هنگام برگزاری کارگاههای مهارتی دید خلاق یا چندبعدی، با مورد جالبی روبهرو شدم. در یکی از جلسات که موضوع بحث درباره اهمیت و ضرورت توجه به نوع و انتخاب لباس در شرایط مختلف بود ، یکی از بچهها که دانشجوی بیکار عمران بود سؤال کردند که من میخواهم مردم و جامعه، بنده را با همین لباس بپذیرند و قبول داشته باشند. نمیخواهم به خاطر مردم، زندگی کنم و دوست دارم آنجوری که میخواهم زندگی کنم.
این دوست عزیز آن روز جواب و پاسخ مساله را دریافت نمود و بعد از یکی دو جلسه، دیگه نیامد. وقتی پرسوجو کردم که فلانی کجاست؟ دوستان گفتند که در گیر ثبت و راهاندازی شرکت هستند.
این تجربهی ملموس و عینی نشان میدهد که همهی مواد و مصالح و ابزار لازم برای موفقیت افراد فراهم است، اما متأسفانه افراد ناتوان از دیدن و شناسایی این امکانات هستند. این افراد به علت داشتن نگاه تکبعدی، تکراری، کلیشهای، قدیمی و از سر عادت به جنبههای زندگی از جمله شغل، آگاه نیستند که گرهی کور مشکلاتشان کجا هست و در چه مرحلهی از موفقیت هستند و در نمودار فرایند موفقیتشان، کجای این نمودار قرار دارند.
نکتهی کلیدی این است که ممکنه این نقاط تاریک یا گره کور، یک گرهی کوچک و ناچیز و بیاهمیت باشد که در مسیر راه موفقیت افراد قرار دارد و به علت همین کوچکی و بیاهمیت بودن، مشمول نگاهها و دقت و توجه افراد قرار نگیرند. لذا افراد به خاطر عدم شناسایی همین نقاط کور، فرصتها و موقعیتهای کلیدی و طلایی خود را از دست میدهند. یا مثلاً به نمونه دیگری اشارهکنم که فرصتی برای یکی از دوستان فراهم شده بود و ایشان میبایستی جهت انجام مصاحبهی عملی و تئوری مراجعه میکردند. این دوست عزیز در امتحان و مصاحبهی عملی قبول شدند ولی در مباحث تئوری و نظری که نیاز به قدرت تکلم و مهارت در بیان داشت، رد شدند و به اعتراف خودشان این فرصت را از دست دادند.
بنابراین در سیستم چندبعدی و بینش خلاقانه شرایط و امکانات موجود برای رسیدن به خواستهها و موفقیتها، در زندگی هر کسی وجود دارند منتها افراد به دلیل نگاه عادت گونه و یکسویه نگری، قادر به دیدن و آشکارسازی این امکانات و بهرهبرداری درست و مناسب از آنها نیستند. در تفکر خلاق، همیشه امکانات و سرمایهها، از جنس پول نیستند که منتظر بمانیم و بهمحض فراهم آمدن آن اقدام و شروع به حرکت کنیم. همین تصور نادرست از سرمایه و امکانات، باعث توقف، رکود، سستی، تباه شدن و از بین رفتن بسیاری از انرژیها، هزینهها و استعدادهای منحصربهفرد در افراد شده است و متأسفانه در پرداختن و تغییر ذهنیت و برداشت اشتباه افراد از این موضوع هم آنچنانکه باید و شاید کار نشده و مورد غفلت واقع شده است.
طوری که رسانهها و تبلیغات محیطی، با نشان دادن مکرر رقابت جنونآمیز بانکها در اهداء جوایز طلایی و نشان دادن و القا ء این ذهنیت که فقط و فقط با داشتن پول میتوان به جایگاه شایستهی خود رسید، سالیان سال است که باعث تباه شدن و سرکوب شدن استعدادها و قابلیتهای وجودی افراد شدهاند.
در سیستم خلاق داشتن سلامتی، زیبایی چهره، قد، داشتن پدر و مادر، ایمان به خدا، امنیت، توانایی دیدن، شنیدن، راه رفتن و دویدن، حافظهی خوب، داشتن دوستان خوب، نفس کشیدن و... هزاران مورد دیگر، امکان محسوب میشوند. تصور کنید اگر زمان تولد معلول یا نابینا متولد میشدید، یکی از مهمترین امکانهای زندگی را از دست میدادید. ضرورت و اهمیت این امکان را باید از زبان یک نابینا جویا شوید. اهمیت آفتاب گرم و مطبوع را، باید از ساکنین مناطق سردسیر جویا شوید. قدر و ارزش درختان، جنگل، آب و رودخانهها را باید از ساکنین کویر و بیاباننشینها پرسید. اهمیت و ارزش سلامتی را، باید از دیالیزیها و بیماران لاعلاج پرسید؛ و قدر پدر و مادر را باید از آنهایی پرسید که از وجود نازنین این دو، محروم هستند.
ادیسون نابغه کسی بود که اولین اختراعش را در سن 13 سالگی انجام داد. وی تمام موفقیتهایش را مدیون مادرش بود. مادرش بود که این بچهی کودن را به نابغهی قرن تبدیل کرد.
لذا فکر میکنم افراد در هر شرایطی که هستند و در هر نقطهی جغرافیایی که بسر میبرند یا زندگی میکنند دارای امکانات ویژه و منحصربهفردی هستند که میتوان با دید خلاق، آنها را شناسایی و مورداستفاده قرار دهند.
اما این به این معنی نیست که افراد برای کسب موفقیتها و خواستههایشان، سفر نکنند یا مهاجرت و جابهجایی نداشته باشند. چرا که مهاجرت و جابهجایی خودش یکی از هزاران امکان موجود برای نیل به هدفها و رسیدن به خواستهها است؛ اما مهاجرت زمانی باید شکل بگیرد که ابتدا، با ابزار دید خلاق و نگاهی جدید به امکانات و شرایط محیط زندگی، همه امکانات موجود را شناسایی و نهایت استفاده و بهرهبرداری را از ظرفیتهای صددرصدی آن نمود و در صورت نتیجه نگرفتن، در مرحله بعدی اقدام به مهاجرت کرد.
نکتهی بعد این است که در صورت نداشتن دید خلاق و تجهیز نبودن به این مهارت، حتی در صورت مهاجرت و جابهجا شدن، احتمال پیدا نکردن فرصتهای شغلی و رسیدن به خواستههای موردنظر وجود دارد؛ یعنی هر مهاجرتی و هر جابهجایی، تضمینکنندهی موفقیت و پیدا کردن فرصتهای پولی و شغلی نیست.
نگارنده چون در فضای هنر و بهخصوص کاریکاتور هم تجربهی نسبی دارم، مثالی متناسب با این فضا که ممکن است مورد توجه هنرمندان و دانشجویان هنر که متأسفانه از مدرک، دانش، فن و مهارت هنریشان نتیجهی درستی نگرفتند، قرار بگیرد میزنم. بهعنوان مثال استاد «مرتضی ممیز» پدر گرافیک ایران که به پرکارترین گرافیست ایران معروف هستند در شرایطی صاحب این عناوین و این جایگاه شدهاند که خیلی از وسایل ارتباطجمعی مثل موبایل، کامپیوتر، اینترنت و ... خبری نبود و ایشان با همان قابلیتها و استعدادها و امکانات منحصربهفرد منجمله صبر و پشتکار، تداوم و استمرار، ایمان و توکل به خدا، نگاه خلاق و... علاوه بر گرایشهای تخصصی خود در حوزه گرافیک، شروع به فعالیت در سایر حوزهها مثل نوشتن کتاب، ترجمهی مقالات، عکاسی، طراحی پوستر برای فیلمهای سینمایی، تولید انیمیشن، طراحی جلد، تصویرسازی کتاب و... مینماید؛ اما امروزه دانشجوی گرافیک به علت نداشتن بینش خلاقانه و به کار بردن آن در تمام بخشهای زندگی و از جمله پیدا کردن شغل، بعد از فارغالتحصیل شدن کموبیش دو الی سه گزینه بیشتر نمیشناسند. یا دنبال ثبت و پیدا کردن یک شرکت تبلیغاتی و همکاری با آنها میگردند و یا منتظر پیدا نمودن شغلی دولتی و یا در نهایت جهت تدریس در مراکز دانشگاهی، شروع به ادامهی تحصیل مینمایند؛ و درنهایت آخرین گزینه منزوی شدن و حاشیهنشینی را انتخاب میکنند.
افراد هنرمند امروز این امکان و دارند که در هر شرایطی که هستند، داخل اتوبوس، مترو و... با استفاده درست و مناسب از گوشی همراه و شبکههای اجتماعی مثل اینستاگرام قادرند تا بیارزشترین آثار هنریشان را با هزاران هزار نفر در ایران و جهان به اشتراک بگذارند و برای آثار هنریشان گالریهای مجازی تشکیل دهند و در کمترین زمان ممکن علاقهمندان داخلی و خارجی را به دیدن آثارشان دعوت کنند. امروزه دیگر هنرمندان ما منتظر نمینشینند تا مسؤولین و نهادهای دولتی با کاغذبازی و بروکراسی اداری وقت و زمانی را برای نمایش آثار هنرمند و استفاده از فضای گالری اختصاص دهد. و این البته زنگ خطری است برای متولیان فرهنگی و هنری که هنرمندان را بیشتر از پیش ببینند و حمایت کنند.
امروزه دیگر هنرمند نیازی به هزینه کردن برای چاپ و انتشار پوستر و بروشور برای دعوت از علاقهمندان به دیدن آثارش در نمایشگاه نمیبیند.
با وجود امکانات بینظیر و قدرتمندی مثل ابزار اینترنت، گوشی همراه باقابلیتهای منحصربهفردش و رشد و آموزش سیستم فکری جدید با عناوینی مثل تکنولوژی فکر، تفکر مثبت و... برای سستیها و عدم موفقیتهایمان هیچ توجیهی قابل توجیه نیست. آقای « کیم ووچونگ» بنیانگذار شرکت دوو و کارآفرین برجسته کرهای که لقب «جادوگر» دادهاند، عادت داشت شرکتهای ورشکسته را خریداری کند و در کمترین زمان ممکن، آنها را به شرکتهای سودآور تبدیل میکرد. وقتی از وی سؤال میپرسند و علت این کارش را جویا میشوند میگوید:« در چنین مواقعی دیگران، شروع به شمارش غیرممکنها میکنند، در حالی که من امکانات را میشمارم»
نتیجه اینکه افراد دارای منابع وجودی و شرایط و امکانات منحصربهفرد و ویژهی زیادی برای خلق موقعیتها و فرصتهای شغلی هستند، تنها و تنها چیزی که توسط افراد و متولیان رشد و مباحث تربیتی مورد غفلت واقع شده است، نداشتن ابزار دید خلاق و قوهی خلاقیت در افراد است که بایستی به شکل جدی در منابع درسی دانش آموزان و از سنین ابتدایی موردتوجه و بهرهبرداری قرار گیرد. بیشک وقتی آب سرچشمه را با اکسیر خلاقیت ترکیب کنیم، در مسیر حرکت چشمه به سمت کانالهای اقتصادی، فرهنگی، اعتقادی، علمی، هنر و... شاهد به بار نشستن محصولات عالی و رشد و توسعهی همهجانبهی و متعادل در تمامی ابعاد زندگی فردی و اجتماعی افراد خواهیم بود. در غیر این صورت باید همچنان شاهد رشد سرطانی و بدقوارهی بخش و بعدی از ابعاد مختلف باشیم؛ مثلاً از لحاظ توسعهی فضاهای سختافزاری و شهری شاهد رشد بیرویهی ویلاهای شمال هستیم ولی در کنارش حیات دریای خزر را به خطر میاندازیم. در تحصیلات عالیه رشد چشمگیری داریم و به آمار ورودی دانشجویان افتخار میکنیم، ولی به اعتراف مرکز بهداشت حدود 43 درصد مردم دچار افسردگی میشوند؛ یعنی ازهر سه نفر یک نفر دچار افسردگی است.
فخرالدین دوستمحمد