گویا عادت شده است که وقت طلوع خورشید باید منتظر خبر ناگوار مرگ جوانان لرستانی در غربت باشیم که شاید اگر تدبیر و مدیریت کارآمد و صحیح حکم‌فرما بود، هیچ‌وقت سرگذشتی به این تلخی به سراغ آن‌ها نمی‌آمد. بیکاری به‌عنوان یکی از بزرگ‌ترین معضلات کنونی جامعه ایران و البته استان لرستان بشمار می‌رود و به باور کارشناسان، منشاء اصلی آسیب‌های اجتماعی منجمله اعتیاد، تأخیر در ازدواج، طلاق و ... همانا بیکاری است.
 
بر اثر حادثه‌ای که ظهر ۲۴ آذرماه در کوره ذوب فلزات در شهرک صنعتی سلفچگان رخ داده است، دو کارگر لرستانی جان خود را از دست دادند. هرساله جوانان زیادی از لرستان برای يافتن کار و در جستجوی لقمه نانی حلال، از لرستان به استان‌های دیگر مهاجرت می‌کنند و در هنگام كار یا در مسیر جاده، دار فانی را وداع میگویند و به همراه آرزوهايشان به زیرخاک می‌روند.
 
مرگ جوانان لرستانی در جاده‌های جنوب به پایتخت و سلفچگان و ... نماد فقر و بیکاری دیاری است که جوان‌های نخبه، تحصیل‌کرده و مستعدش مجبورند برای امرارمعاش از خانه و آشیانه خود کوچ کنند و کنار میدان‌های کارگری استان‌های برخوردار عمرشان هدر برود. استانی که از هر حیث دارای منابع بالقوه همانند دشت‌های حاصلخیز و زمین کشاورزی، آب‌های روان و خروشان، معادن گچ، سنگ، سیمان و نفت و شاه‌راه ترانزیتی شمال به جنوب و جنوب به غرب، اماکن توریستی، نیروی انسانی و ... می‌باشد اما سال‌هاست دشت‌های وسیع و تشنه‌اش چشم‌به‌راه آب سدهای نساخته‌اش و پمپاژهای افتتاح نشده می‌باشد. مردمانش در انتظار برخاستن دود بلند از کارخانه‌ای اشتغال‌زا اما افسوس که جز کارخانه‌های وعده وعیدها، چیز دیگر افتتاح نشده است و انگار عقربه زمان این استان روی بیکاری خوابیده و خیال حرکت ندارد.
 
مصیبتی که در چند سال گذشته در غم از دست دادن جوانان رشید، بر خانواده‌های لرستانی رفته است، جان مادرانی را می‌سوزاند که غم از دست دادن فرزندانشان که با هزار امید و آرزو بزرگ کرده‌اند را از یاد نبرده‌اند و در فراق آن‌ها زانوی غم در بغل گرفته‌اند و عمق این مصیبت‌ها را می‌توان از چین و چروک صورت پدران و گیس‌های بریده و سپید مادران دریافت. جوانان این خطه نگران‌اند، آنان بر روی نفت نشسته‌اند و روزانه نفت از تلمبه‌خانه‌های این استان به استان‌های دیگر انتقال داده می‌شود اما خود بیکارند و در آتش بیکاری می‌سوزند.
 
مصیبت بزرگ لرستان مرگ این جوانان نیست، بلکه معضلی به نام بیکاری است که جوانان لرستانی را برای پیدا کردن کار به دیگر استان‌ها گسیل می‌کند. مصیبتِ بزرگی که تحصیل‌کردگان بيكار این استان از آن رنج می‌برند آن است که اندک سهمیه‌هایی که گاهاً برای جذب نیرو (شرکتی و پیمانکاری) اختصاص داده می‌شود نیز به دلیل حاکمیت فضاى خویشاوند گرایی، روابط شخصی و لابی، به‌صورت چراغ خاموش و خارج از عرف و ضابطه شامل حال كسانی می‌گردد که فاقد شرایط لازم بوده و تنها امتيازشان داشتن نسبت فاميلی و طایفه‌ای يا قرابت جریانی می‌باشد.
 
مجتبی پسند