با نزدیک شدن به مهرماه فصل بازگشایی مدارس، جنب و جوش خاصی در میان دانش آموزان و خانوادهها به طور طبیعی و مرسوم برای تهیه وسایل و نیازهای فرزندانشان جلوه میکند که حال و هوایی خاص و شیرین را در محیط خانواده رقم میزند.
خانوادههایی که از بضاعت مالی مناسب برخوردارند مشخصاً بدون دغدغه و با فراغت بال به تهیه هر آنچه نیاز یک دانشآموز برای گام نهادن به سوی مدرسه است مبادرت میورزند و فرزند خویش را در حد مطلوب و برطرف کردن نیازهایش برای کسب دانش و تربیت رهسپار مدرسه میکنند ولی در نقطه مقابل خانوادههایی وجود دارند که متأسفانه از وضع مالی و اوضاع نامطلوبی برخوردار هستند و بعضاً با داشتن چند دانشآموز، حال و هوای خوشی بر این خانوادهها حکمفرما نیست و دغدغه رفع نیازهای فرزندشان به شدت آنها را آزار میدهد و آنها را در معرض آسیبها و مشکلات عدیدهای قرار میدهد که از تهیه حداقلهای نیازهای فرزندانشان ناتوان و مستأصل میباشند و حتی در بعضی از خانوادههای مستضعف و فرو دست حتی نفس فرستادن فرزند به مدرسه بلاموضوع و خارج از اراده آنها میباشد.
حق طبیعی این فرزندان جهت تحصیل ضایع گشته و محکوم به تحمل وضعیتی هستند که خود هیچ نقشی در به وجود آوردن آن ندارند و بعضاً همین فرزندان مجبور میشوند برای کمکخرج خانواده به کارهای کاذب و بیآتیه روی آورند و فرصت تحصیل و کسب دانش در آینده برای همیشه از دست میرود که تبعات و اثرات آن در آینده میتواند گریبان گیر کلیت جامعه گردد.
با توجه به وضعیت اقتصادی حاکم بر جامعه و شرایط دخل و خرج خانوادهها به خصوص خانوادههای ضعیف ایجاب مینماید که نهادهای حمایتی و اقشاری از مردم که از توانایی مالی و بضاعت مناسبی برخوردار هستند با شناسایی این افراد که بهراحتی میتوان آنها را در پیرامون خودمان پیدا کرد و شرایط حداقلی را برای آنها به وجود آورد که بتوانند آنها نیز همانند دیگر هم سن و سالهای خویش در روند کسب دانش و تربیت که حق طبیعی هر انسانی است کوشا باشند و نقش و رسالت انسانی خویش را در جهت کمک به همنوعان خویش ایفا نمایند.
بیشک کمک به این قشر میتواند به عنوان بزرگترین خدمت و دستگیری از چشمان منتظر و معصومی باشد که در رویایهای کودکانه خویش غوطهور بوده که میتوان با ارج نهادن بر جلوههای انسانی سقف آرزوهای کوتاه زندگیشان را برآورده کرد.
محسن رستمی