمی نمونه واقعی و اعلای یک انسان بود و تا جایی که انسان بودن ارزش است یاد و نام او نیز معناگر انسان بودن است.
محسن رستمی