در دههي 1990ميلادي يك انديشمند لبناني كتابي دربارهي چالشهاي تربيت و دموكراسي چاپ كرد كه گوياي مشكلات جوامع دموكراتيك اما بدون تربيت دموكراتيك بود. عنوان كتاب او «دموكراسي بدون دموكراتها» نام گرفت. محور بحث او كشورهاي عربي بود و ميگفت: «تا زمانی كه تربيت دموكراتيك نباشد، ايجاد دموكراسي ممكن نيست.»
در واقع تا زماني كه تربيت مدني و روشهاي مربوط به آن، درساختار، نگرش و رفتار سازماني آموزش و پرورش كشور توسعه نيابد، نميتوان به پايداري جامعه مدني با وجود شعارهاي آرماني و اقدامات تبليغي و سياسي اميد بست. البته حتماً نبايد كه شكل و سيستم رفتار و آداب مدني جامعهی ما مشابه سيسستم غربي باشد بلكه آنچه مهم است توجه به تقويت و توسعهی فرهنگي است كه بايد بهتدريج و متناوب با شرايط و مقتضيات فرهنگي و ارزشي جامعه تكوين يابد.
زيرا بنيادهاي مدنيت و مردمسالاري از طريق بخشنامه و توصيههاي اداري و از بالا به پايين ريشه نميگيرد. بهعبارت ديگر، بدون رشد اجتماعي، تعهد اجتماعي، احترام متقابل و بدون اعتقاد عميق به حقوق شهروندي، نميتوان فرهنگ مردمسالاري و رفتار مدني را در جامعه نهادينه كرد. در عصر جديد، روند فراگيرشدن سازههاي دموكراسي و مدنيت براساس فرهنگهاي بومي و ارزشهاي ملي هر كشور، يك ضرورت اجتنابناپذير است.
بنابراين نظام تعليم و تربيت كشور ما نيز براي رويارويي فعال و نه انفعالي و واكنش همچون ديگركشورها بايد بيش از پيش آمادگي اين تحول را داشته باشد.
گويا هشدار نويسندهي ظريفانديش لبناني در شرايط كنوني جامعهي ما از حقانيت فزايندهاي برخوردار شده است. چرا كه پرداختن به تربيت از منظر جامعهي مدني ميتوانند گرهگشاي اغلب موانع و بنبستهايي باشد كه در فرآيند دستيابي به توسعهي موزون، پايدار و پوياي جامعه مداخلهگري دارند.
بدين ترتيب ميتوان گفت تا زمانيكه مشكل تربيت مدني حل نشود، نميتوان به تعميم و گسترش نهادهاي مدني و تحقق شعارهاي قانونگرايي و مشاركتجويي اميدي داشت. همانگونه كه يكي از صاحبنظران بزرگ در اين باره ميگويد: «تاريخ ما ايرانيها گواه بر اين است كه ما نوعي تربيت نشدهايم كه به ديگران به عنوان يك شهروند نگاه كنيم و خودمان و آنها را در يك چارچوب ملي و اجتماعي شريك بدانيم و قلباً و عقلاً و با اعتقاد به آن احترام بگذاريم. جامعهي مردمسالار بدون افراد آزادانديش و بردبار و اين دو بدون (تربيت دموكراتيك) به ضد خود كه فاشيست و استبداد است، ميانجامد.»
تربيت مدني، بنمايهي تكوين و تضمين جامعهي مدني در توسعه و تحكيم مردمسالاري است. همچنين ساختارها، مولفهها، نهادهاي اجتماعي و فرهنگي يك جامعهي مردم سالار، بدون برخورداري از تعليم وتربيت هر آن رو به فروپاشي و اضمحلال خواهدرفت. مشكل اصلي تربيت امروز ريشه در پنهانيترين عواملي دارد كه در قالب شعارهاي دلفريب و غوغاگر و در پشت نقاب زيبايي، چهرهي زشت خود را پنهان كرده است.
دموكراسي در چنين جوامعي نقاب خوشايند و خوشآرايي است كه در زيرهمان نقاب، استبداد از نوعي ديگر را پنهان كرده است. در اين ميان، مهمترين و كارسازترين عنصر شكلدهي رفتار نسل جديد بعد از والدين، به شخصيت و منش معلمان وابسته است زيرا معلم در مجموعهی عوامل موثر بر تعليم و تربيت دانشآموزان، تنها عنصر تعينكننده و اثرگذاري است كه ميتواند بنيادهاي تعليم و تربيت فعال و خلاق را در پرتو عقلانيت، مدنيت و معنويت پايدار سازد. اوست كه با شخصيت فرزانهي خويش، دانش و منش والا را به دانشآموزان خود منتقل ميكند. معلمان در توسعهي آموزش و پرورش مدني به ويژه در روند «كارآمد كردن نظامهاي تعليم وتربيت» نقش اساسي دارند و به همين سبب امروز، جهان تعليم و تربيت به اين نقش تعيين كننده پي برده است.
فدريكومايور مديركل سابق سازمان جهاني يونسكو، نقش معلم را در پيريزي تربيت شهروندان به خوبي يادآور شده است و گسترش فرآيند صلح، دموكراسي و توسعهی موزون را منوط به شيوههاي آموزشي معلمان و نقشي كه آنها در ارتباط با دانشآموزان دارند، مي داند.
او ميگويد: «امروز جهان با بحران صلح روبهرو شده است. صلح به معناي جامع آن بايد در مدرسهها گسترش يابد و آموزش بايد در جهت صلح و ايجاد دموكراسي گام بردارد. مسئلهي صلح بايد از آموزش ابتدايي شروع شود، نه فقط دركتابهاي درسي، بلكه در تمام مراحل آموزشي و حرفهمنديهاي معلم.»
ميتوان گفت مقطع سني نوجواني بهترين زمان براي توسعهي آداب مدنيت و پرورش شهروندان در جهت تمرين مردمسالاري است. اگر بتوان دانشآموزان مدارس را از طريق متون آموزشي و فعاليتهاي اجتماعي، با مفاهيم مربوط به مردمسالاري و توسعه آشنا ساخت و به گونهاي ملموس و عملي آنها را در جريان مشاركت جمعي تشويق كرد، آنگاه ميتوان افق روشني براي پيريزي جامعهي مدني برمدار عقلانيت و معنويت ترسيم كرد. بنابراين، هرگونه حركت اصلاحطلبانه بايد از طريق تعليم و تربيت، آن هم معطوف به نسل جوان و نوجوان آغاز شود و آموزش و پرورش ميتواند به عنوان پيشرو اين حركت در چارچوب و ارزشهاي جامعه به تحقق اين هدف مدد رساند.
بهزاد رضواني- سیمره/ كارشناس ارشد علومسياسي