نوشتن خاطرات آن روزهای زلزله بم در سال ۱۳۸۲ خیلی سخت است، در هر کوچهای از کرمان نگاه میکردیم پرچم سیاه کشیده بودند و عزیزی از دست رفته بود، حتی یادآوری آن روزها عذابآور است؛ اما به هر حال نمیتوان ننوشت. تا روزی که بتوانم برای ۵ دیماه مینویسم.
پدر به پسرش میگفت، نه پسرم سالهاست که همه اشتباه میاندیشند؛ پدر، مادر و خواهرت همگی زیرزمین بودند، اگر هر یک از آنها زیر آوار نبودند، منتظر بیل نمیماندند، دستانشان را بیل میکردند و تو را از زیر آوار بیرون میکشیدند، چون خیلیها را آن روز دیدم که با دستان خالی زیر آوارها دنبال عزیزانشان میگشتند. دیگر نگویید که پدر بیل نداشت بلکه پدر نیز جان نداشت.
در این فاجعه ملی از برخی خانوادهها یک کودک باقی ماند و از برخی هیچکس و گواه این مطلب قبرستان بم است.
"رویا" درباره یکی از خاطرات زلزله دلخراش بم به ایسنا میگوید: فرزانه دوست دانشگاهیم از اهالی بم بود که موقع زلزله زیر آوار مانده بود و تمام روز تقلا و التماس میکرد که او را از زیر آوار درآورند و مدام داد میزد من را نجات دهید، من میترسم و تا نیمهشب این تقلا ادامه داشت. داییهای او هر چه تلاش کردند نتوانستند او را از زیر خروارها آوار بیرون بیاورند و نیمهشب در تاریکی و زیر سنگینی تلی از خاک جان سپرد.
به زیر آواری و من دنبال تو میگردم ازت لباس خاکی همینجا پیدا کردم
نفس بکش عزیزم امید من نمیره شب داره میشه و من گریم داره میگیره
دستام دیگه تاول زد نمیشنوم صدایی کم کم دارم میترسم تورو خدا کجایی
نمیدونی که قلبم چقدر خدا خدا کرد این لرزه های نا کس از من تورو جدا کرد
از من تورو …
نه نه دیگر نمیخواهم قصههای آن روزها را دوباره یادآوری کنم یادآوری آن روزها برای هیچیک از بمیها و کرمانیها آسان نیست این بغض تا قیامت در گلوهای ما باقی خواهد ماند.
یاد آن روزی که "علی شفیعی" فرماندار سابق بم در گفتوگو با استاندار وقت کرمان "علی کریمی" فریاد زد: «اللهاکبر آقای کریمی بم ویران شد، وای وای یا الله یا رسولالله در جغرافیای کشور چیزی به نام بم وجود ندارد. آقای کریمی همه دستگاههای امدادی را به سمت بم اعزام کنید.»
در ۱۲.۵ ثانیه بیش از یکسوم مردم بم جان باختند.
آری این ۱۲ ثانیه مرگبار چه جانهای شیرینی را گرفت و چه داغهای جانسوزی که بر دل بازماندگان برجای گذاشت. قبل از این حادثه شهر بم حدود ۹۹ هزار نفر جمعیت داشت که در جریان این زمینلرزه بر اساس آمار رسمی ۳۳ هزار و ۴۸۹ نفر جان باختند.
فاجعه این زمینلرزه در سده گذشته ایران بیمانند بود از این واقعه به عنوان مرگبارترین زلزله تاریخ ایران یاد میشود.
در ساعت ۵ و ۲۶ دقیقه بامداد روز جمعه ۵ دیماه سال ۸۲ در اثر این زمینلرزه ۳۳ هزار و ۴۸۹ نفر کشته و حدود ۱۷ هزار و ۵۰۰ نفر زخمی شدند. در این زلزله ۲۴ هزار و ۲۸۳ واحد مسکونی شهری؛ ۱۰ هزار و ۱۴۵ واحد مسکونی روستایی و ۳ هزار و ۳۲۶ واحد تجاری تخریب شد. همچنین ۹۷۶ واحد مسکونی شهری، ۱۲ هزار و ۲۵۲ واحد مسکونی روستایی، ۵۲۴ واحد تجاری و ۱۴۱ واحد صنعتی خسارت دیدند.
در اثر این زمینلرزه بیش از ۹۰ درصد از سازههای شهر بم بهکلی تخریب شدند. ارگ بم که با بیش از ۲۵۰۰ سال قدمت بزرگترین و قدیمیترین سازهٔ گِلی جهان بود، ویران شد.
گزارشات متفاوتی در مورد خسارات مادی این زلزله ارایه شده است، اما هیات بانک جهانی میزان خسارات این زمینلرزه را یک میلیارد و پانصد میلیون دلار برآورد کرده است و آمارها نشان داد این زمین زلزله ۵۲۰۴ کودک بیسرپرست بر جای گذاشته است.
در آن روز بم لرزید و همراه آن قلب جهان نیز لرزید. زلزله بم با تمامی تلخیها و باوجود دردناکترین صحنهها یک چیز را به ما ثابت کرد و آن اینکه «بنیآدم اعضای یک پیکرند» و ما شاهد بودیم نهتنها از ایران بلکه مردم سراسر جهان داوطلبانه هر کس بهگونهای کمک و یاری رساند؛ بعضیها با حضورشان در بم و بعضیها با کمکهای مادی و معنوی به امداد بم آمدند.
با اینکه فضای شهر را خاک و غبار وغم و اندوه و مرگ فراگرفته بود اما هنوز زندگی جاری بود و کورسوی امیدی در دلها جاری بود و مردم بم ثابت کردند که مانند نخل هرگز کمر خم نمیکنند، با ازدواجهایی که در روزهای اول زلزله صورت گرفت ثابت کرد زندگی و امید در هر شرایطی پابرجاست.
و ما اکنون بعد از گذشت ۱۷ سال از این حادثه دلخراش هنوز لطف و محبت جهانیان را فراموش نکردهایم.
داغ داریم نه داغی که بر آن اخم کنیم
مرگمان باد اگر شکوهای از زخم کنیم
مرد آن است که از نسل سیاوش باشد
"عاشقی شیوهی رندان بلا کش باشد "
چند قرن است که زخمی متوالی دارند
از کویــر آمدهها بغض سفالـــــــی دارند
بنویسید گلــــو هــــای شما راه بهشت
بنویسید مرا شهر مرا خشت به خشت
بنویسید زنـی مُرد کــــه زنبیل نداشت
پسری زیر زمین بود و پدر بیل نداشت ...(شعر از حامد عسکری)
سارا سلطانی