با توجه به این که موضعگیری و مشارکت مردمی در استانهایي با حال و هوای غالب بومی و عشایرنشین در موسم انتخابات شهری و استانی اغلب مبتنی بر تعصبات و گرایشهای قومی و ایلیاتی است و بازدهی و عملکرد برگزیدگان و منتخبان ناشی از چنین انتخابهایی، تأمین کنندهی منافع عمومی و بلند مدت نبوده و نیست، زمزمههایی مبنی بر شیوع این نگرش به گوش میرسد که: ایلات و فرهنگهای بومی و محلی سرمنشاء تمام بدبختیها و مشکلات هستند!
از آنجایی که شکلگیری چنین نگرشی یکی از عوامل شدت یافتن روند نابودی خرده فرهنگها ارزیابی میشود این نوشتار در پی آن است که پاسخ به این سؤالات اساسی را کنکاش نماید که «آیا اصولاً وجود ایلات و طوایف و پایبندی به اصالت و هویت مشکلساز است؟» و «آیا تعلق و عضویت در ایلات و طوایف یکسره منجر به عقب ماندگی و تاخیر در ابعاد مختلف میشود؟» و در مقیاسی وسیعتر «آیا وابستگی به ایل و طایفه منافاتی با جهانی شدن و با پیشرفت و توسعه دارد؟»
با اعتقاد به این که شناخت محض و دقیق پدیدههای طبیعی نیازمند تبیین و ابهامزدایی است و اغلب انحراف و سوء برداشتها هستند که مشکلساز و اختلاف برانگیز میشوند نه ماهیت پدیدهها و امورات طبیعی، با تکیه بر جهانبینی اسلامی و مبانی علمی موثق مطالب ذیل قلمی گردیده است.
شکی نیست که هستی و آفرینش متنوع و گوناگون است. این تنوع و تکثر در اجزاء تشکیل دهنده و در همهی بودها و نمودها و موجودات خلقت قابل درک و شناسایی شدن است. تنوع در جغرافیا و آب و هوا، تنوع در رنگ پوست و نژاد نوع بشر، گوناگونی در فرهنگها با مؤلفهها و اجزاء تشکیل دهندهی آنها (زبان، پوشش،آداب و رسوم ...) همه و همه بخشی از نظام هستی و قدرت خالق و آفریدگار بهشمار میروند.
در قرآن کریم به عنوان اصلیترین منبع دین اسلام و تبیین کننده جهانبینی اسلام چنین آمده است که: "وَ جَعَلْناکُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ " (سوره حجرات آيه 13) «و شما را قبیله های بزرگ و کوچک قرار دادیم تا همدیگر را بشناسید، مسلّما گرامی ترین شما در نزد خدا پرهیزکارترین شماست»
وَ مِنْ ءَایَاتِهِ خَلْقُ السَّمَوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلاَفُ أَلْسِنَتِکُمْ وَ أَلْوَانِکُمْ إِنَّ فِى ذَ لِکَ لَأَیَاتٍ لِّلْعَالِمِینَ (روم 22) «و از نشانههای الهی آفرینش آسمانها و زمین، و تفاوت زبانها و رنگهای شماست؛ همانا در این امر برای دانشمندان نشانههایی قطعی است.»
در تفسیر نور پیام آیه فوق چنین شرح داده شده است:
1- آفرینش آسمانها و زمین، از نشانههای قدرت بیپایان الهی است.
2- تفاوت نژادی و زبانها راهی برای خداشناسی است.
3- هر زبانی برای خود ارزش و اصالت دارد و تغییر آن نه کمال است و نه لازم.(هیچ کس حق ندارد نژادها و زبانهای دیگر را تحقیر نماید.)
4- یکسان بودن شکل و رنگ همهی انسانها با ابتکار و نوآوری و بدیع بودن خداوند سازگار نیست.
5- انسانهای عالم و فهمیده از اختلاف رنگها و زبانها به معرفت الهی میرسند اما جاهلان رنگ و زبان را وسیلهی تحقیر و تفاخر قرار میدهند.
از این آیات میتوان دریافت که تنوعها و گوناگونیهای موجود در جهان هدف و حکمتی دارد. تدبیر و حکمت نهفته در این آیات از زوایـای مختـلف قابل نقد و بررسی است.
با نگاهی گذرا از دیدگاه علوم اجتماعی تنوعها و تکثرها لازمهی پویایی جوامع و مایهی زیبایی و جذابیت اجتماعات هستند و استمرار آفرینش و جهان بشری را تأمین میکنند. زندگی در یک محیط و فرهنگ ثابت و یکنواخت هر چند هم که جذاب و زیبا باشد نمیتواند ضامن پویایی و تکامل باشد. تصور و تجسم چنین فضایی و رجـوع به تجـربیات مشابه درک این دیدگاه را تسهیل میکند.
یکی از مقولههایی که آگـاهانه یا نـاآگاهانه [خودآگاه یا ناخودآگاه] رویکرد صحیح به این عرصه را تحت تاثیر خود قرار میدهد مفهوم «جهانی شدن» و مباحث حول این موضوع است. شناخت ماهیت این موضوع و درک درست آن کمک شایانی به اهداف این نوشتار میکند.
"جهانی شدن، در وجه مثبت و ایجابی آن، حرکتی خودمدار( درونزا)، ساختاری و اجتنابناپذیر است که داعیه همگرایی، نزدیکی ملل و اقوام به یکدیگر و رسیدن به فرهنگ مشترک را در سطح جهانی دارد و میخواهد دستاوردهای مدرنیته را به لحاظ علمی، فنی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی در مرحله پیشرفته و نهایی خود به همه جهانیان عرضه کند و به اصطلاح دنیا را به هم نزدیک کند و آرمان «دهکده جهانی» را تحقق بخشد.
در چنین جهانی نه فقط سرمایههای مادی به آسانی از نقطهای به نقطه دیگر جابهجا میشود و همه جهان از مواهب جهان مدرن و دستاوردهای آن بهرهمند میشوند بلکه مبادله اطلاعات، سرمایههای نمادین و داناییها و دسترسی به اطلاعات و فنون جدید برای همگان امکانپذیر میشود؛ دولتها کوچک و بیاهمیت میشوند و مرزها باز و گشوده میشود و جامعه مدنی در مقیاس جهانی تدارک دیده میشود.
در چنین چشماندازی هویتهای ملی، منطقهای و قومی و نژادی کمرنگ میشود، تعصبات جداییطلبانه به حداقل خود کاهش مییابد و هر کس و هر جامعه به قدر تلاشی که میکند و همتی که به خرج میدهد و کوششی که در تولید و توزیع (کالاها و دانشها و فنون) به عمل میآورد و سرمایهای که جذب میکند و به کار میگیرد، میتواند جایگاه خود را در جامعه جهانی بازیابد و در رقابتهای صنعتی و تجاری و فرهنگی گوی سبقت را از سایرین برباید.
جهانی شدن میتواند هم دارای وجوه مثبت و هم منفی باشد و همچون مدرنیته ضمن آنکه مقاومت در برابر آن موجب عقبماندگی و تاخیر فرهنگی میشود و صرفنظر کردن از آن نیز به انزوا و عدم بهرهگیری مطلوب از امکانات جهانی میانجامد، خوشبینی و غرق شدن در آن نیز میتواند برای کشورهای در حال توسعه عواقب پیشبینی نشده و ناخوشایندی به همراه داشته باشد.
به علاوه وارد شدن در مدار جهانی شدن، لازمهاش آمادگی پذیرشریسک، اعتمادسازی جهانی، تدارک و امکانات فکری، شناختی و علمی و فنی است که فراهم کردن همه آنها به آسانی امکانپذیر نیست و نتیجه آن انفعالی است (دکتر غلامعباس توسلی؛ شیعه و جهانی شدن)".
بنابر توصیف ارائه شده از جهانی شدن و ملاحظات مربوط به آن و آنچه که در ابتدای بحث در خصوص جهانبینی اسلامی ارائه شد ، تصور و برداشت این که جهانی شدن در پی یکسانسازی و یکنواخت ساختن عالم بشری است، غلط و نادرست است. نگارنده بر اساس مشاهدات و ارزیابیهای نظری بر این باور است که شیب تند استحاله فرهنگی در میان اقوام ایرانی (با شدت و ضعف متفاوت) ناشی از نگرش و باور غلطی است که دلبستگی و تعلق خاطر به فرهنگ بومی و محلی (سنتها و رسوم) را مغایر با پیشرفت و جاذبههای مدرن ارزیابی میکند.
به عبارتی دیگر چنین استنباط میشود که طولانی شدن دوران گذار در ایران [که مورد تأیید اکثریت کارشناسان و اساتید جامعه شناسی میباشد] و نمودار شدن عوارض و عواقب آن در آسیبها و کنشهای اجتماعی معیوب مانند گزینش انتخاباتی کوتهنظرانه، ناشی از نگرشهای متعصبانه و دگـم نسبت به تعلقها و وابستگیها است نه ماهیت تعلق و دلبستگیها.
بنابراین به طور کلی میتوان نتیجه گرفت که مغایر یکدیگر تلقی کردن مقوله جهانی شدن و دلبستگیها و تعلق خاطرهای قومی انحراف از اصل و ماهیت موضوع است.
بدیهی است که منشاء دلبستگیها و تعلق خاطر نوع بشر در تربیت و آموزشهای رسمی و غیر رسمی نهاد خانواده و نهاد جامعه و حافظهی تاریخی و نسلی انسانها ست، که بسیار ریشهدار و تعیین کننده هستند. با توجه به این واقعیت که هر نسلی در فرایندی درونزا و منحصر، حدود روابط و امورات خود را تعیین میکند، چنانچه آموزشهای لازم و اقدامات ابهامزدا و سازمان یافته را در کنار خود نداشته باشند با انحرافات و اختلالاتی دست به گریبان خواهند شد.
با توجه به اینکه کشور ایران متشکل از اقوام و قومیتهای متنوع و البتـه همگرا است و هر کدام از این قومیتها دارای خردهفرهنگ غنی بومی و محلی خود هستند، لازم است که دستگاهها و نهادهای متولی فرهنگ با طراحی سیاستها و برنامههای مدون و اصولی زمینهی غبار زدایی، بهروز رسانی و شکوفایی خرده فرهنگها را فراهم نمایند تا خرده فرهنگهای بومی و محلی که آبشخور جاندار فرهنگ ملی هستند تقویت شوند و بینش و بصیرت عمومی اصلاح شود.
کوتاه سخن این که ما بیش از هر کاری نیازمند داشتن نگرشهای منطقی و منطبق بر حقایق هستیم، ساختار جهان متکثر و مکمل طراحی و خلق شده است، و لازمهی مدیریت و اداره کردن اجتماع بهرهبرداری از قابلیتهای متفاوتی است که در افراد مختلف نهفته و به ودیعه گذارده شده است.
استفاده از ظرفیتهای موجود در قالب یک تیم و ترکیب دارای انسجام محقق کنندهی اهداف و برنامهها و پاسخگوی نیازمندیها خواهد بود. لذا بهجاست که گوناگونیها را که منشاء تنوع و زیبایی هستند را بشناسیم و قدر بدانیم و با مرتکب نشدن رفتارهای متعصبانه و ناآگاهانه مسبب از خودبیگانگی و زمینهساز توسعه نایافتگی خود نباشیم.
بـرزو الـیاسزاده
اين مطلب در هفتهنامه سیمره. شماره 306، مورخ 7 بهمن 93 منتشر شده است.