برخی اعتقاد دارند بعد از دو جنگی که بر پایهی زیادهخواهی و جاهطلبیهای بشر بنیان نهاده شد جنگ بعدی بر سر مادهی حیات خواهد بود.
یعنی تقابلی بینالمللی که تمدن بشر و حیات در کره زمین را تهدید خواهد کرد احتمالاً به دلیلی بهروشنی آب بروز خواهد نمود و برنامههای طرحریزیشده برای ادامهی حیات و رؤیاهای رشد و توسعهی زندگی بشر به همین سادگی نقش بر آب خواهد شد. هر چند بسیاری از این قبیل نظریهها که با مضامینی مثل پایان نظم دنیا در هیاهوی رسانهای مثل موجودی ناقصالخلقه متولد میشوند، به بلوغ نرسیده میمیرند و یا در لابهلای دانشنامهها و کتابها در کتابخانهها محصورشده و آهستهآهسته با گذشت زمان و پدیدار شدن نظریههای جایگزین، امکان اثبات و پذیرش آنها سختتر شده و با عدم ظهور پیشبینیها و به وقوع نپیوستن گمانهزنیهایشان، تاریخ انقضایشان فرا رسیده و به باد فراموشی سپرده میشوند، اما در مورد نظریهی دعوای آب، اتفاقات و رویدادها به سمت تایید احتمال وقوع آن پیش میروند.
افزایش متوسط درجه حرارت کرهی زمین، رشد جمعیت جهان، روند افزایشی رفاه مردم دنیا و بهرهگیری درصد بیشتری از آنان از منابع آب پاکیزه، رشد تکنولوژی در کشورهای مختلف و امکان تاسیس سدهای غولآسا بر رودخانههایی که در چندین کشور جاریاند و عدم تکافوی آب این رودخانهها برای بهرهبرداری فزایندهی کشورهای مختلف حوزهی آن، تمایل کشورها به بهرهگیری از منابع انرژی پاک برقآبی و عدم توازن در توان بهرهگیری کشورهای همسایه از منابع آبی مرزی و نهایتاً روند تصاعدی ذوب شدن یخهای قطبی و بالا آمدن آب دریاها و اختلاط منابع آب شیرین با آبهای شور، از جمله دلایلی است که باعث میشود ظرفیتهای بروز تنش و تعارض بین کشورها و آتشافروزی آب جدیتر بنماید.
گویی حتی پیشتر از شاخصههای نگرانکننده و نامطلوب پیشبینیشده، این بار طبیعت نیز همنوا با اقدامات غیرمسئولانهی برخی دولتها، مسیر جریان یافتن ستیزهی آب را هموار میکند آن هم با ورود بیمحابای ترکیب نامبارکی چون باد و خاک. هیچکس نمیتواند اقدامات ظاهراً توسعهای و جاهطلبانهی کشور ترکیه در مورد ایجاد سدهای بیشتر و بزرگتر بر سرچشمههای دجله و فرات از ابتدای دهه هشتاد تاکنون را فاقد تأثیر مخرب بر اکوسیستم منطقه قلمداد نماید. برنامههایی که چند دولت اخیر ترکیه با هدف تولید برق بیشتر، کشاورزی وسیعتر و محدود کردن قلمرو و تنگ کردن عرصه بر کردها دنبال کردهاند هزینهای بزرگ برای کشورهای همسایه داشته است. در واقع عدم توجه به کنوانسیونهای بینالمللی و حقابه کشورهای پاییندست به قیمت از بین رفتن کشاورزی مردمان در عراق، بیابانزایی، از دست رفتن قسمت اعظم دبی آب دجله و فرات، خشک شدن تالاب هورالعظیم در ایران و طوفان خاک در غرب و جنوب غربی ایران شده و به احتمال فراوان به این مناطق نیز محدود نخواهد ماند.
اقلیم شناسان تغییرات بنیادین آب و هوایی را بسیار کند و زمانبر معرفی میکنند مگر در مواردی خاص با ورود پدیدههای نادر جوی، جغرافیایی و یا تأثیرات دگرگونکنندهی انسانی. بنا بر این نمیتوان تنها به امید بازگشت تغییرات اقلیمی منتظر ماند چرا که اساساً فعالیتهای بشری نقش پررنگتری را در این حوزه ایفا نموده است. حالا عالمان جغرافیای سیاسی و سیاستمداران مسئول باید در مورد سالها انفعال در برابر اقدامات مخرب زیستمحیطی کشورهای همسایه که در حقوق بینالملل مبنای درستی نداشتهاند پاسخگو باشند.
گر چه طراوت زندگی در استانهای جنوب غربی کشور زیر لایهای از خاک ناپیداست اما اینک تنها مصائب یک استان و یک منطقه و یک کشور دغدغهی آگاهان نیست بلکه مشکلات یک منطقه و چهبسا دردسرهای یک دنیا مطرح است. فراموش نکنیم که خاورمیانه این گهواره تمدن بشری در سالهای اخیر بهاندازه کافی تکان خورده و حالا خاک باد آورده و آب آتشافروز نباید در سادهانگاری مسئولین و خوشحالی کاسبان نزاعهای جهانسومی، زلزلهای دیگر از جنس عناصر اربعه را بر این منطقه تحمیل کنند.
سید علی جزایری