وقتی پیام‌های زیرِ مطالب و پُست‌های سایت‌ها و شبکه‌های اجتماعی را مطالعه می‌کنید، با تعداد زیادی از افرادی که انتقادهای مختلف نسبت به کاستی‌های گوناگون مطرح کرده و علاوه بر قضاوت درست یا غلط، حتی نظر کارشناسی هم ارائه کرده‌اند، مواجه می‌شوید!
برای مثال کافی است یک رسانه‌ تصویر قطع شاخه‌های درختان خیابانی در سطح شهر را منتشر کند، بلافاصله هر کسی با هر سن و سال یا شغل و مقامی شروع به انتقاد و نصایح گوناگون می‌کند! البته از منظر یک کاربر شبکه‌های اجتماعی به یقین چنین آزادی و حقی را دارد اما اغلب همین شهروندان و کاربرهای منتقد، چنانچه در موضوع دیگری که به نفع خود یا خانواده‌شان نباشد، ممکن است چنین نظری نداشته باشند! یعنی اگر درخت جلوی مِلک آنها باعث مزاحمت در ایجاد درب پارکینگ یا مشکل در ساخت و ساز طبقات بالا شود، از نظرشان این حق را دارند که مبادرت به قطع درختان یا شاخه‌های آن‌ها کنند!
 
آیا تا کنون با خود اندیشیده‌ایم که هر یک از ما تا کجا پشتیبان و طرفدار حق و حقیقت هستیم؟!
آیا فقط زمانی که نماینده‌ی مجلس یا شورای شهر هستیم، انتقادهای دیگران از سر ناآگاهی و بی‌خبری از مشکلات داشتن مسئولیت است؟ پس چرا وقتی هنوز به شورای شهر و مجلس راه پیدا نکرده بودیم، منتقد سرسخت عملکرد دیگر نمایندگان بودیم و در نشست‌ها و محافل تبلیغی پیش از انتخابات با سخنان آتشین و انتقادهای مکرر به عملکرد نمایندگان پیشین حمله می‌کردیم؟!
در شهر ما که بسیاری معتقدیم به دلایل ناهمگونی‌های ساختاری، فرهنگی و اجتماعی، بر خلاف برخی از شهرهای توسعه‌یافته، در ادارات ما عملکرد و پاسخ‌گویی مناسبی وجود ندارد، چرا به آن طرف قضیه نگاه نمی‌کنیم که منِ ارباب رجوع نیز در شغل و جایگاه شغلی خودم آیا کار دیگران را به درستی و به موقع انجام می‌دهم که حالا انتظار دارم در یک اداره نیز با خودم چنین رفتار شود؟
این که در برخی ادارات ما بسیاری از نیروها به جای کارمند (یعنی کاربلد و کار راه‌انداز) فقط «حقوق‌بگیر آخر ماه» هستند و احساس می‌کنند با استخدام شدن، خر آنها از پل گذشته و حالا چه کار بکنند و چه نکنند، حقوق انتهای ماه به جیب‌شان می‌رود، شکی نیست؛ اما آیا ما نیز به عنوان کسی که در این اجتماع کسب و شغلی غیر اداری داریم در کارمان بدون نقص هستیم و به درستی پاسخ مردم را داده و کار آنها را انجام می‌دهیم؟
 
مثالی در این زمینه می‌زنم:
آیا وقتی ما شغلی مثل نصب و سرویس آسانسور داریم یا نصاب و پشتیبان دوربین مدار بسته هستیم، فقط موقعی که پول کلان و میلیونی همگام نصب را دریافت می‌کنیم پاسخگو هستیم یا پس از آن که قرار است پشتیبانی با مبلغ ناچیزی به صورت ماهیانه و سالیانه صورت گیرد نیز همان طور پاسخگوی ارباب رجوع یا تماس تلفنی او خواهیم بود؟
اگر یک روز پیشنهاد و قرارداد نصب یک آسانسور یا دوربین مداربسته چند میلیونی جدیدی به ما شود و همان روز نوبت سرویس یک مشتری قبلی باشد که قرار است با مبلغ ۱۰۰ یا ۲۰۰ هزار تومان برای او سرویس دوره‌ای انجام دهیم، کدام را می‌پذیریم؟!
اینجاست که مشخص می‌شود نه فقط در کارهای اداری بلکه در هر شغل و موقعیتی در اجتماع، پاسخ‌گویی مناسب وجود ندارد و نمی‌توان به رشد و ارتقا فرهنگ اجتماعی یک شهر و دیار با این طرز تفکر که من هر اداره‌ای رفتم، اگر کار مرا مطابق میل و دلخواهم انجام ندهند، ضعیف و ناکارآمد هستند اما خودم به عنوان فردی از این اجتماع در شغل و پیشه‌ای که دارم، نیازی نیست پاسخگوی تقاضا و افکار دیگران باشم!
 
یادمان باشد اجتماع و فرهنگ اجتماعی زنجیروار به هم متصل هستند و این که فرهنگ مطالبه‌گری اگر در اجتماع جا بیفتد، به یقین دیگران را هم در بر خواهد گرفت، اگر چه درست است اما پایه و اساس آن، شروع از خویشتن است که این روزها تا حد زیادی فراموش شده و اکثر ما فقط از دیگران انتظار داریم که به حقوق ما احترام بگذارند و خودمان در وضعیت مشابه، حق‌تراشی شخصی کرده و حاضر نیستیم برای دیگران چنین چیزی روا بداریم!
 
پایان کلام این که:
مواقعی مثل انتخابات شوراهای شهرها یا انتخابات مجلس می‌بینیم که عده‌ی زیادی احساس تکلیف می‌کنند تا به عنوان نماینده‌ی مردم وارد گود شوند در حالی که در همین آزمون‌های شغلی شهروندی نیز قبلا نمره‌ی مردودی گرفته‌اند! پس برخی تلاش می‌کنند به روش نادرست و با پشتوانه‌ی فامیل و طایفه و دادن وعده‌هایی خلاف اصول و حقوق اجتماعی مثل وعده‌ی استخدام افراد بیکار خانواده‌های وابسته، وارد چنین عرصه‌هایی می‌شوند. از همان آغاز مشخص است آینده‌ی شهر و مردمی که چنین کسانی وکیل و نماینده‌‌شان باشند که به جای شایسته‌سالاری دنبال قوم‌سالاری هستند، چه خواهد بود و چه تباهی‌ها در پی عملکرد افراد و مردمی که به جای خواسته‌های جمعی، خواسته‌ی شخصی دارند، به بار خواهد آمد.
باید دانست هر کسی در هر شغلی که دارد اگر کارش را به درستی و خوبی انجام دهد، بهترین و شایسته‌ترین نماینده‌ی مردم در اجتماع است، خواه یک نجار باشد یا یک معلم و حتی یک خبرنگار! و حتما نیازی نیست با رأی آوردن در انتخابات دنبال پیدا کردن راهی برای خدمت به مردم شهر و دیارشان باشند، اما متاسفانه همان‌گونه که می‌بینیم، بسیاری از ما در شغل و وظیفه‌ای هر چند کوچک که در اجتماع داریم، بی‌توجه به مردم و جامعه بوده و در عوض فقط انتظار داریم که دیگران در قبال ما به درستی پاسخگو باشند!
هر گاه به درک مفهوم چنین طرزی فکری در اجتماع رسیدیم و رعایت حقوق سایرین را به فرزندان خود نیز آموزش دادیم، یقین بدانیم که در آینده خودمان و دیگران از ثمرات شیرین آن بهره‌مند خواهیم شد و از سطح مطلوب و بایسته‌ی اجتماعی و فرهنگی برخودار هستیم.
رضا حیدری
پایگاه خبری یافته