هفتم شهريورماه 1393 مصادف با سومين سالگرد درگذشت مرحوم ناصر ميرزايي اسطورهي فوتبال لرستان است.
سه سال از نبود معمار بزرگ فوتبال لرستان گذشت. وجود مربي بزرگي مثل ميرزايي در صحنهي فوتبال شهرستان محرومي چون خرمآباد، غنيمتي بود براي جوانان مستعد اين خطه كه متأسفانه آنطور كه بايد در زمان حياتش از او استفاده نشد. ناصر ميرزايي ستارهاي بود كه آسمان ورزش لرستان شايد تا سالهاي سال، ديگر همتايي چون او به چشم نبيند. به قول شيخ اجل:
صبر بسیار بباید پدر پیر فلک را تا دگر مادر گیتی چو تو فرزند بزاید
ناصر پاكباختهاي بود كه به خاطر سربلندي ديارش، سالها آوارهي غربت شد و دههي 50 يعني دوراني كه ستارگان بزرگ فوتبال ايران به اندازهي يك بازيكن حاضر در ليگ دسته دوم امروزي درآمدي نداشتند، به اندازهي دخل و خرجش، حقوقي از تراكتورسازي و ماشينسازي تبريز ميگرفت بلكه هر جا ميرفت نامي از لرستان و مردمش را زنده نگه دارد و به آنها بقبولاند كه ما لرها اگر سرمايهي مالي نداريم، اما از نظر سرمايه و استعداد انساني در كشور سرآمد هستيم.
آن روزها ناصر خطشكني در خط مقدم جبههي خودباوري براي جوانان لرستان بود. از اولين فوتباليستهاي لرستاني بود كه دل به دريا زد و با نام ديارش به افتخارآفريني پرداخت. پس از آن در كسوت مربي، بهترين سالهاي زندگياش را صرف تعليم و تربيت جوانان اين ديار نمود. اين كه مينويسم تعليم و تربيت، منظورم فقط ورزش نيست و وي را بايد از مبارزان بزرگ با فساد و اعتياد در خرمآباد و لرستان دانست كه با آگاه نمودن جوانان، نقشي پررنگ در اين زمينه داشت.
طي سالهايي كه جوانان خرمآباد سرگرمي و تفريحي نداشتند و سوداگران مرگ براي به كشاندن آنها به سوي بلاي خانمانسوز اعتياد و ساير بزهكاريهاي اجتماعي از هيچ اقدامي دريغ نميكردند، ميرزايي و امثال او بودند كه در مقام عمل، به طرق مختلف جوانان ما را به سوي ورزش و سلامتي و دوري از چنين ناكسان و محيطهايي ناخوشايندي تشويق و ترغيب كردند.
اما استاد ميرزايي چه دردناك بهاي اين كارهاي نيك در حق ديگران را در زندگي شخصياش پرداخت! كنار رفتن از رياست كارگزيني اداره كل نوسازي مدارس لرستان در دهه 70 و جدايي از همسر و فرزند، نتيجهي عشق و علاقهي وافر ميرزايي به فوتبال لرستان بود كه در آزمايشي ابراهيموار، اسماعيلش را قرباني نمود بلكه بعدها اسماعيلهاي ديگري براي لرستان و لرستاني تربيت نمايد.
بين سالهاي 1367 تا 1386 هيچكس به اندازهي ناصر ميرزايي روي فوتبال خرمآباد و لرستان شناخت نداشت و تأثيرگذار نبود. در اين سالها هر موقع كه تيمهاي لرستاني موفقيتي كسب ميكردند، نامي هم از او به چشم ميخورد يا اگر براي مدتي به دلايلي كنار گود ميماند، مسوولان باشگاهها در نيمهي راه به سراغ او ميرفتند بلكه خرابيهاي ديگران را لاپوشاني كند. كارنامهي درخشان ميرزايي مؤيد اين مطلب است كه اين مربي بزرگ، علاوه بر سازندگي، در افتخارآفريني براي فوتبال لرستان نيز سرآمد بود.
مطمئناً حضور او در مقطع فعلي كه فوتبال لرستان داراي مشكلات عديده است و از نبود يك مربي مطرح و باتجربه رنج ميبرد، ميتوانست حلال مشكلات باشد و بار سنگيني از دوش ورزش استان بردارد، اما دريغ كه دير به فكر درمانش افتاده و سرمايهاي بزرگ را به راحتي از دست داديم. لذا بيمناسبت نيست اگر عنوان كنيم كه اكنون با رفتن ميرزايي، فوتبال خرمآباد يتيم شده است!
شخصيت كاريزمايي ميرزايي علاوه بر محيط ورزش، در خارج از اين حيطه نيز بسياري را به سمت او جذب ميكرد تا جايي كه برخي روزنامهنگاران ورزشي كشور به او لقب "پسر نيك فوتبال ايران" را در دهه 50 داده بودند.
آن زمان ميرزايي در اوج شهرت و محبوبيت بر خلاف بسياري از ستارههاي كاغذي كنوني فوتبال كشورمان، يكي از سالمترين ورزشكاران از نظر اخلاقي به شمار ميرفت. كساني كه از نزديك او را ميشناختند گواهاند كه وي در دوران كودكي و جواناني نيز انساني نجيب و مأخوذ به حيا بود و به خاطر همين مردمداريها، بخش عظيمي از محبوبيت او به خارج از محيط ورزش باز ميگشت.
آن زمان ميرزايي در اوج شهرت و محبوبيت بر خلاف بسياري از ستارههاي كاغذي كنوني فوتبال كشورمان، يكي از سالمترين ورزشكاران از نظر اخلاقي به شمار ميرفت. كساني كه از نزديك او را ميشناختند گواهاند كه وي در دوران كودكي و جواناني نيز انساني نجيب و مأخوذ به حيا بود و به خاطر همين مردمداريها، بخش عظيمي از محبوبيت او به خارج از محيط ورزش باز ميگشت.
ميرزايي هيچگاه به پول علاقهاي نداشت و تنها در حد برآوردن احتياجات سادهي روزانه و در حد دراز نكردن دستش پيش نامردماني كه به جاي تشكر، در حقش جفا ميكردند، مسائل مالياش را حل ميكرد و اينگونه بود كه اگر همانند برخي از نان به نرخ روزخورها، ذخيرهاي براي زمان بيماري و درماندگياش فراهم كرده بود، به يقين مرگي زودهنگام در طالع بدفرجامش به ثبت نميرسيد!
رضا جايدري
دیدگاهها