رقابت خیلی خوب است البته به شرطي كه سالم و جوانمردانه باشد. نوعی بازی دموکراسی است که موجب پیشرفت هم میشود؛ اما اگر ناسالم و توأم با زد و بند باشد، باعث درجا زدن و حتی پسروی میشود و ممکن است خشک و تر با هم بسوزند.
روایتی دارم از سالهای دور، یك زمانی بین خرمآباد و یکی از شهرهای استان از لحاظ ورزشی رقابتی شدید و البته گاهی سالم و گاهی ناسالم وجود داشت. خوشبختانه با رشد فرهنگ مردم هر دو شهر و به خصوص ورزشکاران، مربیان و سرپرستان، این رقابت سالمتر شده و ثمرهاش را هم دیدهایم.
سالهای زیادی شاهد پیروزی و موفقیت ورزشکاران لرستان بودم و فقط حاصل اتحاد و دوستی ورزشکاران و مربیان همه استان بود. مسئولان کشوری ورزش از این نتایج انگشت به دهان میشدند، چون میدانستند لرستان از لحاظ امکانات ورزشی چقدر فقیر است، اما هیچ توجهی نداشتند!
شهر خرمآباد تا پایان سال 1357 فقط یک سالن محقر کشتی با گنجایش دو تخته تشک و یک اتاق جهت تمرین وزنهبرداری داشت. رشتههای والیبال، بسکتبال، دوومیدانی، فقط در فضای باز تمرین میکردند. با توجه به سرما و برف و باران زمستان و گرمای تابستان، ورزشکاران این رشتهها در طول سال چند جلسه میتوانستند تمرین کنند؟
جالبترین رختکن را والیبالیستها داشتند. زمین تمرین آنها نزدیک دیوار باغ کشاورزی بود و یک شیر پاک خوردهای کنار زمین درختی کاشته بود. که بهترین رختآویز والیبالیستها بود! نکته جالب دیگر، در مسابقات سراسری آموزشگاه های کشور- تبریز، سال 1345دکتر عیدی علیجانی (قائممقام فدراسیون دومیدانی ایران تا چند سال پیش كه در كنفدراسيون دو و ميداني آسيا نيز منصب داشت) قهرمان پرتاب نیزه ایران شد با رکورد 49 متر و آن زمان رکورد قابل توجهی بود و خیلی سر و صدا کرد.
خبرنگار ورزشی با او مصاحبه کرد:
بچه کجایی؟ خرمآباد
کجا تمرین میکنی؟ روي زمین خدا!
با چی تمرین میکنی؟ دسته بیل!
خبرنگار همه سوالهای دیگه را بیخیال میشود! یعنی تا آن موقع حتي یک نیزه استاندارد در خرمآباد وجود نداشت!
همان زمان (اوايل دهه 50) شهر رقیب خرمآباد هم پیست دوومیدانی و هم سالن چند منظوره برای والیبال و بسکتبال وپینک پنگ داشت. قدرت تیمهای دو شهر برحسب امکانات بدین شرح بود در فوتبال و کشتی و دوومیدانی ووزنه برداری برتری بیشتر با خرمآباد و در والیبال و بسکتبال و پینگپنگ برتری با شهر رقیب بود. پس از چندی شهر رقیب در دوومیدانی هم پا به پای خرمآباد پیشرفت کرد، اما نطفه اختلاف در سال 1346 در ورزش استان بسته شد. و سه چهارسال ورزش استان پسرفت و اختلاف به همه رشتهها سرایت کرد.
اسفند 46 مسابقه فینال والیبال آموزشگاههاي فرمانداري كل لرستان بین خرمآباد و شهر رقیب در محل فعلی دبیرستان امام (فضای باز) برگزارشد. تیم خرمآباد مافوق تصور بازی کرد. نفرات تیم خرمآباد را محمد دهمحسنی، محمدحسین قنبری، مرحوم محمد فراشزاده (پاسور تیم)، انوش فیروزی، مرتضی معصومزاده و حُسی کمونچه (اصلیتش از شهر رقیب بود متاسفانه فامیلیاش را فراموش کردهام) تشكيل ميدادند. یاد همه به خیر ...
حُسی کمونچه با تعصب بیش از حد و زدن سرویسها و توپگیری، تیم رقیب را بسيار اذيت کرد و ما تماشاچیها با تشویق او غوغا کردیم. خدا میداند آن روز بازیکنان رقیب در ذهن خود چه فحشهایی به او دادند...
در گیم سوم، رنگ از رخسار برخي بازيكنان تیم رقیب پریده بود. انتظار باخت نداشتند و سرانجام یک صحنه به عنوان بهانه پيدا کرده و در اعتراض به قضاوت از زمین بیرون رفتند! اساتید ورزش و مربیان آن زمان از هر دو شهر مثل آقایان پرویز جایدری، ولی گودرزی، حشمت شادابی از شهر خرمآباد، آقایان رضا کاروان، عبدالمحمد مطهری (مربی شهر رقیب)، پرويز (اردشير) ارکانی و به ریاست مرحوم نيكولاي علیین (رئيس وقت تربيتبدني لرستان) تصمیم گرفتند جهت جلوگیری از اختلافات بعدی، بازی تجدید نشود.
در عوض اعضای تیم منتخب به طور مساوی یعنی از هر تیم 6 نفر به بازیهای تابستان 47 که در تهران برگزار شد اعزام شوند و مربی تیم آقای مطهری باشد که از مربیان کاربلد و دورهدیده بود، ولی به نظر من دستتنها بودن مطهری به اختلاف بیشتر اين تيم دامن زد! در مسابقات تهران مرحوم مطهری به بازیکنان شهر خودش بیشتر اعتقاد داشت چون شناخت بيشتري از آنها داشت و تقریبا به هیچ یک از بازیکنان خرمآباد بازی نداد! شايد ايشان احتمال نميداد با این کار آتش اختلاف شعلهورتر شود.
در اردو کار به زد و خورد بازیکنان دو شهر کشید! نتیجه هم معلوم است فرقی نمیکند کی زد کی خورد... 2 بادمجان کاشته شد روی صورت 2 بازیکن! خوششانسی اینجا بود که در محل دعوا كه اردوي كل كاروان رشتههاي ورزشي لرستان در مسابقات آموزشگاههاي كشور بود، فقط بازیکنان تیم والیبال به جون هم افتادند و سایر تیمها در جای دیگری مشغول مسابقه بودند.
به نظر من اشتباه بد را مربي و اشتباه بدتر را بازیکنان خرمآبادی مرتکب شدند چرا كه عاقبتاندیشی نداشتند. واویلا میشد اگر نفرات سایر تیمها مثل فوتبال، بسكتبال، وزنهبرداري و كشتي در محل درگیری حاضر بودند! صد البته آن موقع این نظر را نداشتم ولی بعدها که خودم مربی و سرپرست شدم و پی به اين مسئولیت سنگین بردم به این نظر رسیدم.
برای مسابقات سال 1348 در کرمان تصمیم بر این شد هر تیم در استان اول شد اختیار تام داشته باشد. در فوتبال با وجود استاد پرویز جایدری مشکلی نداشتیم. ایشان 5 نفر از بروجرد و يك نفر از الیگودرز و 10 نفر باقي را از خرمآباد که در استان اول شدیم انتخاب کرد.
حین سفر به کرمان متوجه شديم از 5 نفر، بهترینشان که احمد یا اکبر نکوفر نام داشت را با خود نیاوردهاند! متاسفانه 4 نفر دیگر فقط مندل (محمدعلی مستجابالدعوه) آن هم به سبب دوستی با همه اعضای تیم با تعصب بازی میکرد. 3 نفر دیگر سجادی و گودرزی و یکی دیگر هیچ کمکی به تیم نکردند. آن سال، والیبال و بسکتبال را در مسابقات استاني به شهر رقیب باختیم. آنها هم لطف کردند و یک بازیکن(مرحوم علی احمدیان) را به تیم بسکتبال بردند و اتفاقا بهترین بازیکن تیم استان هم در مسابقات شد.
از سال بعد، زعمای قوم، مربیان و اساتیدمان چارهجویی نموده و تلاش کردند کدورتها از بین رفته و تعصب و غیرت و جنگندگی به تیمهاي اعزامي لرستان برگردد. رفته رفته نتایج تیمها بهتر و دوستی و صمیمیت بین ورزشکاران همه شهرها برقرار گشت.
مرحوم مطهری از اولین کسانی بود که در برگشتن اوضاع موثر واقع شد و حالا دیگر خیلی به والیبالیستهای خرمآباد علاقهمند شده بود.
یادم ميآيد در مورد تعصب "انوش فیروزی" بازيكن خرمآبادي تيم واليبال آموزشگاههاي لرستان گفت: «این انوش اینقدر قُده که اگه یه 5 تومنی روي زمین باشه حاضر نیست خم بشه پولو ور داره، اما توي والیبال با سر شیرجه میره که توپ روي زمین نخوابه!»
حميدرضا عطاري
كرج
توضيح: استاد عطاري كه بيش از 2 دهه است از خرمآباد به كرج مهاجرت نموده، از زاويه ديد خود خاطرات را به رشته تحرير درآورده و به صورت رك و صريح با برخي مسائل آن روز برخورد نموده است. بديهي است كه اگر شخص ديگري بخواهد خاطرات آن زمان را بنگارد، از نظر و ديدگاه خود اين كار را خواهد كرد و اين دقيقاً از زيباييها نوشتن است كه در عين تشابه، تفاوتهايي نيز ممكن است در روايت كردن اتفاقات وجود داشته باشد. به هر حال نوشتن خاطرات گذشته ورزش استان ميتواند بسيار جالب و عبرتآموز باشد، لذا از كليه پيشكسوتان استان تقاضا ميكنيم هر كدام از منظر خويش اقدام به نگارش خاطرات خود نمايند.