به قلم وحید حاج سعیدی: در عصر کنونی به دلایل مختلف تکنولوژیک و استفاده از لوازم و تجهیزات مدرن و به روز ساختار فیزیکی زندگی مردم نسبت به دو یا سه دهه قبل تغییرات اساسی کرده است تا جایی که استفاده از این وسایل اجتناب ناپذیر شده است و به نوعی همه خانوادهها محکوم به استفاده از این تجهیزات نوین هستند. در گذشته مردم یک آبادی از یک حمام استفاده میکردند و در شهرها نیز این تعداد حمامهای عمومی به تعداد انگشتان دست نمیرسید؛ اما خانوادههای امروزی علی الخصوص نسل جوان حمام داخل حیاط را نیز نمیپسندند و سرویس بهداشتی حتماً باید در داخل خانه مهیا باشد. بماند که سونا و جکوزی قابل حمل نیز تا حیاط و داخل اتاقها نفوذ پیدا کردهاند. روزگاری چند خانواده با یک تلویزیون سیاه و سفید ۱۴ اینچ ساعتها سرگرم بودند، ولی نسل امروز حتماً باید برنامههای مورد علاقهاش را با تلویزیونهای ال سی دی و الای دی آنهم در اتاق مخصوص خودش نگاه کند!
این نوع رفاه طلبی اجباری و مدرن که محصول برنامهریزیهای بلند مدت کارتلهای اقتصادی جهان غرب در مصرف گرا بار آوردن خانوادهها – علی الخصوص در کشورهای در حال توسعه- میباشد، باعث ایجاد تغییرات ماهوی در ساختار اجتماعی خانوادهها نیز شده است.
در سالهای اخیر، نوع ارتباط خانوادهها با دیگر، صله ارحام، ارتباط با همسایگان و آشنایان، تغییر در سبک مراسم سنتی نظیر عروسی یا حتی عزا داری( نظیر خواستگاری در کافی شاپ و برگزاری مراسم عزا در هتل )، مسافرت، مهمانی رفتن یا دادن و... تغییر کرده تا جایی که مردم حتی در رعایت آداب اولیه معاشرت و بذل محبت به افراد نیز دو دو تا چهار تا میکنند!
بی شک این نوع تغییر در سبک روابط و رسم و رسومات اجتماعی و سنتی ماحصل الگوبرداری فیزیکی و به تبع آن الگوبرداری اجتماعی از شیوه زندگی در جوامع و کشورهای به اصطلاح پیشرفته است.
یکی از این قبیل الگوبرداریها که صدا و سیما نیز در آب ریختن به آسیاب آن چندان بیتقصیر نیست، انتخاب شریک زندگی به سبکهای نوین و نزدیک به سبک سایر کشورهاست.
ارتباط بیحد و حصر و کانالیزه نشدن روابط دو جنس مخالف، به بهانه شناخت متقابل از آسیب پذیرترین ارتباطات اجتماعی است که متأسفانه اشاعه آن به طور مستقیم و غیر مستقیم در برخی فیلمهای سینمایی و سریالها به وضوح دیده میشود.
شناخت متعارف همسر و آگاهییابی از خصوصیات شریک زندگی، حق مسلم زوجین است ولی دین مبین اسلام برای این امر نیز تدارکاتیاندیشه است که صیغه محرمیت اولین و دم دستترین راهکار است. از سویی وقتی سنگ بنای زندگی چندان محکم و اسطقس دار نباشد و بر مبنای « توچه رنگی دوس داری؟ » و « خواننده مورد علاقهات کیه؟ » شکل پذیرد، قطعاً این سنگ بنا در زندگی دوام چندانی نخواهد داشت چرا که زوجین در شناخت روحی یکدیگر تلاش نکردهاند و به جای بررسی و شناخت روحیات و لایههای عمیق شخصیت یکدیگر به بررسی لایههای سطحی شخصیت یکدیگر پرداختهاند. اَسفا که خانوادهها نیز در این مقطع هیچ ارادهای از خود نشان نمیدهند و به بهانه روشنفکری و رهایی از انگ «اُمُلیسم» ریش و قیچی دست فرزندان خود میدهند.
اما تراژدیکترین یا به عبارتی غم انگیزترین سکانس این داستان در عصر ما زمانی رخ میدهد که بستن پرونده زندگی یک زوج در برخی خانوادهها از شمارش یک تا ده آسانتر شده است و این منفورترین حلال خداوند، به طرفه العینی درخواست و اجابت میشود. بیشترین آمارها نیز در طلاقهای توافقی که اتفاقاً خیلی هم رمانتیک برگزار میشوند، ثبت شده است. غمگنانهتر اینکه اخیراً رسم شده است که «جشن طلاق» هم برگزار میشود و خانوادهها با برگزاری این جشن و دعوت از دوستان و آشنایان این شکست بزرگ را در زندگی را به بهانه جلوگیری از سرخوردگی فرزندشان، جشن میگیرند و به شادی و پایکوبی میپردازند و با شکستن حلقه نامزدی با چکش ذوق میکنند! قصد واکاوی معضلات اجتماعی، فردی، عاطفی، جنسی و... ناشی از طلاق و دلایل افزایش طلاق را نداریم که در این مقال نمیگنجد. هر چند در عصر حاضر امکان برقراری ارتباط محرمانهتر از طریق دستگاههای ارتباطی، استقلال مالی در زنان، کسب در آمد بیشتر مردان و تنوع طلبی آنها، گسترش شبکههای ماهوارهای و... در افزایش این پدیده شوم نقش داشته و دلیل گسترش آن را توجیه میکند ولی آنچه مهم است نوع نگاه به مقولات «زندگی» و «طلاق» در نسل جدید است که اصلاً با معیارهای اصولی و منطقی اجتماعی همخوانی ندارد. در این مسیر نقش خانواده به عنوان محوریترین آیتم در کنترل فرزندان علی الخصوص قبل از ازدواج و در سالهای اول ازدواج بر هیچکس پوشیده نیست. الگوپذیری نسل جوان اگر بر مبنای اعتقادات اسلامی و مذهبی و حتی اگر بر اساس معیارهای انسانی و اخلاقیات منطبق باشد، بیشک انتخاب مسیر و سبک زندگی پایدار و وفاداری به طرف مقابل چندان دشوار نخواهد بود. اما در بسیاری موارد خانوادهها هم در امر ازدواج و هم در مقوله طلاق تسلیم محض فرزندان خود هستند و شروع و خاتمه یک زندگی را – حتی بعد از یک مقطع کوتاه زندگی مشترک – امری عادی و حق طبیعی فرزندان خود قلمداد میکنند و خواسته آنان را در کمترین زمان و بدون توجه به عواقب آن اجابت میکنند. امید است خانوادهها با نظارت بیشتر روی فرزندان و نشان دادن حس مسئولیتپذیری بیشتر و تغییر در نگرش خود و فرزندان خود در انتخاب شریک زندگی و ادامه زندگی زنا شویی، راه را برای انتخاب زندگی سالم و پایدار برای فرزندان خود هموار کنند.