محسن رستمی: کربلا یک نماد حقیقی و روشن حق طلبی و مظلومیت بهترین و برگزیدهترین انسان این نظام هستی است.
و تراژدی غمانگیز به وسعیت تاریخ که در آن رویارویی دو جبهه کا ملا متفاوت و آشتی ناپذیر را به را به عینه در آن میتوان مشاهده کرد، در یک طرف صاحبان زور و زر که با تمام قدرت و دستگاه تبلیغاتی و هیاهویی که از آن برخودارند، ولی در عمل سست و لرزاناند و برسیمای ظاهری قدرتشان ضعف و سستی مستولی است.
و برای به رسمیت بخشیدن قدرت نامشروع خود به شدت به بیعت بزرگترین انسان آن عصر وزمانه نیازمند است. وبرای عملی ساختن این سراب توهمانگیز خویش، خود را به آب و آتش میزند واز هر حربهای که در اختیار اوست استفاده میکند، تا پوستینی وارونه بر لباس قدرت خود بپوشد، ولی در آن سوی این کارزار فرزند راستین پیامبر و منادی و جلوهگر حقیقی و حیات بخش اسلام امام حسینایستاده است و خود را در آن شرایط بسیار حساس مسئول میداند و نمیتواند به هیچ عنوان نسبت به حوادث و رأس قدرت و پایههای مشروعیتی خلافت نامشروع یزید بیتفاوت باشد ویزیدخوب میداند که برای تثبیت قدرت خود به شدت به بیعت امام حسین در منظر افکار عمومی مردم نیازمند است و به هر طریقی که شده باید رای و نظر مساعد او را در همراهی باخویش بدست آورد در طول تاریخ بند ناف ظالمان و قداره بندان با فرصت طلبی پیوند خورده و خود را در ظاهر مدافع ارزشهای انسانی نشان میدهند ولی درون و ماهیتشان با جنایت و ظلم عجین گشته است. یزید که از هیچ گونه مشروعیت و مقبولیتی در میان مردم برخوردار نیست و با حیله و خدعه پدرش معاویه که به ناحق در یک شرایط خاص و اضطرار با توجه به ضعف مردم توانست خود را به عنوان خلیفه در رأس حکومت و جانشینی پیامبر حاکم کند حال بر خلاف همه آن وعدهها و توافقاتی که وجود داشته یزید به عنوان خلیفه وجانشین او معرفی میشود و میرود که وارثت و مورثی بودن قدرت بعد از مرگ معاویه به امری عادی و متداول تبدیل شود و یزید عزم خود را جزم کرده که ردای خلافت را در میان امویان حاکم سازد و یک رویه ناصواب را برای همیشه در بستر جامعه و حوزه قدرت شکل دهد و در این بزنگاه حساس و سرنوشت ساز است که امام حسین به عنوان وارث پیامبر نقش و مسولیت او در حوزه سرنوشت مردم و مناسبات قدرت حائز اهمیت و قابل توجه میباشد و وجودش به عنوان یگانه عامل عدم مشروعیت قدرت یزید است و یزید او را به عنوان سدی محکم در برابر خود میداندواز تمامی ابزارها و قدرت خود برای از دور خارج کردن امام حسین با اخذ بیعت از او و نشان دادن این نمایش ظاهری که اجماع نخبگان و بزرگان بر محور اوست و این بدعت موروثی بودن قدرت را رسمیت بخشد.
و برای به رسمیت بخشیدن قدرت نامشروع خود به شدت به بیعت بزرگترین انسان آن عصر وزمانه نیازمند است. وبرای عملی ساختن این سراب توهمانگیز خویش، خود را به آب و آتش میزند واز هر حربهای که در اختیار اوست استفاده میکند، تا پوستینی وارونه بر لباس قدرت خود بپوشد، ولی در آن سوی این کارزار فرزند راستین پیامبر و منادی و جلوهگر حقیقی و حیات بخش اسلام امام حسینایستاده است و خود را در آن شرایط بسیار حساس مسئول میداند و نمیتواند به هیچ عنوان نسبت به حوادث و رأس قدرت و پایههای مشروعیتی خلافت نامشروع یزید بیتفاوت باشد ویزیدخوب میداند که برای تثبیت قدرت خود به شدت به بیعت امام حسین در منظر افکار عمومی مردم نیازمند است و به هر طریقی که شده باید رای و نظر مساعد او را در همراهی باخویش بدست آورد در طول تاریخ بند ناف ظالمان و قداره بندان با فرصت طلبی پیوند خورده و خود را در ظاهر مدافع ارزشهای انسانی نشان میدهند ولی درون و ماهیتشان با جنایت و ظلم عجین گشته است. یزید که از هیچ گونه مشروعیت و مقبولیتی در میان مردم برخوردار نیست و با حیله و خدعه پدرش معاویه که به ناحق در یک شرایط خاص و اضطرار با توجه به ضعف مردم توانست خود را به عنوان خلیفه در رأس حکومت و جانشینی پیامبر حاکم کند حال بر خلاف همه آن وعدهها و توافقاتی که وجود داشته یزید به عنوان خلیفه وجانشین او معرفی میشود و میرود که وارثت و مورثی بودن قدرت بعد از مرگ معاویه به امری عادی و متداول تبدیل شود و یزید عزم خود را جزم کرده که ردای خلافت را در میان امویان حاکم سازد و یک رویه ناصواب را برای همیشه در بستر جامعه و حوزه قدرت شکل دهد و در این بزنگاه حساس و سرنوشت ساز است که امام حسین به عنوان وارث پیامبر نقش و مسولیت او در حوزه سرنوشت مردم و مناسبات قدرت حائز اهمیت و قابل توجه میباشد و وجودش به عنوان یگانه عامل عدم مشروعیت قدرت یزید است و یزید او را به عنوان سدی محکم در برابر خود میداندواز تمامی ابزارها و قدرت خود برای از دور خارج کردن امام حسین با اخذ بیعت از او و نشان دادن این نمایش ظاهری که اجماع نخبگان و بزرگان بر محور اوست و این بدعت موروثی بودن قدرت را رسمیت بخشد.
این جاست که میتوان کلیت حرکت و قیام امام حسین را استنتاج کرد و فهمید که در پس آن قیام تمام معادلات یزید برهم خورد و این رویه خطرناک موروثی بودن قدرت در نزد مردم و نامشروع بودنش را نشان داد و عملههای قدرت و جنایت پیشه با تمام توان و نیروی خود برای خفه کردن این ندای حق طلبی به کارزار با او پرادختند و آن چنان پست و بیمایه بودند که تصور میکردندبا شهادت امام حسین و اصحاب با وفایش در صحرای کربلا برای همیشه از شر او خلاص خواهند شد و اورا از سر راه بر خواهند داشت واین فرومایگان غافل و کجاندیش که از هر گونه تحلیل شرایط و عواقب شوم تعرض به خاندان پیامبر بیخبر بودند که با شهادت امام حسین بزرگترین خطای استراتژیک و محاسباتی خود را رقم زدند که برای همیشه به حاشیه تاریخ خواهند رفت، ولی غافل از این واقعیت شگرف بودند که خون سرخ حسین آن چنان جهش و تحرکی در کالبد زمان ایجاد خواهد کردکه تومار آنان را برای همیشه در هم خواهد پیچید و بستری شد برای حرکتهای ظلم ستیز در طول تاریخ که ملجا و تنها پناهگشان تاسی جستن از قیام عزت طلبانه امام حسین شد و شعار و فریاد هیهات من الذله اونشان داد که هر جا ظلم و ستم بخواهد که عزت و هستی انسان را با تحمیل ذلت براو نشان رود میتوان جان خود را ارزانی عزت و شرأفت کرد و هرگز زیر بار ظلم و ستم نرفت که میتوان آن را بزرگترین درس و دستاورد قیام تاریخ ساز امام حسین دانست.