آن‌قدر شیرین و دوست‌داشتنی است که دلت می‌خواهد ساعت ها پای حرف‌هایش بنشینی و از مصاحبت با او لذت ببری.
صادقانه اعتراف می‌کنیم "علی فروتن" بسیار خودمانی‌تر از آن چیزی بود که تصورش را می‌کردیم، حتی در روزهایی که سرمای برخی بی‌مهری‌ها بیش‌تر از سوز هوا، فیتیله‌ای‌ها را آزار می‌دهد!
 دفتر کار فروتن در یک عصر سرد زمستاني میزبان ما بود، گفت‌وگویی که تماماً با لهجه بروجردی صورت گرفت.
 
با افتخار می‌گویم بروجردی‌ هستم
الان 48 سال است که در "تهران" زندگی می‌کنم، یک سال هم در "دورود" پیش مادربزرگم زندگی کردم. بزرگ شده‌ي تهرانم ولی اصلاً ادعای تهرانی بودن ندارم و همیشه با افتخار می‌گویم اصلیتم و پدر و مادرم بروجردی هستند، برعکس خیلی‌ها که بعد از 4 روز که می‌آیند تهران و لهجه‌شان عوض می‌شود، من به شدت بروجرد را دوست دارم و حتی همسرم نيز بروجردی است.
پدر قلابی‌ام به مدرسه آمد!
فقط سه چهار ماه در بروجرد زندگی کرده‌ام که آن دوران در کلاس پنجم دبستان آزادگان (چهارراه دارایی) درس می‌خواندم. در آن مدت کوتاه، اتفاقات عجیبی برایم رخ داد و خاطرات جالبی از آن مقطع و همچنین یک سالی که در دورود زندگی کردم دارم. مادر‌بزرگم زن عمو فيتيله‌: با افتخار می‌گویم بروجردی‌ هستم/ دوست داشتم ساير شهرهاي لرستان را هم معرفي كنمخوش‌تعریفی بود و بسیاری از واژه‌ها و اصطلاحات بروجردی را از او یاد گرفتم.
یادم می‌آمد زمانی که در بروجرد درس می‌خواندم یک بار شیشه مدرسه را شکستم و از ترس این که پدرم به مدرسه نیاید یک پدر قلابی گیر آوردم! به پیرمردی که یک گاری دستی داشت، 5 تومان دادم و گفتم بیا بگو پدر من هستی! مدیر مدرسه جوری آن بنده خدا را ترساند که فکر می‌کرد می‌خواهند پول شیشه را ازش بگیرند! در نهایت من خودم قضیه را لو دادم و پدرم به مدرسه آمد که هم از آن پیرمرد کتک خوردم هم از بابام!
داستان شکل‌گیری گروه فیتیله
گروه 3 نفره ما از سال 72 شکل گرفت که بنده با پرداخت مبلغ 75 هزار تومان به آقایان مسلمی و گُلی اضافه شدم! آقای "محمد مسلمی" اهل اردبیل، آقای "حميد گُلی" اصالتا گیلانی و بنده هم بروجردی هستم.
این پتانسیل خوبی بود که با تبادل این دیالوگ‌ها بین ما 3 نفر، مردم را با فرهنگ و گویش‌های  مختلف آشنا کنیم. در طول 14 سالی که برنامه فیتیله روی آنتن بوده، دو تا از مناطقی که در معرفی فرهنگ‌شان تاکید داشته‌ایم، یکی اردبیل و دیگری بروجرد بوده است. البته دوست داشتم این اتفاق در سایر شهرهای لرستان هم بیافتد که متاسفانه همکاری لازم صورت نگرفت.
من دوست داشتم این فرهنگ اصیل به تمام کشور معرفی بشود و این که با نگاه صرفاً ترانزیتی به استان ما نگاه می‌شود را از بین ببریم.
لهجه بروجردی را معرفی کردم
لهجه بروجردی بسیار شبیه نهاوندی و ملایری است و همین باعث شده خیلی‌ها فکر کنند من اهل این شهرها هستم. فرهنگ این 3 شهر خیلی به هم نزدیک است. پارسال با گروه فیتیله رفته بودیم نهاوند، یک بنر زده بودند و زیر عکس من نوشته بودند: «بروجردی به نهاوند خوش ‌آمدی!» متاسفانه در سالیان گذشته از این لهجه در قالب شخصیت‌هایی استفاده شده بود که به نظر من قدری سطح فرهنگ مردم این منطقه را پایین نشان می‌داد.
من برای اولین بار در مجموعه "عکاس‌خانه" لهجه‌ي بروجردی را با شخصیت اسماعیل معرفی کردم و سعی کردم از اصطلاحات و گویش بروجردی طوری استفاده کنم که مخاطب متوجه بشود ولی در برنامه فیتیله چون مخاطب اصلی ما بچه‌ها بودند، کمی الفاظ را تلطیف کردیم تا خیلی برای مخاطب گنگ نباشد.
حالا بیش‌تر قدر بروجردی‌ها را می‌دانم
نمی‌خواهم راجع به حاشیه‌های اخیر صحبت کنم اما می‌خواهم از طریق رسانه شما به تمام همشهریان عزیزم تبریک بگویم، از بابت این که در طول این سال‌ها بسیاری از شخصیت‌ها و تیپ‌ها با لهجه بروجردی به اجرا درآمد ولی مردم فرهیخته بروجرد با فهم و درک بالایی با موضوع برخورد کردند و پذیرفتند که این یک نوع ترویج فرهنگ است.
حتی آقایان مسلمی و گلی هم در مصاحبه‌های اخیر خود به این موضوع اشاره و از مردم بروجرد قدرددانی کردند، چرا که 65 تا 70 درصد آیتم‌های فیتیله را با زبان بروجردی و لری کار کردیم. من همیشه پشتم از مردم شهرم قرص بوده و حالا بیش‌تر از گذشته قدرشان را می‌دانم و یک بار دیگر از همه آن‌ها تشکر می‌کنم.
کسی حق ندارد چهره بروجرد را بد نشان بدهد
یکی از انتقاداتی که من همیشه به رسانه‌ها دارم این است که چرا کم‌تر به فرهنگ و تمدن عظیم شهر ما پرداخته می‌شود و بیش‌تر اخبار حوادث آن انعکاس داده می‌شود. چرا کسی از شهری که یک زمانی بالاترین آمار قبولی یک دبیرستان را در دانشگاه داشت، حرفی نمی‌زند؟ چرا به افتخارات، بزرگان و فرزانگان بروجرد اشاره‌ای نمی‌شود و تمرکز رسانه‌ها روی اخبار منفی است؟ هیچ کس حق ندارد وجهه‌ي بروجرد را بد نشان بدهد، ما بزرگانی داشته‌ایم که در برهه‌ای از تاریخ مملکت را جهت داده‌اند…
دوست دارم باز هم در بروجرد اجرا کنم
من در طول سال، حدود ۲۰۰ تا ۲۵۰ روزش در سفر هستم و کم‌تر فرصت می‌کنم به بروجرد بیایم. دوست دارم بیش‌تر حضور داشته باشم و برای بچه‌ها برنامه اجرا کنم. منتها یک مقدار دوستانی که متولی کار هستند با دید سیاسی به موضوع نگاه می‌کنند که این برخلاف نگرش من است.
 من خودم را وارد قضایای سیاسی نمی‌کنم، ممکن است برای یک مسئولی نیم‌خیز بشوم ولی اگر بچه‌ای را ببینم برایش تمام قد می‌ایستم، چون ولی‌نعمت ما هستند.
بروجردی‌ها استاد فن بیان هستند
بروجردی‌ها استاد فن بیان هستند. یک زیرکی خاصی در نوع گفت‌وگوهای‌شان وجود دارد و هنرمندانه صحبت می‌کنند. در بروجرد اگر خانه‌ات را عوض کنی در عرض 3 دقیقه پیدایت می‌کنند‌! چیزی که در تهران وجود ندارد و کسی سراغت را نمی‌گیرد، ولی در بروجرد مردم جویای احوال هم هستند که این باعث می‌شود احساس غریبی نکنی.
اصالتم از یک طرف و کار با بچه‌ها از طرف دیگر، باعث شده که بنده خیلی زود احساساتی شده و درونم را بروز بدهم. من حتی برای اتفاقات خارج از کشور هم نمی‌توانم ناراحتی‌ام را پنهان کنم. در گروه ما من هر وقت خنده‌ام می‌گیرد بچه‌ها می‌گویند مطمئنیم اتفاقی افتاده…
دست خودم نیست، این لهجه را دوست دارم
من 2 فرزند دارم، یک دختر و یک پسر که البته در منزل با آن‌ها فارسی صحبت می‌کنیم، ولی من وقتی یک بروجردی را می‌بینم نمی‌توانم جلوی خودم را بگیرم!
جالب است بدانید که پدر و مادرم در خانه با من فارسی صحبت می‌کردند ولی وقتی مهمان می‌آمد من چنان با لهجه‌ي غلیظ بروجردی صحبت می‌کردم که طرف مقابل تعجب می‌کرد! واقعاً دست خودم نیست و عاشق این لهجه هستم.

منبع: نشريه "شهر ايما"
 

در همين زمينه بخوانيد:

فيتيله مايه‌ي افتخار لرستان است/ آزمون قدرشناسي مسوولان استان