یادم می‌آید یک دوستی داشتیم که شهردار یک شهر نسبتاً بزرگ با جمعیت چندصد هزار نفری بود.
این دوست ما، منتخب یک شورای سیزده نفره بود که مثل همه‌ی شهردارانِ کشور، از کشمکشِ اقلیت _ اکثریت بین اعضاء شورایی که انتخابش کرده بودند در‌امان نبود و همیشه ناگزیر بود طرف آن دسته‌ای را بگیرد که قدرت متکی به آراءشان بیشتر بود! و اگر به هر دلیل مجبور می‌شد که بدون توجه به سلطه‌ی اکثریت، تن به حقانیت نظر یکی از اعضاء شورا بدهد، تمام پیشنهادات و برنامه‌هایش که منتظر نظر نهایی اعضاء شورا بود، با مشکل مواجه می‌شد و حتی ممکن بود شهر در رکود کامل فرو رود...
از قضاء یک روز فرصت مغتنمی دست داد، تا از او بپرسم؛ با چه سازوکاری توانسته تعادل خودش را در مواجهه‌ی با اختلافات و نظرات مبتنی بر تضارب و تناقض، حفظ کند و همیشه شهردار بماند؟!
دوست زیرک ما، پاسخ درخور توجهی داد!
او شهرداری و منابع بی‌حساب و کتاب آن را به سبد میوه‌ای که در جلویمان بود تشبیه کرد و پاسخ داد؛ اگر سیزده نفر با هم هجوم بیاورند؛ تا میوه‌های داخل این سبد را بردارند، بدون شک نه تعادل این سبد حفظ خواهد شد و نه میوه‌های داخل آن، سالم خواهند ماند...
بنابراین من به هرکدام از اعضاء شورای شهر می‌گویم شما بنشین، تا من از شما پذیرایی کنم!
و برای هرکدام از آن‌ها یک یا دو عدد میوه در نظر می‌گیرم.
اینطور هم من راضی‌ام و هم سیزده نفر عضو شورا
ضمناً؛ تا وقتی جنجال نشود، هیچکس هم پیدا نمی‌شود که از ما‌ها حساب و کتابی پس بکشد...
حدیثی که دوست شهردار ما از اوضاع مدیریتش در ذیل نظارت شورا بیان کرد، خود حدیث مفصل بود از مجملِ اغلب شهرداری‌های کشور!




حدود هفده‌ماه پیش، شورای شهر خرم‌آباد، در یک بازه زمانی چهار روزه که سه روز از آن تعطیل بود، با کلی طمطراق و طنطنه، اعلامیه‌ای منتشر کردند که در آن درج شده بود؛
《به منظور ایجاد فرصت برابر و رعایت عدالت در انتخاب شهردار، از واجدین شرایط دعوت به ارائه برنامه می‌گردد... 》
اما واقعیت چیز دیگری بود!
اکثریت قاطع از اعضاء شورای شهر، حتی شاید قبل از انتشار اعلامیه و فراخوان گزینش شهردار، تصمیم خود را گرفته بودند و شهرداری که هم اکنون برای عزلش خیز برداشته‌اند را انتخاب کرده بودند و شاید برایشان مهم نبود که شعور مردم خرم‌آباد در این بین چگونه مورد استخفاف و بی‌حرمتی قرار می‌گیرد!
هم اکنون نیز؛ با نگاهی اجمالی به فضای رسانه‌ای و بعضاً اطهارنظر‌هایی که اعضاء شورا می‌کنند و یا با مرور برخی سؤالاتی که در جلسات شورا برای شهردار مطرح شده است و پاسخ می‌دهد، به نظر می‌رسد به‌رغم حق قانونی اعضا شورا برای پرسش از شهردار، اما آنچه برای برخی اعضاء شورای شهر، به عنوان وکلای همین مردم اهمیت ندارد، توجه به همان شعور عمومی مردم است!
سؤالاتی مطرح کرده‌اند که پاسخ اغلب آن‌ها پیش خودشان است و مشکلاتی مطرح شده است که منشأء بوجود آمدن‌شان کسی به‌جز برخی اعضاء شورا نیست! به عنوان مثال؛ مهمترین مطالبه‌ی مردم نگهداری اراضی پادگان ۰۷ برای استفاده در بخش فرهنگی/ گردشگری شهر بود، اما برخی اعضاء شورا بدون توجه به این مطالبه مردم، یقه‌ی شهردار را گرفته‌اند که؛ تکلیف و نتیجه اقدام استفاده از سهم شهرداری در زمین‌های ۰۷ برای تعریض خیابان انقلاب چه شد؟!

 
و یا به رغم اطلاع از فضای ملتهب کشور در ماه‌های گذشته از شهردار خواستار بیان علت کوتاهی در خصوص مقابله با سدمعبر شده‌اند و ….
تا همین قدر می‌توان پی برد که شاید برخی اعضا این شورا برای نظر بخشی از این مردم تره هم خورد نمی‌کنند...
و به نظر می‌رسد آنچه که شاهد آن هستیم، تحت عنوان حسابکشی از شهردار و طرح استیضاح، شاید بازی بیش نیست و نتیجه آن در شرایط فعلی هیچ خیری برای شهر نخواهد داشت!
و اما این وسط هرچه زور می‌زنم جریان سبد میوه و میوه گردانی شهردار برای اعضاء شورای شهر، از ذهنم خارج شود، نمی‌شود که نمی‌شود که نمی‌شود....

نام محفوظ