محسن رستمی: ویلئام داگلاس، قاضی دیوان عالی آمریکا در کتاب خاطراتش که نتیجه دو سفر او به ایران در سال‌های ۱۳۴۹و۱۹۵۰است بخشی را به وضعیت ایلات و وعشایر ایران در آن دوران اختصاص داده است در فصل نهم این بخش با عنوان <<قصاب لرستان >>به اقدامات سپهبد احمد ‌امیراحمدی در سال ۱۳۱۵می‌پردازد که از سوی رضاشاه برای سرکوب عشایر لر به لرستان اعزام شده بود داگلاس در این فصل کتابش واقعه به دارآویختن هشتاد تن از جوانان لر معترض را در خرم آباد شرح می‌دهد. سپس حمله به چادر‌های عشایر و کشتن زن وبچه آن‌ها را توضیح می‌دهد، من بخشی از این وحشی‌گری را از کتاب او نقل می‌کنم
 
《او سرهنگ احمدی دستور می‌دهد یک تاوه <تابه >آهنی بزرگ را آماده می‌کنند وآن را روی آتش بگذارند تا خوب تفته و قرمز بشود. آنگاه دستور داد یکی از جوانان لر را بیاورند. دو نفر سرباز دست‌های جوان را محکم گرفتند و سومی هم با یک شمشیر نیز در عقب او‌ ایستاد. سپس با اشاره سرهنگ سرباز جلاد با شمشیر سرجوان را قطع کرد. هنگامی که سر از بدن جدا شد وبه کناری افتاد. سرهنگ فریاد کشید: بدو، بدو وهم زمان یکی از افراد تاوه <تابه>سرخ شده را روی گردن بریده چسباند. جسد بی‌جان از جا بلند شد و یکی دو قدم دوید و بعد افتاد.. ‌..
پس از اینکه چند نفری از جوانان با این وضع فجیع کشته شدند، فکر تا زه‌ایی در مغز دیوانه سرهنگ خطور کرد تا بر مسافت دویدن اجساد بی‌سر شرط‌بندی کنند و بر سر تعداد قدم‌هایی که اجساد می‌توانند بدوند برد و باخت راه بیندازند......
هر بار که این عمل وحشیانه انجام می‌شد خود سرهنگ و افسران و درجه‌داران و سایر افراد مثل تماشاچیان مسابقه فوتبال با دست زدن و هورا کشیدن و هلهله دوندگان بی‌سر را تشویق می‌کردند که قبل از افتادن هرچه بیشتر بدوند》
 
قابل توجه اینکه جناب سرهنگ احمدی بعد از جنایت‌ها و خدمات به درجه سپهبدی نائل شد و در کابینه فروغی وزیر کشور و بعد در کابینه سهیلی و احمد قوام به وزارت جنگ رسید این روایت را مخالفان پهلوی نگفته‌اند که بگوییم جعلی و ساختگی است بلکه یک قاضی آمریکایی که رابطه‌ای با مخالفان پهلوی نداشته است
 
<<شماره ۱۳۸ نشریه چشم انداز ایران، مقاله مهدی غنی>>
 
 

این روایت تکان دهنده و جنایت هولناک نشانه خوی حیوانی و درندگی افرادی است که به نام امنیت و نوسازی آمرانه چه‌ها که نکردند و به هیچ اصول و یا ارزش‌های انسانی پایبند نبوده‌اند و برای سرگرمی و تفریح خود اینچنین دست به جنایت‌هایی زده‌اند که آدم شرم دارد که نام این جلادان و درنده‌گان را انسان بنامد و این جنایت فجیع روایت یک قاضی و یا سیاح آمریکایی از سرزمین خود نیست که بار‌ها شنیده‌ایم و داستان‌های بسیار از خشونت افسارگسیخته آنگلوساکسن‌ها موقعی که پای در سرزمین فعلی آمریکا گذاشتند چه جنایت‌ها و خون‌ریزی‌های نسبت به بومیان آن سرزمین که همانا سرخ پوستان بودند روا داشته وچگونه برای تصاحب سرزمین‌شان متوسل به کشتار و جنایت آن هم در سه قرن پیش شدند که در پس آن چه بی‌رحمی‌ها و سنگدلی‌هایی صورت گرفته و در تاریخ معاصرجهان این قبیل خون‌ریزی‌ها و جنایت‌ها در نوع خود کم نظیر ونادر می‌باشد و یا جنایت‌هایی که در دو جنگ جهانی اول و دوم که در حق انسان‌های بی‌گناه صورت گرفت که از آن همه جنایت و کشتار به عنوان جنایت علیه بشریت نام برده می‌شود در حالیکه در همه این جنایت‌ها رابطه‌ای خصمانه میان دو کشور و یا چندین کشور با اقوام وایدئولوژی‌های متفاوت بوده ویا در کشتار بومیان اولیه آمریکا نیز عنصر از همه بیگانه بودن کاملاً آشکار و مبرهن است که باز هم چرایی این جنایت‌ها را هرگز نمی‌تواند توجیه نماید.
 در حالیکه در روایت ویلئام داگلاس از کشتار مردم بی‌پناه و مظلوم لرستان که اوج جنایت و بی رحمی است هرگز توسط عنصر خارجی و یا بیگانه صورت نگرفته است بلکه این رفتار‌های شنیع و خارج از اصول انسانی توسط یک حکومت مستقر علیه مردمان خویش صورت گرفته است آن هم کسانی که اسیر شده و اساساً فاقد هر گونه سلاح و یا ادوات جنگی بوده‌اند و نباید این گونه قربانی خوی حیوانی کسانی می‌شده‌اند که خود از مقامات و صاحب منصبان رضاخان پهلوی به شمار می‌رفته‌اند که طبق تمامی قوانین مدون و موجود در جوامع بشری باید در دادگاه محاکمه می‌شده‌اند و اگر خطا و ‌اتهامی متوجه آنان بود طبق قانون با آنان برخورد می‌شد نه اینچنین به طرز وحشیانه قربانی دیوانه‌هایی در قاموس حکومت شوند .
اساساً همواره این سؤال مطرح بوده که آیا مردمان لر در آن عصر و زمانه خود مروج هرج و مرج و ناامنی بوده؟ و یا عوامل ومؤلفه‌های دیگر در طغیان و شورش مردم لر نقش داشته است و آن طور که مغرضین روایت می‌کنند برداشت و تحلیل یک طرفه و یک سویه است که قرائت رسمی برای توجیه جنایت‌هایی که در این دیار مرتکب شده است به آن متوسل می‌شوندکه برای پاسخ این سؤال و علت شورش‌ها در کتاب تجدد آمرانه نوشته تورج اتابکی در صفحات ۱۶۸ تا ۱۷۰ آن به نقل از امرای قزاق آن زمان ریشه وعلت بیشتر ناامنی‌ها در منطقه لرستان را به نحوه برخورد فرماندهان اعزامی با مردم دانسته شده که براثرفشار و تعدی آنان، مردم نیز در برابر ظلم و ستم خارج از قاعده آنان وبرای ر‌هایی از برخورد‌های خشن آنان گا‌هاً دست به شورش میزدند ولرستان در سیکلی از ناامنی و کشتار قرار می‌گرفت و همان طور ذکر شد ریشه ماجرا به برخورد‌های ناصواب و تندخویی حاکمان اعزامی از مرکز بر می‌گشت و آن چه که از سطرسطر تاریخ گذشته لرستان هویدا است مردمی که فاقد هرگونه ابزار جنگی بوده و در سیاه چادر‌ها با زن وبچه خویش زندگی می‌کرده‌اند چه تهدیدجدی وخطرناکی از ناحیه آنان متوجه قشون تا بن دندان مسلح رضاخانی بوده که با هواپیما<طیاره> و تیربار‌های سنگین قتل عام می‌شدند
اساساً مردمان لر برای گذران زندگی و قوت لایموت زندگی خود در آن زمانه اکثرا به دامپروری مشغول بودند وتدام زندگی و حیات آنان در دستیابی به مرتع و برخورداری از آن بود که در فصولی از سال به قشلاق و‌ییلاق مشغول بودند که این سبک زندگی آنان را از یکجانشینی جدا می‌ساخت و اتفاقاً چونکه زندگی آنان مبتنی بر دامداری بود این مردمان از هرگونه نیاز و توجهی از ناحیه حکومت در جهت تأمین زندگی مادی آنان تا حدودی بی‌نیاز و مستقل بودند بلکه برعکس با شیوه و روش زندگی که در پیش داشته‌اند بخش عظیمی از نیاز جامعه در بحث گوشت و لبنیات را نیز تأمین می‌کردند و به تعبیری نقشی کاملاً مولد بر عهده داشتند حال با این مدل و سبک زندگی دولت مرکزی تصمیم می‌گیرد که به هر نحو و شکلی که شده مردمان لر و عشایر را یکجا نشین نماید و از قشلاق و‌ییلاق آنان جلوگیری نماید بدون اینکه بدیل و یا نقشه راه مشخص برای زندگی آنان که بر دام‌داری استوار بوده ارائه دهد و حتی متوسل به گفتگو و اقناع درباره تغییر سبک زندگی اقتصادی آنان نیز نمی‌شود و جالب است تمام فرستادگان به لرستان همگی عناصر نظامی بوده و نشان می‌دهد استراتژی حکومت در برابر مردم بکار‌گیری زور و سرنیزه بوده و همین نادیده گرفتن اقتصاد و زندگی درآمدی‌شان باعث واکنش و تشدید درگیری و جنگ‌های مختلف شده که لرستان را وارد چرخه خشونت نموده و عرصه بر آنان تنگ‌تر و سخت‌تر شده و آنان را آواره و سرگردان کرده بود چونکه آقایان برای رسیدن به مثلاً نوسازی آمرانه و ارائه چهره‌ایی به روز شده در دستیابی به مظاهر مدرنیته این قبیل سبک زندگی را مغایر امر ملوکانه دانسته و به هر طریقی که شده باید آنان را حتی اگر متوسل به زور و سرکوب گردیده و جان‌های بسیاری ستانده شود یکجانشین نمایند و بسیاری دیگر از موارد درگیری و شورش در لرستان مربوط به وعده‌های دروغین به سران ایلات در جهت مصالحه و به محض تسلیم شدنشان به دار اعدام آویخته می‌شدند که فضایی از بی‌اعتمادی و انتقام را در میان ایلات و عشایر لر دامن میزد که همین خلف وعده‌ها خود نقشی خیلی مهم در عدم اعتماد مردم به کارگزاران حکومت را به دنبال داشت و شق دیگر درگیری‌ها به چشم چرانی و ناپاکی عناصر حکومتی مربوط بود که این اصطلاح حافظان امنیت و ناموس مردم با خیره سری‌های خود و رفتار‌های ناشیانه و سبک سرانه خویش در میان مردم باعث بروز واکنش تند و خشونت بار گردیده و با دست خود چرخه خشونت را در این دیار دامن‌زده بودند که سال< جنگ توپ> که از جنگ‌های معروف در لرستان با قشون رضاخانی می‌باشد که اکثریت مردمان لر و ایلات در آن مشارکت داشتند که به محاصره کل شهر خرم آباد تحت فرماندهی شاه بختی گردید خود نمونه‌ای کاملاً روشن می‌باشد که صاحب منصبان حکومت پایبند به هیچ قانونی و شرأفت اخلاقی نبوده و باعث فجایع و ریخته شدن خون‌های افراد بی‌گناه زیادی شده‌اند که در این موارد و وجود خطای مسلم از ناحیه مامورین حکومتی به جای برخورد و توبیخ مامورین خاطی و دلجویی و عذر خواهی از مردم تحت ستم قرار گرفته شده صورت نگرفته، و در عوض کشتار مردمان لر در دستور کارقرار داشته است و به آن مبادرت میورزیده‌اند .
حال اگر کسانی که عامدانه قصد تطهیر‌سازی از جنایت‌های رضاخان در این خطه را دارند به دنبال وارونه‌سازی هستند که نشان دهنده بی‌انصافی و تهی بودن آنان از وجدان اخلاقی است که چشم بر این فجایع و جنایت‌هایی که ذکر شد می‌بندند وتاریخ وشرح آن حوادث از لابه لای اوراق تاریخی آن قدر گویاست که هیچ عذر وبهانه‌ای برای توجیه این گونه نسل کشی در لرستان باقی نمی‌گذارد ودرپایان بر هم تباران عزیز و آنان که دل در گرو سرزمین آباءو اجدادی خویش دارند فرض است که نسبت به تاریخ معاصر سرزمین خود بی‌تفاوت نباشند ونباید اجازه داد که عده‌ایی با تبلیغات جهت دار وهدفمند و باقلب واقعیت، سراسر تاریخ گذشته‌مان را با مطلق‌اندیشی و با یک کاسه کردن همه آن حوادث تحت عناوین کاذبی همچون ناسازگاری و شورشی بودن مردمان لر خلاصه نماید وبا این حیله و ترفند نسل جدید را اغفال واز پیوند‌های تاریخی و هویتی خویش بیگانه سازند و قطعاً اگر وجود ما خالی از هر گونه اطلاع و آگاهی از گذشته‌مان باشد چون ظرف خالی آماده و پذیرای روایت‌های خلاف و جهت دار خواهیم بود که جای ظالم و مظلوم و قاتل و مقتول عوض خواهد شد و آنانکه که باید بدهکار و شرمنده و پاسخگوی خون‌هایی که به ناحق ریخته شده باشند طلبکار می‌شوند واین چرخه وسیکل معیوب در وارونه‌سازی ادامه خواهد داشت و همین بسترسازی ونهادینه کردن پندار‌های غلط است که اذعان را منحرف می‌نماید و گذشته در منظر مردمان لر به تمامی تار وتاریک است و هیچ جای دفاع نباید وجود داشته باشد واین روند مخرب همچنان ادامه می‌یابد و باید شرمسار آن بود واین جاست که اساس هویت و تاریخ گذشته‌مان را هدف قرار می‌دهند که باید نادم بود و تمام آن تاریخ که مملو از رشادت و فداکاری بوده که حتی عمال رضاخانی نیز بر آن صحه و مهر تأیید زده‌اند نادیده گرفته می‌شود و مداح و ستایشگر قاتلانی بود که چنگ در خون هم تبارانمان نموده‌اند آیا تااین حد خودزنی نسبت به گذشتگان در کدام تاریخ قومیت‌ها را می‌توان سراغ داشت که ما با دستان خویش بر بن نشسته‌ایم وشاخه می‌بریم و همین روایت‌های کج دار و مغرضانه است که باعث می‌شود نسبت به تاریخ و هویت و حوادث گذشته حساس بود تا شاید اینگونه تراژدی‌ها در آینده با مدل و روش‌های دیگر بازتولید نشود بهرحال اسناد و مکتوبات متقن آن چنان در حوزه تاریخ گذشته لرستان و جوامع لرنشین که مورد سرکوب و کشتار قرار گرفته‌اند موجود می‌باشد که نمی‌توان تمامی آن استاد و بدیهیأت تاریخی را نادیده گرفت و چشمانمان را بر واقعیت‌ها ببندیم.


توجه: هرگونه استفاده از مطلب با ذکر منبع و نام نویسنده، نشانه‌ی احترام شما به تلاش آن‌ها است.


اروميه، اشنويه، بوکان، پلدشت، پيرانشهر، تکاب، چالدران، چايپاره، خوي، سر دشت، سلماس، شاهين دژ، شوط، ماکو، مهاباد، مياندوآب، نقده، بانه، بيجار، دهگلان، ديواندره، سروآباد، سقز، سنندج، قروه، کامياران، مريوان، سردشت، استان آذربایجان غربی، استان کردستان، استان ایلام، استان کرمانشاه، اسلام آباد غرب، پاوه، ثلاث باباجانی، جوانرود، دالاهو، روانسر، سر پل ذهاب، سنقر، شهرستان صحنه، قصر شیرین، کرمانشاه، کنگاور، گیلانغرب، هرسین، شهرستان آبدانان، ایلام، شهرستان ایوان، شهرستان بدره، شهرستان چرداول، شهرستان دره شهر، شهرستان دهلران، شهرستان سیروان، شهرستان ملکشاهی، شهرستان مهران، استان تهران، شهر خلیفان، شهر سیلوانه، شهر سیمینه، استان آذربایجان شرقی، استان اصفهان، استان قم، استان یزد، استان همدان، استان هرمزگان، استان مرکزی، استان مازندران، استان لرستان، استان گیلان، استان گلستان، استان کرمان، استان قم، استان قزوین، استان فارس، استان سمنان، استان زنجان، استان بوشهر، استان تهران، استان البرز، استان خراسان جنوبی، استان خراسان رضوی، استان خراسان شمالی، استان اردبیل، استان ایلام، شهرستان اسلامشهر، شهرستان پاکدشت، شهرستان پیشوا، شهرستان تهران، شهرستان دماوند، شهرستان رباط کریم، شهرستان ری، شهرستان شمیرانات، شهرستان شهریار،