چندي پيش نقل و نبات دهان مردم، بحث رو نمایی از فیشهای حقوقی با رقمهای نجومی بود. وقتی رقم دریافت حقوق برخی از مدیران ورد زبانها شد، سوالاتی در ذهن مردم مطرح گرديد از جمله این که چرا باید حقوق و مزایای برخی افراد كه برتري خاصي بر ديگران ندارند، رقمهای گزاف باشد و حقوق اكثريت مردم به اندازه خوردن و نمردن؟!
گاه انسانها به اندازه زحمت خود، حقوق و مزایا دریافت میکنند و برخی موارد نیز نه، و به جرات میتوان گفت که خبرنگاران از آن دسته اقشار جامعه هستند که به اندازه زحمت و تلاشي كه دارند، هزینهای دریافت نمیکنند.
تلاشهای شبانهروزی در تهيه، تنظيم و انتشار اخبار، نشستهای خبری متوالی، تدوين و درج آگهی، ویراستاری مطالب رسيده و ... از جمله فعالیتهای روزمره اصحاب رسانه است.
17 مردادماه هر سال، روز تقدیر از زحمات یک ساله خبرنگاران است. آنها نيز مثل اقشار مختلف جامعه، یک روز از تقویم رسمی سال را به نام خود درج کردهاند و اهميت اين روز در استان لرستان از آن جهت دو چندان است كه اين روز به مناسبت شهادت يك خبرنگار لرستاني (شهيد محمود صارمي) براي اين مناسبت انتخاب شده است.
اگر چه زحمات اين قشر بر كسي پوشيده نيست و نبايد هدف از انتشار گلايهها در اين خصوص را جلب نگاه ترحمآميز نسبت به انان تلقي كرد، و من هم قصد ندارم با درج این مطلب، ارزش و زحمت کار خبرنگاران را زیر سوال ببرم و یا اهانتي به همکارانم را داشته باشم اما گفتن، خواندن و شرح یک روز کاری خبرنگار، خالی از لطف نیست.
صبح یکی از روزهای میانی فصل تابستان است، با این که آفتاب سوزان طلوع نکرده اما شدت گرمای امروز را میتوان حدس زد.
چه بخواهیم و چه نخواهیم لطف و منفعت کشورهای عربی دوست و برادر هممرز غرب کشور، شامل حالمان شده و درشتگرد(ريزگرد در مقابل درشتي اين ذرات بزرگ بايد لُنگ بياندازد!) شدت گرمای تابستان و آفتاب سوزانش را از یادمان برده، و برای ما که اکثر اوقات طبق روال کاریمان مجبور به پیادهروی در سطح شهر هستیم، زندگی کردن و نفس کشیدن را مختل کرده است.
اما چه باید کرد؟ برای کسب روزی و درآوردن لقمهای نان حلال مجبور به بیرون رفتن از خانه میشوم. کیف کارم که همانند سیمای آفتاب سوختهام رنگ از رخش پریده و همیشه با من همراه بوده، را روی دوش میاندازم و راهی خیابانها میشوم. او نیز، این روزها بیانصافی میکند و مثل خيليهاي ديگر سنگینی بارش را بر روی کتفم میاندازد! من نيز مثل خيلي چيزهاي ديگر از جمله همان درشتگردها مجبور به تحملش هستم!
ذهنم را از ناکامیهای دیروز تهی كرده و روز کاریام را با راهی شدن به سمت ادارات آغاز میکنم.
به واسطه مسئولیت چاپ نشریهای که بر عهده دارم، ادارات را یکی پس از دیگری برای پوشش خبری مناسب و البته گرفتن آگهی(حداقل دریافت هزینه چاپ براي بقا در اين وادي) طی میکنم اما افسوس که همانند اکثر اوقات، گزارش و چاپ آگهی به لطف برخی از مسئولان روابط عمومی، یا نصیب از ما بهتران شده و یا هنوز، آگهی برای چاپ دستشان نرسیده است!
به واسطهي حس مسئولیت، درج خبر را همواره در برنامه کاریام دارم. البته با وجود ویزیتورهای قَدَر مطبوعاتی و لطف بیجای برخی از روابط عمومیها، اگر تمام روز و شب را در ادارات به سر ببرم، باز هم دستم خالی میماند و آش همان آش است و کاسه هم همان کاسه! چه سخت است نان كسي دست كس ديگري باشد كه قدرت اين را ندارد كه فرقي بين خوب و بد قائل شود و يا اگر دارد، اختياري از خود ندارد كه عدالت را در حوزه كارياش بسط دهد و اينچنين است كه لرستان، وضعيتي فلاكت بار در اكثر عرصهها نصيبش شده است.
ویزیتورها و بازاريابها دستی بر قلم ندارند و اکثر اوقات یا از لطف خبرگزاریها و سايتهاي خبري استفاده کرده، مطلب را کپی میکنند (که البته به نظر شخصی من خلاف شرع است) یا از همکارانی که در نشست خبری حضور دارند، مطلب مورد نظر را میگیرند تا منتشر نموده و پولي به جيب بزنند. البته اگر به حد و اندازه خويش قناعت كنند، نان خورن آنها نيز پسنديده است ولي وقتي در استاني چند روزنامهنگار و خبرنگار زبده به خاطر رفتار انحصارگرانه و زيادهطلبي اين قبيل افراد ترجيح دادند از اين عرصه پا پس بكشند و كسي از مسوولان سياستزده هم ككاش از رفتن آنها نگزيد، نبياد اميدي داشت كه حق به حقدار برسد ...
بگذريم، از كپي كردن اين قبيل افراد نوشتيم و لزوم آگهي و دانش روابط عمومي ادارات تا اين قبيل افراد را وادار كنند به جاي استفاده از دانش و زحمت ديگران، خودشان چيزي ياد بگيرند و كسي شوند، ولي كو گوش شنوا؟
ذکر منبع کمترین حق خبرنگاران و رسانهها است كه البته اكثراً فراموش میشود. افسوس كه نمیتوان همه حقایق را گفت ...
گاهي نيز حق همين خبرنگاران توسط روابط عمومي برخي ادارات و نهادها خورده ميشود! روابط عمومی یک سازمان و نهاد دولتی که نمیتواند خبر مربوط به نشست مدیر و سازمان خود را تهیه و تنظیم کند (يا دانش آن را ندارد يا حال تنظيمش را)، اما سر ماه حقوق خود را جامع و كامل دريافت مي كند و ان وقت خبرنگار بايد براي خدمتي كه به او و نهادش كرده، چند بار هزينه كرده و خدمت برود تا بلكه بعد از چند ماه، هزينهاي ناچيز آن هم در حد هزينهي كرايه خودرو تا محل اداره را در بياورد!
به هر حال، از این اداره به آن اداره، گاهی اوقات بعد از پیادهروی زیاد نگاهی به کفشهایم میکنم و دلی به حالشان میسوزانم كه چطور مجبرند مرا، ايدهها و افكارم و حتي وزن سنگينم را در اين گرما تحمل كنند! به اين مي انديشم كه چطور در 24 ساعت بايد حداقل 15 ساعت را صرف اين طرف و آن طرف رفتن و گوش دادن و نوشتن و ارسال و منتشر كردن كنم و آن وقت كس ديگري با خودروي اداري و منزل سازماني و حق ماموريت و خوردن چاي و كيك و سانديس در جلسات روحنواز جلوي كولرها، بايد حقوق نجومي و چنيدين ميليوني دريافت كند؟!
بعد از این که بدون نتیجه روز کاریام را به پایان رساندم، کنار دریاچه کیو رفته و در آرزوهای خویش غوطهور میشوم. مروری عمیق بر فعالیت فرهنگیام با اعمال شاقه مینمايم. گاه به خود افتخار میکنم و گاهی نیز از زندگی کردن پشیمان! صحبتهايی که در مورد شرایط اقتصادی بد شغل خبرنگاری به عنوان پند میشنیدم و توجهی به آنها نمیکردم را به ياد ميآورم و اين كه چرا مديران، روابط عموميها، استانداري، ارشاد و ... كمكي نميكنند تا فضاي رسانهاي لرستان پاك سازي شده و ارتقا يابد؟ از اين موضوع، بيش از ما، فرزندان خود آينده در آينده منتفع خواهند شد...
به علت علاقه وافر به این حرفه، پند و نصیحت کسی آویزه گوشم نمیشد، آن یکی در بود و دیگری دروازه، هر روز که میگذشت، علاقهام بیشتر میشد اما گذرگاه اقتصادی زندگی راه بر افکارم میبست و به هر اندازه حلوتر میرفتم شرایط سخت اقتصادی بر فعالیتم چیره میگشت.
سال گذشته انتخابات سومين دوره خانه مطبوعات لرستان انجام شد و نامزدهای مطبوعاتی هر کدام برای بردن رقابت، قولها و وعده هایی دادند. باخود گفتم با مشخص شدن اعضای خانه مطبوعات نهتنها من بلکه دیگر همکاران نیز مشکلاتشان برطرف میشود؛ اما به غیر از برگزاری کلاسهای ناتمام خبرنگاری، وام 4 درصدی که در حد ثبت نام در يك لیست باقي ماند و ثبت نام مسکن مهر که در حد قول و قرارهاي هميشگي روی زبانها باقی مانده و تازه معلوم نيست چه روزي، در كجا و با چه كيفيتي چيزي تحويلمان دهند، عایدي خاصي نداشتيم!
حال به فیشهای حقوقی و نجومی برخی از مدیران در سال اقتصاد مقاومتی اقدام و عمل فکر میکنم و مغزم سوت مي كشد! به جرات میتوان گفت که خبرنگاران جز کم درآمدترین و البته زحمتکشترین قشر جامعه هستند که بعضی روزها درآمدی برای آوردن به خانه ندارند، اما با این حال و به واسطهي علاقه وافر به این حرفه و ديارشان، هیچ وقت دست از کار تهیه و تنظیم خبر بر نمیدارند. كاري كه بعيد ميدانم برخي از اين مديران نجومي، يك روز هم قادر به انجام آن باشند و به جاي تلف كردن وقت خود با اين طور مسائل، دنبال افزايش سهم خود از سفره پهن شده هستند!
خوبي شغل ما اين است كه اصحاب رسانه ترسی از افشای فیش حقوقی پر از مزایا، حق بیمه، حق ماموریت و مرخصی ندارند که بخواهند آن را همانند دولتمردان به مردم نشان دهند، رسانهها همواره دوشادوش نظام حرکت كرده و برای آسایش و آگاهي مردم، همه تلاش خود را به كار ميگيرند. اصحاب رسانه با قدرت قلم و تحمل مشقتهای زیاد در راه رسیدن به منویات مقام معظم رهبری ادامه میدهند. فیش حقوقی تهی و خالی از مزایای خبرنگاران لرستاني همان دفتر یادداشت و قلم پر توانش است.
با این که در این راه رنجهاي زیادی متحمل شده و ممکن است در ادامه راه نیز بیش از این آنيز دردهايي نصیبم گردد، اما باز هم زیپ کیف کاریام را که حق مردم در آن نهفته است، باز میکنم و از آن خودکار و دفتر یادداشتم را برداشته و شروع به نوشتن نموده و تیتر خود را به نام مردم سطر میکنم؛ برای نوشتن و رفع مشکلشان همه قدرت قلم خود را به کار میبرم.
17 مرداد شاید پاسداشتی اندک برای مقام خبرنگار باشد، اما اصحاب رسانه اگر در این روز، از آنها تقدیري هم نشود؛ باز هم به راه خود ادامه میدهند.
نصرالله صياد / خرمآباد