مطالعه، غذاي روح و درمان بیماریهای فكري است. كتاب خوب، خاصیتی بيش از ویتامینها دارد. کمخونی «رگهای ايمان» را هم بايد با مطالعه جبران كرد.
كتاب، وسیلهی تزيين اتاق و قفسه نيست، براي خواندن و سود بردن است. نه احتكار كتاب» درست است، نه «افتخار به زيادي كتاب».
ارزش كتاب هم به محتواي آن است، نه به قطع و قيمت و جلد و رنگ. آيا «كتاب خوب» را میشناسید؟
كتابخانه، كمتر از داروخانه نيست. كمبود مطالعه، عوارض خطرناك فكري دارد.
گردآوردن و نخواندن، مثل آن است كه كسي در داروخانه و درمانگاه باشد و از دوا و درمان سود نبرد.
لحظهای نشستن در كتابخانه، حضور در محضر اندیشهوران قرون و فرزانگان اعصار است.
كتاب، معلمي ساده و صميمي و هميشه در دسترس است كه بي ادّعا، بیتکلف و منّت، آنچه دارد را در اختيار ما میگذارد.
مطالعه، با نيّت خالص، عبادتي بزرگ است.
كتابخانه، معبد اهل دانش و محراب مقدّسِ دانشجويي و علمآموزی است.
هر كه از کتاب و مطالعه بيگانه است، غريب و تنهاست.
آري كتاب، پلي براي اتصال به درياي موّاج اندیشهها و شاهراهی از ظلمت جهل به نور دانش است. كتاب چشمهی هميشه جوشانِ افكار مردان علم است كه در بستر تاريخ، جاري است. كتاب، آتشفشان شور و هيجانِ گرمْ نفسانِ تاریخساز و آیینهی اندیشهها و جويبار زلال معارف است.
بر سینهی سپيد او خونْ گریهی قلم نقش بسته است و نقشهایش ترجمان غوغاي درون انديشمندان است.
كتاب تنها شکوفهی همیشهبهار و برگ همیشهسبز گلستان زندگي و تنها میوهی چهارفصل باغستان اندیشههاست. خوشا كه عطش معرفت جانمان را به شهد شيرين آن بنشانيم و قحطي غذاي روح روزگارمان را به گواراي ثمر آن بزداييم.
ای کتاب ...
بي تو بودن چه غريبانه دلم را به اندوه میکشد! من از حضور تو خسته نمیشوم و دوست دارم اين ديدار، پیدرپی، در روزهايم تكرار شوند اما گويا چشم حسود زمانه را تاب تحمل وصال ما نيست.
باوفاترین و راز دارترينم! حجم لطيف بودنت را در لحظات غمناك زندگیام ببار تا در اندیشهام جوانههای دانستن بروياند!
هنوز هم از برگ برگِ تنت، بوي جان تازه به اندیشهام میریزد. بيا و اندیشهام را معطر كن!
اگر ملالي هست از بي تو بودن است...
هر بار كه تو را به دست میگیرم، پنجرهای تازه به دنيايي نو برايم میگشایی و همراه با تو به جستجوي هستي میپردازم.
كتاب! اي بهترين يار و اي مهربانترین معلم روزگار، برگ برگ وجودت را براي آموختن و تكامل، محتاجم.
جلال قربانی