تا حدود سال 1338 در خرمآباد چيزي به نام باشگاه ورزشي كه در حد متعارف و معمول بشود نام باشگاه را بر آن اطلاق كرد، وجود نداشت.
باشگاه «در مفهوم لغت تركيبي است از واژهی «باش» كه فعل امر است از مصدر بودن با پسوند «گاه» كه هم پسوند زمان است هممکان و دووجهی به كار میرود. در فرهنگ فشرده سخن ذيل كلمه باشگاه توضيح میدهد كه باشگاه جایی است كه گروهي از افراد براي برگزاري مراسم تفريح، ورزش يا كارهاي اجتماعي در آن جمع میشوند.
باشگاه معادل كلمه كلوپ در زبان انگليسي است. تا همين سال مورد بحث، بهجای باشگاه، در خرمآباد زورخانه داشتيم، محلي براي انجام ورزشهای باستاني و سنتي.
در تهران بعد از پيدايش ورزشهای مدرن، ضرورت تشكيل محلي بانام باشگاه احساس گرديد. براي نخستين بار "عبدالحسين تيمورتاش" وزير دربار پهلوي اول كلوپ روتاري را پيشنهاد و خود به جهت تركيب آن اقدام كرد و بعدها نام باشگاه بر آن اطلاق گرديد. باشگاه مهران، باشگاهي ورزشي در تهران نيز بعد از شهريور 1320 به همت مرحوم "منوچهر مهران" به سبك و شيوه باشگاههای بزرگ جهان البته در آن حد و اندازه، بلكه در شرايط روزگار پس از جنگ به وجود آمد و نام آن به باشگاه نيرو و راستي نيز تغيير يافت. متأسفانه منوچهر مهران در آذرماه سال 1326 به علت بيماري سرطان در تهران درگذشت و طي مراسم باشكوهي به خاك سپرده شد.
مهران اهل مشهد و داراي دو فرزند به نامهای فيروز و فيروزه بود. هم باشگاه و هم مجله نيرو و راستي بعد از مهران به تعطيلي كشيد هر چند همسر وي منيره مهران تلاش كرد كه بهنوعی هم باشگاه و هم مجله را اداره كند ولي اين امر به انجام نرسيد.
داريوش جباري در باشگاه همايون: تير 1338
در خرمآباد تا سال 1338 باشگاهي به آن معني كه توضيح داديم نداشتيم. چند زورخانه سنتي به همت مرحوم حاج "عابدين ولدبیگی" و چند ورزشكار سنتي در گوشه و كنار شهر محدود خرمآباد بنا و راهاندازی شد كه طرفداران خاص خود را داشت و بيشتر به همان ورزش باستاني اكتفا میشد.
از دوستان يكدل و بزرگتر از نظر سني، مرحوم "نورالدين آريانپور" باشگاهي در محلي كه الآن، تنها زميني از آن باقي است روبهروی هتل جهانگردي يا ميدان فرح سابق (بنا كرد كه دولت مستعجلي بود؛ اما در سال 1338 در اواسط خيابان وصال فعلي خرمآباد يك کاروانسرای نسبتاً بزرگ را دو نفـر كه از نيـروهـاي نـظامي و اهل ورزش بودند، بـه بـاشـگاه ورزشي تبديـل كردند. اين محل هنوز هم باقي است و نام "همايون" را بر آن گذاشته و با توجه به اين كه در آن زمـان بـراي جوانـان و اهـل ورزش تازگي داشـت، طرفداران فراوانی پيدا كرد.
يكي از اين دو نفر كه درجهدار ارتش هم بود به نام "عبدالكريم اشرفزاده" مدير و مسئول باشگاه و شخصي ديگر به نام محسني (اسم كوچك وي را به ياد ندارم) همكار او در اداره آنجا بود. اين باشگاه در چند رشته فعال بود.
كشتي كه از وجود مرحوم احمدرضایی بهعنوان مربي استفاده میکرد و تا جایی كه ياد دارم آقايان: محمد كريمي، اسـحاق ايازي، نجمالدین دولتیاری، شهاب لشگريان در آنجا روي يك تشك برزنتي تمرين ميكردند.
خود اشرفزاده هم کشتیگیر بود و ظاهراً د وزن سوم آن زمان كشتي میگرفت و حريف مرحوم محمد كريمي بود. يكي دو نفر ورزشكار سنتي يا زورخانهای نظير مرحوم كيميائي كه باستانیکار بود و كارش فروش پوست و روده احشام بود نيز به آنجا میآمدند و كشتي هم میگرفتند.
يك افسر ارتش به نام "حسين بدر"(bader) هم بعضي روزها سر و کلهاش آنجا پيدا میشد. بدني خالکوبیشده و ورزيده داشت؛ برادرش نيز در تهران و در حد تيم ملي آن روزگار مطرح بود.
اين باشگاه در وزنهبرداری هم فعال بود. "محمد خلفي" بخش وزنهبرداری را اداره میکرد و اغلب روزها در باشگاه ديده میشد تا جایی كه به ياد دارم فقط يك دستگاه هالتر آنهم بدون تخته در اختيار وزنهبرداران بود كه وزنهبردارها براي اینکه به آجرفرش محوطه باشگاه صدمهای وارد نشود بعد از این كه وزنه را بالای سر میبردند بهآرامی آن را روي زمين میگذاشتند به خلاف امروز كه از بالا آن را بهطرف تخته رها میکنند.
محمد خلفي (اولين مدالآور لرستان در مسابقات وزنهبرداري قهرماني كشور)- مرداد 1340
يك تور واليبال هم وسط باشگاه بود و چند نفر اعضاء تيم واليبال را تشكيل میدادند. از والیبالیستهای مطرح خرمآباد در آن موقع "وجیهالله درتاج" را میتوان نام برد كه از بهترين والیبالیستهای زمان خود بود و یکوقتی هم به تيم ملي ايران زماني كه افرادي نظير "حسن كرد" عضو آن بودند، دعوت شد.
اگـر اشتباه نكنم در ايـن باشگاه به بوكس هم توجهي نشان داده بودنـد اما از بـوكسـورهاي آن وقت كسي را به يـاد ندارم، ولي همینقدر ميدانم كه چند نفر را در گوشهای در حال زدن ضربه به يك کیسهبوکس میدیدم.
اشرفزاده مديـر باشگـاه از كسـاني كه بـه باشگاه میآمدند، ورودیهایي حدود 10 ريال میگرفت. از شهرداري هم کمکهایی به وي میشد. وي براي كارهاي اداري باشگاه اغلب اوقات به فرمانداري خرمآباد میآمد.(1) اين باشگاه بعد از سال 1340 منحل و به تعطيلي كشيده شد.
ايرج كاظمي
پینویس:
پدرم (مرحوم علیاصغر كاظمي) آن موقع معاون فرمانداري بود. به همين دليل هنگامیکه اشرفزاده مرا آنجا ميديد، رعايت حالم میکرد و من هر بار كه وارد باشگاه میشدم بليط ورودی میخریدم ولي لحظهای بعد، اشرفزاده يا محسني میآمدند و پول بليط را پس ميدادند. از پدرم خواستم كه اگر مشكلي ازنظر اداري دارند آن را حل نموده و او هم انصافاً دریغ نداشت. روي همين اصل آنها هم بهنوعی هواي من را داشتند.
دیدگاهها
___________________________________
يافته: بله
اهل قلم اين روزهاي يافته لطفا غرض ورزي رو كنار بذاريد و واقعيات رو بنويسيد.
شما بنر باشگاه ببر تاسيس در سال 1337 و لباس آقاي مرحوم كيميايي با لباس باشگاه دژ را ديده ايد و برايتان ارسال شده
ولي باز هم علاقه منديد مطالبي درج كنيد كه مورد علاقه شخصي شماست.
در مورد باشگاه هاي دژ و ببر كه هر دو قبل از سال 1338 تاسيس شده است و باشگاهي كه مرحوم نجم الدين دولتيار در آن تمرين مي كردند لطفا بيشتر تحقيق كنيد.
___________________________
يافته: با سلام. اين مطلب را استاد كاظمي از محققين برجسته لرستان در سال 1388 نوشته است
از شما بعيد است با چنين ادبياتي سخن بگوييد. اتفاقا شما مايل هستيد اين مطلب طوري نوشته شود تا ميل شخصي شما برآورده شود
ميتوانيد با آقاي كاظمي نويسنده مطلب كه افزون بر صدها كتاب و مقاله در مورد لرستان به رشته تحرير درآورده تماس بگيريد و نظرات خود را به ايشان منعكس كنيد تا اگر لازم بود در صدد اصلاح برآيد
اگر هم مايليد، شما در اين خصوص مثل آقاي كاظمي مطلبي بر اساس سند و مدرك بنويسيد تا منتشر كنيم
بله همانگونه كه گفتيد ايشان استاد هستند ولي در رشته ادبيات
سوال من اينه چرا شما از ايشان در مورد اثار و نوشته هاي تخصصي ايشان مطلب درج نمي كنيد.
من تمام سايت هارو زيرو رو كردم جايي نديدم كه ايشون اهل ورزش بوده باشن.
شما تاريخ ورزش اين شهر رو از زبان ورزشكار ها بايد بپرسيد نه شاعران و متخصصات در رشته هاي ادبي دوست عزيز
_______________________________
يافته: سلام. اكثر ورزشكاران قديمي هم مدرك تحصيلي ديپلم و غيرورزشي دارن. نوشتن خاطرات و اتفاقات تاريخي، قدرت قلم زني مي خواهد و علاقهمندي كه آقاي كاظمي در آن دوران هنگام بسياري رويدادها همان طور كه در تصاوير ارسالي ايشان مشاهده ميكنيد حضور داشته است.
با حساب شما، بسياري از خبرنگاران ورزشي كنوني لرستان نيز كه خود ورزشكار نيستند حق ارسال خبر ندارند ...
دوره «من خودم علاقه ندارم يا نميتوانم بنويسم پس ديگران هم حق اظهار نظر ندارند»، سالهاست كه گذشته ...
ما از خيليها دعوت كرديم تا خاطرات خود يا رويدادهاي ورزش لرستان را به رشته تحرير درآورند اما به جز آقايان ايرج كاظمي و حميد عطاري، كسي اهل عمل نبود و جالب اين كه از ديرباز تا كنون رابطهاي معكوس بين منم منمها و عدم عملگرايي در اين عرصه وجود دارد و هر كس كه ادعا مي كند شخصيت مهمتري بوده، كمتر عل ميكند.
آقاي سيد محمدرضا قياسيان از معدود كساني بوده كه در اين زمينه فعاليت مداوم و مستمر دارد.
*** اين كه شما با نام واقعي خودتان نظر مي گذاريد قابل ستايش است اما كاش تعصب فاميلي را كنار بگذاريم و بر پايه اسناد و مدارك صحبت كنيم.
از شما كه اهل قلم هستند و مي تونيد به فكر كردن مردم جهت بديد خواهش مي كنم مطالبي كه ميخوايد از قول كسي چاپ كنيد حتما به نقل قول اشاره كنيد و يا خاطره اي از ... و يا همنشيني با آقاي ...
خيلي از بزرگان ورزش لرستان مي تونن از اين مطلب شكايت كنند و شكايت به حق چون واقعا طبق تعريف خود استاد كاظمي به محلي كه 1338 افتتاح شده و 1340 هم تعطيل شده باشگاه نمي گن.
مي تونيد از پدرتون هم سوال بپرسيد كه مرحوم كيميايي كه 1308 متولد شدند در اين 30 سال قبل از تشكيل باشگاه همايون در كجا ورزش مي كردن و يا مرحوم نجم الدين دوليت يار و يا باقي اسيران خاك...
من اصلا غرض ورز نيستم و نخواهم بود ولي به تاريخ نميشه دروغ گفت. هستند كسايي كه باشگاه ببر و دژ را مي شناسند لطفا در اين خصوص از پدر بزرگوارتان كه از اساتيد ورزش هستند استعلام فرماييد.
با تشكر از شما دوست قديمي و ورزشكار و ورزشي نويس
________________
یافته: سلام و سپاس
آقای کاظمی فردی شناخته شده هستند و ما اجازه دست بردن به مطلب کسی که جایگاه والایی در امر پژوهش دارد را به خود نمی دهیم
در مورد شکایت باید عرض کنم هر کسی می تواند شکایت کند اما این که نتیجه شکایت چه باشد مهم است
همان طور که عرض کردم همه پیشکسوتان محترم هستند و زحماتی زیادی برای ورزش لرستان کشیده اند اما به هر حال آقای کاظمی هم از دید خود به قضیه نگاه کرده و تا جایی که ما اطلاع داریم ایشان اصلا قصد و غرضی با کسی ندارد