نهاد تصمیمگیر و نظارتی مجلس نقش سر را در تن آدمی دارد چنانچه این مرکز پر قدرت؛ خلاق؛ برنامهریز؛ باهوش و … باشد بدون شک تنه؛ اعضاء و جوارح نیز در همان راستا حرکت خواهند نمود و هرگز سعی نخواهند داشت از مسیر طراحی شده عدول نمایند زیرا از سویی احتمالاً ره به خطا خواهند برد و آنچه انجام خواهند داد در کلیت به امری ابتر و دم بریده تبدیل خواهد شد و از سویی دیگر مورد هجمه و بازخواست مجلس قرار خواهد گرفت.
با بیان این مقدمه مبتنی بر اهمیت جایگاه مجلس در نظامهای مردم سالار میبایست اذعان نمود تلاش برای هر چه پر بار شدن این نهاد تصمیمگیر؛ امری عقلانی و مبتنی بر ارزشها و هنجارهای اجتماعی یک ملت رو به پیشرفت است.
یکی از راههای پر بار شدن مجلس افزایش تعداد کمی نمایندگان آن است که در شرایط فعلی گام مهم برای این افزایش از سوی دولت و در ادامهی آن از سوی کمیسیون شوراها برداشته شده است. در طرح فعلی به تعداد نمایندگان استان یک نفر افزوده میشود. امری که تحقق آن صرفاً نباید به پایه چند نفر نوشته شود زیرا آنچه که به این امر منجر شده است محصول فرایندی است که در شکلدهی و برساخته شدن آن نخبگان عرصههای گوناگون سیاسی؛ اجتماعی؛ علمی و فرهنگی نقش ایفا نمودهاند. این نوشتار تحلیلی از فضای موجود و آینده را تشریح مینماید.
• فرار از رقابت نامتوازن
رقابت نامتوازن جمعیتی سالهاست دامن گیر بخشهایی از استان شده است به گونهای که در حوزههای انتخابیه سلسله و دلفان بخشی از پتانسیلهای این دو شهرستان مصروف طایفه و شهرگراییها شده است. در این عرصه انتخاب گزینهی اصلح همیشه در معرض خطر اِکتفا و قانع شدن به حداقلها و همشهری بودنها به فراموشی سپرده شده است. آنان که در طول ادوار گذشته به عنوان وکلای این مردم وارد مجلس شدهاند بدون شک از وجاهت شخصیتی کافی برخودار بودهاند اما همواره جای این سوال باقی مانده است: در طول این دوران مردم و انتخابکنندگان آیا فرصت و امکان آن را داشتهاند که فارغ از هر گونه تفکر انحرافی مانند طایفهگرایی به دنبال انتخاب اصلح باشند؟
هر چند باید اذعان داشت طایفهگرایی، ملیتگرایی به خودی خود امری مذموم نیست اما آن هنگام که در انتخابها به جای حداکثرگرایی و ادای تکلیف شرعی و انسانی؛ به حداقلها اکتفا میشود امری ناپسند و مخالف اصول ارزشی انسانی و شرعی خواهد بود.
افزوده شدن یک نماینده به این بستر پر آشوب باعث میگردد بخشی از این رقابت یعنی شهرگرایی از بین برود و امکان انتخاب اصلح با فراغ بال بیشتری اتفاق بیافتد هر چند ممکن است چالشی در سطحی خردتر شکل بگیرد.
• افزایش قدرت چانهزنی
بخشی از قدرت رای و نظر نمایندگان در تصویب لوایح و طرحها به میزان ارتباط آن لوایح و طرحها با منافع و نیازهای حوزههای انتخابیه آنهاست؛ به گونهای که موافقت و یا مخالفت یک یا گروهی از نمایندگان ناظر بر شرایط بر آمده از آن حوزههاست. در این عرصه مجمع نمایندگان استانها در مواقع لازم علاوه بر هماهنگیهای لازمی که میبایست در سطح استانهای خود انجام دهند تلاش میکنند نمایندگان سایر استانها را با خود همراه سازند. نمونهی واضح و آشکار این موضوع تبدیل بحران دریاچهی ارومیه از یک بحران استانی به یک بحران ملی و یک واقعهی زیستمحیطی در سطح منطقه از سوی نمایندگان استانهای آذربایجان شرقی و غربی و همچنین نخبگان علمی و سیاسی است.
پس میتوان گفت قدرت چانهزنی ۱۰ نماینده بسیار بیشتر از ۹ نماینده است. ۱۰ نماینده میتوانند از مسئولین با قدرت بیشتری انتقاد کنند و طرحهایی را به مجلس ارائه نمایند که در قدرت تعداد نمایندگان کمتر وجود ندارد. یک نماینده بومی بسیار راحتتر میتواند از حقوق هماستانیهایش دفاع کند تا وقت زیادی را صرف متقاعد نمودن یک نماینده غیربومی برای حمایت از شرایط استان بنمایند. از طرفی داشتن یک رای بیشتر در مجلس یعنی امکان و پتانسیل حفظ یا حذف یک وزیر در کابینهی یک دولت.
• افزایش کیفیتگرایی
در کنار افزایش کمی تعداد نمایندگان؛ شرایط پیش آمده باعث میگردد که احتمالاً سطح کیفی نمایندگان استان نیز افزایش بیابد زیرا با حفظ و ثابت نگاه داشتن سایر متغییرها؛ انتظار میرود که مردم در انتخابات به کیفیت، کارآمدی و صلاحیت کاندیدها توجه بیشتری نشان دهند و این فاکتور مغفول مانده در حداقل دو حوزهی مجزا شده به عنوان بخش بسیار مهمی از یک فرایند مردم سالارانه در عرصهی انتخابات نمود پیدا کند. امری که در آن حق انتخابکنندگان محفوظ میماند و آنها از روی عدم چاره برای فرار از غیر بومی بودن نماینده به سوی انتخابهای دیگر نروند. با این همه بر این باوریم که تحلیل و تبیین مقوله کارآمدی و ملاک تشخیص کاندیدای کارآمد خود مقولهای است که باید از سوی کارشناسان مورد بحث قرار گیرد.
از سوی دیگر، کاندیداهای عرصهی انتخابات به علت محدود شدن گسترهی جغرافیایی به راحتی نمیتوانند دست به دامن فعالیتهای غیرشفافی مانند طایفهگرایی و شهرگرایی شوند زیرا مردم به قدری آگاه و هوشیار هستند که بدانند هر اتفاق میمون و خوشایند در گوشهای از یک شهرستان شکل بگیرد بدون شک مواهب آن تمام شهرستان را در بر خواهد گرفت و نمیتواند یک فرد لایق و توانا را به بهانهی طایفهگرایی تخریب و یا حذف نمود. کاندیدها میبایست برای ماندن در عرصه ی انتخابات بر کیفیت کاری خود بیافزایند و برنامهمحور بودن و … وجه تمایز کاندیدها خواهد بود.
مهمترین دست آورد تفکیک حوزههای انتخابیه احتمال افزایش و گفتمان غالب شدن یک نکتهی مهم عقلانی و شرعی است. بنابر نظریهی انتخاب عقلانی، افراد همواره سعی مینمایند کسی را مورد انتخاب قرار میدهند حداکثر مواهب را برای آنها داشته باشد مواهبی که نه در بازه ی زمانی کوتاه مدت بلکه در یک فرایند بلند مدت تحقق پیدا خواهد کرد. از منظر دینی و شرعی امکان ادای تکلیف شرعی برای جامعهی مسلمان فراهم میشود زیرا در این شرایط و مبتنی بر اعتقادات دینی فرد اقدام به انتخاب فرد اصلح خواهد کرد تا به خدا و رسول خدا و امت وی خیانت نکرده باشد.
• افزایش نقش و تأثیر نخبگان
نخبه به فردی اطلاق میشود که در یک حوزهی فعالیتی دارای توانایی ویژهای بوده و در آن عرصه از آنها به عنوان یک متخصص نام برده میشود. اطلاق این واژه بیشتر در حوزه های علمی دیده میشود اما از دیدگاه پارتو در عرصههای مختلف اجتماعی نخبگان دیده میشوند که در فرایندهای اجتماعی جامعه همواره شاهد گردش و جابهجایی آنها خواهد بود.
در جامعه امروزین و در عرصهی سیاست آنان که نخبه ی سیاسی محسوب میشوند ممکن است پتانسیل و ظرفیت ایجاد شده در این عرصه را از حوزههای دیگر به عاریت گرفته باشند. به عنوان مثال افرادی که به لحاظ علمی و تحصیلات دانشگاهی و مدیریتی در سطوح بالایی قرار دارند و یا آنان که به لحاظ اجتماعی و پایگاه خانوادگی در شرایط مناسبی قرار داشته و از منزلت اجتماعی خانوادگی بالایی برخوردار هستند. سرمایهی ایجاد شده در این عرصهها را به دنیای سیاست آورده و از این پتانسل بهرهی لازم را خواهند گرفت. در هر دورهای گروهی از نخبگان به عنوان تأثیرگذارترین افراد عمل خواهند نمود. نخبگان به عنوان مهمترین بازی گران عرصهی انتخابات ممکن است مبتنی بر منفعت فردی و یا منفعت جمعی در جامعه نقش بازی کنند.
هر اندازه منفعتگرایی به سمت کلگرایی پیش برود به همان میزان آنچه از صندوق آرا بیرون خواهد آمد گزینهی مناسب تر برای تحقق اهداف جامعه و حوزهی انتخابیه خواهد بود. در شرایط آینده صرفاً نخبگان قومی و قبیلهای تأثیر گذار نخواهند بود بلکه سایر نخبگان در سایر عرصهها فرصت لازم؛ برای ایفای نقش خود را خواهند داشت به شرط آنکه قدرت خود را باور داشته و گستره فعالیت خود را به درستی تشخیص دهند. به عنوان مثال نخبگان فرهنگی؛ بازاری؛ ورزشی و فعالین عرصهی اجتماعی توان عرض اندام پیدا خواهند نمود.
در شرایطی که گسترهی جغرافیایی محدود باشد آنچه برجسته خواهد شد و به عنوان گفتمان غالب خود را نشان خواهد داد بر آمده از تضارب آرا و افزایش گفتگوهای دو نفره و چند نفره جاری در عرصهی اجتماعی و در میان نخبگان خواهد بود. نخبگان برای برساخته شدن خواست خود میبایست با سایر نخبگان در عرصههای دیگر گفتگو نمایند تا حداکثر منافع برای جامعه نمود یافته و نزدیکترین افراد به خواستههای عموم جامعه خود را در معرض انتخاب جامعه قرار دهند.
علیرضا طاهرینیا
کارشناس ارشد پژوهش اجتماعی/ نسيم دلفان