کمتر از یک قرن است که رسانههای جمعی فراگیر شدهاند و کمتر از ربع قرن است که اینترنت فراگیر شده است.
تاریخچه استفاده از اینترنت در کشور ما ایران، حدوداً 20 سال است، اما در همین مدت نسبتاً کوتاه، همه شئون زندگی ما را در بر گرفته و تقریبا زندگی در دنیای بدون اینترنت، غیرممکن به نظر میرسد!
رسانه یعنی ابزاری که به وسیله آن، پیامی را از نقطهای به نقطه دیگر انتقال میدهند. شاید در گذشته، نفس ارسال پیام اهمیت داشت و بقیه، مباحث در حواشی قرار داشتند، اما امروزه، فرستنده پیام، مخاطب، نیت فرستنده و نیاز مخاطب، از مهمترین مباحث علم رسانه و ارتباطات شده است.
بنابراین چند سالی است جایگاه مخاطب در رسانه، پذیرفته شده و انتظار میرود در چند سال آینده، تمامی رسانهها، مخاطبمحور محض شده و فرستنده، صرفاً نقش مدیریتی و هماهنگ کننده داشته باشد!
پرداختن به تاریخچه رسانههای جمعی، بحث مستوفایی است که در این مقال نمیگنجد اما میتوان اشارهای به الگوهای متداول رسانههای جمعی داشت:
اولین الگویی که کارشناسان رسانه مطرح میکنند الگوی کارگزاری و تبلیغی است، یعنی فرستنده، هر آنچه مایل است به مخاطب انتقال میدهد و در این الگو، مخاطب کاملاً منفعل و پذیراست و نقشی در محتوای پیام ندارد.
الگوی دوم، الگوی اطلاعرسانی است در این الگو نیز کاملاً ارتباط یک طرفه است با این تفاوت که در این الگو محتوای پیام جهتدار نیست و با ذائقه مخاطب سازگاری بیشتری دارد.
الگوی سوم الگوی ارتباطی دوسویه ناهمسنگ است. در این الگو کمکم نقش مخاطب در رسانه بیشتر میشود و مخاطب میتواند با نظرات خود در جهتگیری رسانه ایفای نقش کند، اما همانگونه که از اسم الگو بر میآید نقش مخاطب ناهمسنگ است و یعنی تاثیر اندکی در رسانه دارد.
در الگوی چهارم ارتباط دوسویه همسنگ نامیده میشود نقش مخاطب پررنگ شده و به اندازه فرستنده واجد تاثیر میشود. به عبارت دیگر رسانه بدون نظر مخاطب معنی پیدا نمیکند و فرستنده و گیرنده، نقشی و تاثیری یکسان در محتوا و کیفیت پیام دارند.
با توجه الگوهای ارتباطی، متوجه میشویم که سیاستگذاران رسانهای در سیر تحولات رویکردیشان، اندک اندک به این نتیجه رسیدهاند که ارسال یکطرفه پیام بدون لحاظ نظر مخاطب امکانپذیر نیست، لذا امروزه مشاهده میکنیم که تمام رسانههای جمعی با لحاظ سامانهای در صدد اخذ نظر مخاطب و لحاظ آن در برنامههایشان هستند و هر رسانهای از این مهم استنکاف ورزد مخاطبان خود را از دست میدهد و رسانه بیمخاطب به مانند فریادی از سر استمداد، در وسط بیابانی است که هیچ کس آن فریا را نمیشنود!
امروزه در انتهای صفحات اصلی همه وبسایتها و وبلاگها نوشته شده که نظر بدهید یا به عبارت متداولتر کامنت خود را قرار دهید. در واقع کامنت همان اظهار نظر شما و یا مطلبی هست که شما میخواهید به مدیران سایت یا وبلاگ و یا شخص ایجاد کنندهی آن مطلب ارئه بدهید تا طرف مقابل از نظر شما مطلع شود اما کاربرد مهمتر کامنت، رویت آن توسط همه مخاطبان و اجازه اظهار نظر به آنها هم در مورد مطلب و همچنین در رابطه با اظهار نظرهاست.
به عبارتی، فضایی مناسب برای تبادل نظر است یا به طور عمومیتر؛ شرایطی مهیا شده تا دیگران هم از نظر ما آگاه باشند. کامنت در انگلیسی به معنای نظریه دادن است و در معنی دیگری، تفسیر خوانده میشود.
از جمع این معانی میتوان نتیجه گرفت که کامنت، همان نظری است که بر اساس تفسیر یا قضاوت شخصی ارسال میشود، بنابراین ممکن است در کامنتهایی که برای یک موضوع خاص در اینترنت مشاهده میکنیم کاملاً تفاوت و تضاد را مشاهده کنیم که این به ماهیت تفسیری(قضاوت شخصی) کامنت برمیگردد و کاملاً طبیعی میباشد.
اگر نخواهیم واژه حق را برای کامنت به کار ببریم که صاحبان رسانهها در اختیار مخاطب قرار میدهند، واژه امتیاز کاملاً درخور و به جاست. لذا مخاطبان رسانهها با درج کامنت، میتوانند به چند مهم نائل آیند:
اولاً از این امتیازی(اظهارنظر) که برای آنها قائل شدهاند بهره برند.
دوماً پس از اظهار نظر، واکنشها به نظر خود را بدانند و متوجه شوند که در چه مختصاتی از افکار عمومی قرار دارند.
سوماً با نظرات سازنده و منطقی، به جهتگیری صاحبان رسانه یاری دهند و
چهارم این که با چند کلیک ساده و درج کامنت، زکات بهرهبرداری مجانی و مفتخوانی از سایتها و وبلاگها را بپردازند!
كاوه بهلوليقشقايي
دیدگاهها