چند روز پیش یکی از دوستان رسانهای فیلم کوتاهی برایم ارسال کرد. فیلمی که در آن حکایت گربهای بود که از سرما به اورژانس یکی از بیمارستانها پناه آورده بود!
یکم: در این فیلم کسی که آن را ضبط و ثبت کرده بود چند بار بر روی نام بیمارستان زوم میکند تا نشان بدهد چقدر علاقهمند به حوزه بهداشت و درمان است. حالا بماند که از این فیلم چه زورگیریهای رسانهای میخواهد بشود و هدف از این فیلمبرداری چه بوده و به دنبال چه چیزی هست.
دوم: این دوست رسانهای ما آرام و بیخگوشی به ما گفت که گروههای زیادی به دنبال این فیلم بودهاند تا آن را در فضای مجازی منتشر کنند و آبروی بهداشت و درمان را ببرند و ما هم کلی از ایشان تشکر کردیم بابت آبروداری که کرده و نگذاشته آبروی سازمان عریض و طویلی را به همین سادگی از بین ببرند. سازمانی که در دورترین و صعبالعبورترین نقطه جغرافیای این استان در حال خدمت گذاری است.
سوم: حکایت این گربه و پناه آوردنش را به اورژانس بیمارستان بر اساس سرما با گروهی از مدافعان حیوانات و محیطزیست در میان گذاشتم و گفتم. اگر کاری نکنند. این گربه ملوس که باعث آبروریزی ما شده حکم به قتلش خواهیم داد. حالا خود دانی و نجات این گربه از دست اهریمنی چون من!
چهارم: جلسه فوقالعادهای تشکیل دادیم و از رئیس شبکه و رئیس بیمارستان خواستیم به هر شیوه ممکن گربه متجاوز را دستگیر و با حضور مدیران رسانههای مجازی آن را به سزای عملش برسانند.
پنجم: هنوز از گروه مدافعان حیوانات جوابی نگرفته بودیم که نیمههای شب تلفن همراهم زنگ خورد. گوشی را برداشتم پشت خط رئیس شبکه بود که ذوقزده فریاد زد دستگیر شد. آن را گرفتیم. چکارش کنیم؟ شوکه شده بودم. ذهنم به گذشتههای دور رفت. به کتاب درسی سالهای دور که آن دانشمند به کشف جدیدی رسیده بود و فریاد میزد یافتم یافتم؛ و ما امروز...
ششم: از دوستان رسانهایام این انتظار را دارم نگذارند گروهی اندک با ایجاد کانالهای تلگرامی چند نفرِ به اسم رسانه باعث آبروریزی جامعه بزرگ رسانهای استانم باشند. رسانههای شریفی که تمام زندگی خود را وقف رسانه و توسعه استان کردهاند.
هفتم: یک سؤال هم از آن دوستی دارم که اقدام به فیلمبرداری از آن گربه کرده. بهراستی اگر اتومبیلی همین گربه را زیر چرخ بگیرد. خود شما از آن گربه لهشده فیلم نخواهید گرفت و فریاد بر نخواهید آورد که چه انسانهای بیرحمی وجود دارد. ایکاش بهجای فیلمبرداری سراغ رئیس بیمارستان میرفتی و با کمک آنها، گربه را بهجای امنی میبردید و رهایش میکردید. این ایکاشها در زندگی ما وجود دارد که نیاز به پاسخ دارند. آنهم تنها از طرف خودمان بیآنکه کسی را سرزنش کنیم.
عبدالرضا شهبازی/ خرمآباد