شهریور 1381 صعود یک 150 هزار نفری به قلهی دماوند برای ثبت رکورد جهانی که بزرگترین صعود تاریخ کوهنوردی بود در دستور کار و تقویم ورزشی بسیج کشور قرار گرفت.
برنامه صعود مقدماتی این هدف بزرگ، در تابستان همان سال هم برای صعودکنندهها در سایر استانها برنامهریزی شد. در لرستان نیز این صعود در پانزدهم مرداد، با شرکت بسیجیان کوهنورد لرستانی، برای صعود به مرتفعترین نقطهی استان در قله "سنبران" اشترانکوه برگزار گردید.
یکی از دوستان علاقهمند به کوهپیمایی که با پاسداران سپاه لرستان آشنایی داشت، بنده و 3 نفر از بچههای ورزشکار را با هماهنگی هیأت کوهنوردی استان و با سمت راهنما به سپاه خرمآباد، جهت این صعود معرفی نمود.
ما 4 نفر (راهنمای اصلی خود را پیش از ما به آنجا رساند) که نه بسیجی بودیم و نه راهنما، در عصر نیمه مرداد به درب پادگان امام حسین(ع) خرمآباد، رفتیم. معرفینامهی ما یک دست نوشته با امضاي یکی از صاحبمنصبان سپاه استان بود. دژبان پادگان ما را به داخل پادگان هدایت کرد.
بعداز تجمع نیروهای بسیجی که عمدتاً از اهالی اطراف شهر و روستاهای مجاور خرمآباد بودند، با اتوبوس و مینیبوسهای نظامی به مقصد روستای "طیان" در کوهپایهی اشترانکوه عزیمت نمودیم.
هوای تابستانی طیان بهاری بود. شب را در مسجد روستا بیتوته نمودیم. به سبب کشتهای مجاور مسجد، پشههای گزنده امان از ما بریدند، به طوری که نتوانسیم در مسجد بخوابیم. با کیسه خوابهایمان به پشت بام مرتفع مسجد رفتیم. در یک هوای مطبوع و در زیر سقف آسمان، نظارهگر ستارگان بیشماری که بعضاً به ما چشمک میزدند، بودیم. من تا آن زمان این حجم ستاره، یکجا ندیده بودم. انگار آسمان نورباران شده بود... آنجا از پشهی گزنده هم خبری نبود!
صبح نه چندان زود، بعد از رسیدن سایر صعودکنندگان از شهرستانهای استان، که در طول شب خود را به منطقهی موصوف رساندند، صعود خود را آغاز نمودیم.
در ابتدای مسیر چشمهی پر آبی(منبع آب) که زمینهای زیر دست را مشروب میساخت و روستاییان از آن برای سایر مصارف استفاده میکردند نظرها را به خود جلب نمود. کندوهای عسل از جاهای مختلف استان به دلیل تابستانی بودن آن مناطق و بهاری بودن این منطقه مستقر شده بودند، مملو از زنبورهایی بود که از شیره و شهد گیاهان، گلها و بوتههایی روییده در کوهپایه بود، نوش جان میکردند، تا مرغوبترین عسل زاگرس را تولید نمایند. دشت سرسبز چشماندازی تابستانی نداشت و نسیمش معطر از عطر گون و رطوبت چشمهسارها بود.
حرکت گروه به دلیل زیادی جمعیت به کندی صورت میگرفت. هر چه بالاتر میرفتیم خط راهآهن و قطاری که چون ماری سیاه پهنهی دشت را میپیمود، کوچکتر میگشت. از مسیر "گردهماهی" که دو طرف آن مملو از گیاهان معطر و گون بود به چالکبود رسیدیم.
اسبها و قاطرهای وحشی سرمست طبیعت اشترانکوه بودند. در جانپناه دوم، ما بودیم و برف و شنهایی که در اثر تخریب سنگها در اثر یخبندان و فرسایش ناشی از آن به جای مانده بود. پوشش گیاهی به علت سرمای کشندهی زمستانی و از بین رفتن بافت خاک در آن ارتفاع به چشم نمیخورد.
گرمای تابستان زور سرما را از برف زمستان گرفته بود، ولی تجربهی سوز سرما در آن فصل سال توصیفشدنی بود. مسیر سمت راست، به طرف قله "گلگل" بود، با ارتفاعی حدود یک صد متر کمتر از قله سنبران و سمت چپ مسیر با فلشها و یادگاریهایی که از صعود سالهای گذشتهی کوهنوردان سایر استانها به جای مانده بود ما را به مسیر صعود بلندترین قله لرستان هدایت میکرد.
در آن موقعیت نظارهگر "قالیکوه" یا "غالیهکوه" راهراه از برف چوخای بختیاری پوشیده بود، بودیم. ما 4 نفر برای اولین بار به این مسیر پا نهاده بودیم، ولی دوستمان که سمت راهنما و هدایتکننده اصلی گروه را داشت، دومین بار بود که قله را فتح میکرد و از تجربهی کاری در تشخیص مسیر برخوردار نبود.
در آن ارتفاع، مسیریابی مشکلتر شده بود؛ با هدایت دوستمان که خبرهی این کار نبود، از بدترین مسیر ممکن عبور مینمودیم. راهنما، با اعتراض سایر همنوردان که تبحر و شناخت کافی از مسیر داشتند، مواجه شد. ما هم برای رفع تنازع احتمالی، به ناچار از دوستمان حمایت کردیم و با حفظ آرامش دیگران از مناقشه و اختلاف نظری حادث شده جلوگیری نمودیم.
بعد از چند ساعت کوهپیمایی به ستیغکوه رسیدیم. صعودی غرورآفرین بود! دریاچه ی "گهر" با آن عظمت چون جوی باریکی زیر پایمان بود. بعد از صعود، از مسیر "شناسکی" و برفی و یخچالی در کمترین زمان فرود آمدیم. عصر به جانپناه اول رسیدیم. چون صعود ما 2روزه بود، شب را در محل جانپناه اول مستقر شدیم.
باز هم شب پر ستاره بود! شاید جذبهی اشترانکوه این نقاط نورانی را به خود جذب نموده بود، تا ما آسمان اشترانکوه را این چنین پر ستاره ببینیم. شاید هم توهم ستاره ما را فرا گرفته بود!
صبح فردا، بعد از ثبت اسامی اشخاصی که موفق به صعود شدند و قرار بود در آن صعود بزرگ شرکت کنند، به طرف خرمآباد حرکت کردیم...
داود كرمي/ خرمآْباد