در شهرهای کوچک، یک روزنامهنگار ورزشی برای هر نوشتهاش در نشریات محلی، همیشه باید به گروهی جواب پس بدهد!
از یک پیشکسوت مینویسد، گروهی بر وی اعتراض میکنند! از جوانان ورزشکار مینویسد، عدهای اخمهایشان را در هم میكنند! از وضعيت فیزیکی نامناسب ورزشگاهها تصویر میگیرد، عدهای بر وی سخت گرفته و اعتراض ميكنند!
به هر حال برای یک ورزشینویس شهرستانی، زمان قابل توجهي در شبانهروز باید صرف جواب دادن شود!
اما جالب است بدانیم همیشه توسط مسوولان ورزشی، خط و خطوطی برای یک ورزشینویس صادر میشود که بعداً همان خط و خطوط ارائه شده توسط همان مسوولان نقض میگردد!
یک ورزشینویس هر چقدر هم که صریحالهجه باشد به خاطر یک سری قوانین نوشته شده و یا نوشته نشدهي فرهنگی، مذهبی و ملیمان، خود را موظف به رعایت مواردی میکند که ممکن است به خاطر رعایت نمودن آنها بسیاری از سوژههای ناب ورزشیاش را از دست بدهد!
چندی قبل عدهای از مسوولان ورزشی شهر از من خواستند که در مطالب ورزشیام، صریحاً نام منتقدان هیاتهای ورزشی را بنویسم و به جای این که کلیگوئی کنم، با دریافت و ثبت نظر منتقدان با صراحت بیشتری مطالب ورزشیام را بنویسم.
همین کار را مدتی است انجام میدهم. بسیار جالب است که اینک همان مسوولان ورزشی از من میپرسند که چرا چنین مینویسم و درخواست دارند که کمی ترمز نقدهایم را بکشم!
یک خبرنگار ورزشی به مانند یک پزشک محرم اسرار ورزشکاران میباشد. این مطالبی که در نشریات میبینیم فقط مواردی بسیار کوچک از شنیدههای یک ورزشینویس يا خبرنگار ورزشي است.
باید گفت یک ورزشینویس منصف، همیشه و در همه حال رعایت اخلاق ورزشی را مینمايد و سعی میکند با نقدهایش و ارائه راهکارهائی، موازی با هیاتهای ورزشی حرکت کند و در روند رو به رشد ورزش شهر و دیارش یار و یاور ورزش و ورزشكار باشد.
پس بهتر است مسوولان ورزشی از دید منفی خود نسبت به یک ورزشینویس بکاهند و قبول کنند که خبرنگار ورزشی محرم اسرار است و بیشتر از این سعی نکنند که پای یک ورزشینویس را به حاشیه باز کنند.
فرهاد داودوندی