در شامگاه چهارم فروردین ۱۴۰۳ با کوچ غریبانه دکتر پرستو بخشی پزشک طرحی جوان در بیمارستان ابن سینای دلفان، شرنگی جان‌گزا در نخستین روز‌های بهار، کام جامعه پزشکی و سایر هم‌وطنان و به ویژه مردم مهرورز و مهمان‌نواز دیار دلفان را تلخ کرد.
اما تلخی این رخداد ناگوار برای مردمان دلفان، صد چندان و روزافزون است. از یک سو حسرت جانکاه از دست رفتن مهمانی متخصص و جوان با مرگی خودخواسته و از سویی دیگر رنج معرفی شدن به عنوان تبعیدگاه در رسانه‌ها، فضای مجازی، جامعه پزشکی و افواه دیگر هم میهنان و تبعات گرانبار این وضعیت برای آینده این مردمان نجیب و مهمان نواز.
برای مردمی که به گواه پزشکان غیر بومی که به مردم این بر و بوم خدمت نموده و دمی در دلفان رحل اقامت افکنده‌اند؛ نه تنها دل مهمانی را رنجان نساخته‌اند که سلوکی جز سپاسگزاری، مهرورزی و احترام با پزشکان و کادر سلامت و دیگر خدمتگزاران خود نداشته‌اند و شاهد مقصود، تقاضای بسیاری از پزشکان طرحی برای خدمت در دلفان حتی در مقایسه با سایر شهرستان‌های استان است که راقم این سطور با استعلام از بسیاری پزشکان و مسئولان طرح نیروی انسانی به آن رسیده است.
 
 ما آتش عشقیم که در موم رسیدیم
چون شمع به پروانه مظلوم رسیدیم
ویرانه به بومان بگذاریم چو بازان
ما بوم نه‌ایم ار چه در این بوم رسیدیم
 
بدین روی این رویداد تلخ و جانکاه هم جفا به پزشک متخصص جوان، پرآتیه و نخبه بود و هم جفا به کل مردم لرستان و به ویژه ساکنان مهرورز دلفان که جان و روحشان میزبانِ محنتِ جانکاهِ مهمان دل‌شکسته‌شان شد.
از همین منظر است که مطالبه بحق و جدی مردم دلفان از متولیان نظارتی است که بر این مظلومان راه حرمان، ظلمی دگر روا ندارند و از هر گونه کوتاهی در واکاوی علل موضوع و مجازات خاطیان احتمالی پرهیز نمایند.
این که چه شد و چه کردند تا جان‌مایه‌امید خانم دکتر جوان متخصص چنان فروکاسته شد که جامِ فلکِ آمیخته به شهد و شرنگ را سراسر شرنگ یافت و درنگ درد و رنج این جهان را تاب نیاورد و خنده زدن بهار و صبح فروردین را نادیده گرفت و به خواست خود رهسپار ملک عدم شد؟

نام محفوظ/ روزنامه‌نگار دلفانی