زیر گنبد کبود، شهری بود به نام خرم‌آباد كه عنوان قهرماني را در رشته‌ي بالاترين نرخ بيكاري در كشور كسب كرده بود.
خرم‌آباد، شهر بانك‌ها/ بيكارترين شهر كشور، بيش‌ترين بانك را دارد!یکی بود یکی نبود، اون يكي كه بود "بانك" بود و اون يكي كه نبود "كار" بود! احترام به بانك و بانكي در شهري نظير خرم‌آباد كه از نظر اقتصادي و نبود كارخانجات صنعتي با مشكلات عديده مواجه است، تا به حدي است كه حتي چهارراه مركزي شهر را نيز به نام "بانك" نام نهاده‌اند.
البته در اين شهر، يكي از چيزهايي كه بها و ارزش ندارد، كار فرهنگي نظير معلمي يا خبرنگار بودن است و بلا نسبت اگر به يكي از اين دو شغل مشغول باشي، به جاي احترام و تشكر، عده‌اي شما را به چشم نيازمند يا سائل نگاه مي‌كنند!
بگذريم... بين اين همه بانك و موسسه مالي كه هر روز مثل قارچ رشد مي‌كنند و صد البته به هنگام پرداخت وام و راه انداختن كار مردم، ندار هستند اما در مواقع وصول وجوه نقدي، خدمتگزار باسابقه و امين مردم لرستان معرفي مي‌شوند، حضور افرادي به عنوان مدير عامل، مدير شعبه، رئيس و ... كه ماشاء‌الله پول‌شان از پارو كه هيچ از نوك مناره آجري خرم‌آباد هم بالاتر مي‌رود، جالب توجه مي‌نمايد؛ اين قبيل پول‌دارها از نظر كبر و غرور نيز حريف و هماورد مي‌طلبند و كارشان به جايي رسيده كه با فراموش كردن دريوزگي ديروزشان، امروز در برخورد با مردم از آن‌ها با عناويني نظير "فلاني و عددي نيستي و نمي‌شناسمت" و واژه‌هايي از اين قبيل ياد مي‌كنند!
اما دريغ كه خرم‌آباد شهر كوچكي است و مردم آن هم‌ديگر را خوب مي‌شناسند! خوب مي‌دانند برخي از به ظاهر پول‌دارهاي شهر كه امروز سبز را به در آورده و قرمز پوشيده‌اند، همان كنگر كن و كنگرفروش ديروز بوده‌اند. (اشاره به ضرب‌المثلي لري)
الغرض! خدمت انور شما عارضم که اخیراً با شخصی از اين قماش برخورد کر‌دم که حسابی از دست بنده شا‌کی بود. مي‌گفت آن‌قدر اراجیف در رسانه‌ها عليه من نوشته‌اي که ديگر گوش كسي بدهكار تو نيست! خلاصه از نظر ایشان، اين حقير "فلاني"، انسانی از نوع کاملاً بدبین و منفی‌گرا هستم. دست آخر هم تهديد كرد كه اگر با قلمت براي بقيه لاتي، براي من پول‌دار، شكولاتي!
در پاسخ اتهام اول ايشان كه نام مرا مطابق عرف اين قبيل مرفهان بي‌درد به "فلاني"(يعني عددي نيستي اسمت را بدانم و بر زبان بياورم) تغيير داده بود، گفتم: راستش مثل برخي به اصطلاح خبرنگارها ماهي گرفتن از آب گل‌آلود را بلد نیستم تا با گرفتن آگهي، حق‌السكوت بگيرم. به عنوان يك روزنامه‌نگار، انتقاد را برای بهبود وضع موجود شهر و استانم مطرح مي‌كنم؛ اين كه گوش شنوایی وجود ندارد، آن دیگر به من مر‌بوط نیست!
در پاسخ مورد دوم هم بايد بگويم كه فقط به اين پاسخ بسنده مي‌كنم: «من از روئيدن خار سر ديوار دانستم كه ناكس، كس نگردد از اين بالانشيني‌ها»...
حاصل این صحبت‌ها با این عزیز مثبت‌اندیش اين بود كه فهميدم در این شهر كه مي‌گويند بيكارانش فراوان هستند، چیز‌ها‌یی داریم که نظيرش در هيچ كجا تا اين حد پيدا نمي‌شود. چيزهايي مثل: بيكار، پست‌طلب، پاچه‌خوار، آدم‌فروش، زيرآْب‌زن و ... البته شايد ايراد از نگاه منفي اين حقير باشد و گر نه، اگر من نيز عينك خوش‌بيني برخي مسوولان را به چشم داشتم، شايد به قول اين آقا، فقط مثبت‌ها را مي‌ديدم و تا اين حد اسير نگاتيونگري محض نمي‌شدم.
كسي چه مي‌داند؟ شايد "هيچ‌كس نبودن" و "فلاني شدن" باعث ايجاد چنين عقده‌هاي منفي در ذهن من شده كه باعث گرديده مغز كم‌‌خوراكم، چيزي براي ارسال به نوك انگشتم براي قلمي كردن نداشته باشد!
سه دهه قبل، رفيقي داشتم كه در كودكي خانه‌شان طبقه بالاي يك بانك بود. مي‌گفت هر شب خواب پول و اسكناس مي‌بيند. حالا كه به بزرگ شده، يكي از آن گردن‌كلفت‌هاي اقتصادي است و اكنون در عالم واقعيت روي اسكناس قرار دارد! خانه‌ي ما اما، يك‌طبقه بود و زير پاي ما خاك قرار داشت! به همين خاطر فقط خواب مرگ و قبرستان مي‌ديديم و شايد به همين خاطر بعدها روزنامه‌نگار شدم ...
اكنون كه سني از من گذشته، مي‌بينم كه مرگ از رگ گردني به من نزديك‌تر است. اين است كه دانستم خواب‌هاي كودكي، چگونه با سرنوشت افراد گره مي‌خورند، اما نمي‌دانم كه با اين همه منفي‌نگري من، چطور هنوز كسي در اين شهر هست كه از كودكي تا جواني بر زمين سرد فقر خوابيده و از نداري، آب مي‌برشته و مي‌خورده و فقط چند سالي است كه پولش از منار (ببخشيد پارو) بالا مي‌رود و در اين مدت مدير بانك نيز شده است؟! اين به من نويد مي‌دهد: «تا شقايق هست، زندگي بايد كرد»، حتي اگر من به چشم برخي مثل همين آقاي مدير، "فلاني" باشم ...
----------------------------------
در پايان، ممنونم كه به قول برخي پول‌دارها، براي خواندن اراجيف "من فلاني" وقت صرف كرديد، اما خداييش تا حالا به اين نكته توجه كرده‌ايد كه به نسبت جمعيت و وضعيت اقتصادي مردم خرم‌آباد، وجود اين همه بانك چه توجيهي دارد و اين همه بانك چه نقشي در توسعه‌ي مركز استان ايفا كرده‌اند؟
فرشيد گله‌دارشايد مهم‌ترين خاصيت بانك‌هاي اين‌جا، در طبقه‌ي بالاي‌شان باشد كه تضمين‌گر تعبير خواب‌هاي اسكناسي كودكان بالانشين هستند! پس در آن صورت، واي بر كودكان گل‌ و لاي‌نشين محله‌ي پشته جزايري خرم‌آباد، كه دست آخر بايد چون مني از آب درآيند و يا معلم شوند و يا خبرنگار ...
 
فرشيد  گله‌داري / خرم‌آباد