به گمانم از هنگامهی پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی ایران، تا کنون، لرستان 13 استاندار به چشم دیده است؛ اگر هر کدام از این بزرگواران باری از مشکلات حادث شده و تحمیلی طاغوت بر این استان زرخیز مستعد برمیداشتند، اکنون وضعیت لرستان بدین گونه نبود.
استانداران هنگامی که سکان والیگری لرستان را عهدهدار میشدند، با الفاظی رنگین و زیبا، و لحنی حماسی به توصیف مردم این دیار میپرداختند؛ همان سخنان و گفتههایی که آن قدر تکراریست، که اگر از کودک خردسالی هم بپرسی که لرستانیان چگونه مردمی هستند، در جواب خواهد گفت: ولایی، شجاع، سخاوتمند، مهماننواز و ...
درد اینجاست که همان صاحبان سخن و گفتههای زیبا، وقتی لرستان را ترک میگویند، برای دفاع از عملکرد نکردهی خود، به گونهای دیگر سخن میرانند.
درود خدا بر ابراهیم فرحبخشیان، همان استانداری که بعد از 30 و اندی سال، هنوز در آن طرف آبها، یاد لرستان، خاطرش را عاطر میکند.
اگر بخواهیم عملکرد او را بسنجیم، کافی است قضاوت را به مردم بسپاریم تا در یابیم که عملکرد استانداران همه در یک کفه، و عملکرد او به تنهایی در کفهی دیگر سنگینتر مینمایاند؛ و به قول نازنین مردی از تبار مردم همین دیار که خود سودای سوختن ساختن دارد، تاراج کنندهی خدمات فرحبخشیان، باید بر اینها نام نهاد.
دولتهای بعد از انقلاب، سعی بر محرومیتزدایی و ایجاد اشتغال داشتند.
از دوران دفاع مقدس نباید انتظاری داشت، زیرا که ایران اسلامی در برابر متجاوزی زورگو و وابسته میجنگید، کسی هم چشم داشت توسعه و آبادانی آنچنانی را نداشت. هم و غم مردم حفظ کیان و نظام مقدس جمهوری اسلامی بود. امّا جنگ که تمام شد، دولت سازندگی، بنای آبادی خرابیها را گذاشت و ما مردم ستمدیدهی لرستان خیری آن چنان ندیدیم.
چند صباحی بعد، چشم اُمید به دولت اصلاحات دوختیم که حاصلش نظریهپردازی و گسترش اندیشه بود، که همهی اینها برای جوان تازه نفس جویای کار، خوابی بیش نیست؛ زیرا که شکم گرسنه و جیب خالی اندیشه را زایل میکند، تا چه رسد به دُنیای حرفهای پر زرق و برق، و سخن به میان آوردن از اصلاحات که خوابی بود خیالی؛ این حکایت هم به پایان آمد. نسیم ندای عدالت و مهر وزیدن گرفت، و چشم نیم رمق لرستان، مشتاقانه بالی گشود و امیدی به دل انداخت، که شاید این بار به اوضاع لرستان رسیدگی شود.
طبق معمول هر جا سخن از عدالت میشود، یعنی این که ظلمی پدیدار گشته و حال عدالت به کامها شیرینی میبخشد؛ امّا باز هم کلمات زیبای عدالت و مهر، برای همیشه از ذهن نحیف و آرزومند لرستان، به صورت قابی در آمد و به عنوان یادگار بر دیوار اتاق کنفرانس مدیران، نقش بست.
اکنون، دولتی با ندای تدبیر و اُمید آمده است؛ تدبیر برای لرستان، جز چاره اندیشی برای رفع گرفتاریها و عقب ماندگیها و...، اُمیدی دیگر نیست؛ اُمیدی که بتوان جسم هزار زخم لرستان را به مداوای شفابخش کلید تدبیر امیدوار کرد.
اکنون فرصتی است که دست در دست هم نهیم و به دولت تدبیر و اُمید بگوییم استانداران گذشته، یارغار نبودند، بل یار خاری بودند که ما را سکوی پرتاب خود قرار دادند.
بیاییم با اندیشهای فراجناحی، استانداری را بطلبیم که به دور از هر گونه شائبهی سیاسی باشد و به هیچ جناح و گروهی متصل نباشد. نه سواد خود را به رخ ما بکشد، و نه خود را شتربان بنامد، بلکه مرد عمل و حق و عدالت باشد، و به جز رشد و تعالی و سعادت مردم و چارهاندیشی برای پیکر هزار زخم لرستان، به چیز دیگری نیندیشد، و خواب آنهایی را که بخواهند رأی مردم را به نفع خود مصادره و سهم خواهی کنند، آشفته سازد.
با نمایندگان مردم در مجلس شورای اسلامی، همراه شود، تا این تن رنجور را از کوران حوادث ناگوار برهاند، و معیارش برای مدیران و توسعهی لرستان، عقلگرایی، شایستهسالاری، متخصص آزموده، ایمان به آرمانهای اصیل انقلاب باشد. تجربهشان پلهای باشد و نه آسانسوری، تا شاید کام تلخ جوانان بیکار لرستان و کارخانههای ورشکسته و هزاران درد دیگر به شیرینی گراید.