دنیای پساکرونا همانقدر که مبهم است میتواند دنیای عجیبی باشد. اندیشه بشر همانگونه که در مقابل بسیاری از مصائب از واکنش فراموشی استفاده میکند تا او را از ورطه نابودی و ناامیدی نجات دهد، میتواند کرونا را نیز به فراموشخانه ذهن جهانی بفرستد و چنان وانمود نماید که اتفاق خاصی رخ نداده و کرونا نیز مانند دیگر خویشاوندانش آمده و رفته است، بدون اینکه تهدیدی جدی برای بقاء انسان بر کره زمین به وجود بیاورد.
هر چند اکنون همه چیز به مدت زمان زندگی «کویید 19» در میان ما بستگی دارد و به تعداد انسانهایی که بر اثر ابتلا به این بیماری جان خود را از دست خواهند داد؛ اما آنچه که مسلم است، تمدن بشری هرگز نخواهد توانست، تردیدی که امروز در مورد توان علمی و قدرتش در کنترل طبیعت به وجود آمده است را به دست فراموشی بسپرد.
کرونا یک بحران جهانی است، با این وجود نهادهای بینالمللی کمترین نقش را در کنترل آن ایفا میکنند. در عوض این دولتها هستند که فارغ از درجه مشروعیت و مقبولیتشان، یکهتاز تصمیمگیری برای جامعه در رابطه با بیماری کرونا شدهاند. دولتهایی که به نظر میرسد بیشتر از آنکه در اندیشه تعداد تلفات انسانی باشند، نگران نظمی هستند که تا پیش از این گمان میکردند خلل ناپذیر است.
فوتبال، سینما، نفت، تجارت جهانی، توریسم و سایر پایههای تمدن مدرن تعطیل و نیمه تعطیل شدهاند و شرکتهای پیشرو و نوآور که بازارهای جهان را در دست داشتند در حال زیاندهی هستند. چنین وضعیتی اگر به طول بیانجامد قطعاً خواهد توانست زندگی انسان بر کره زمین را دستخوش تغییراتی اساسی نماید و تعادل و نظم جهانی را بر هم زند.
با این وجود در پسا کرونا احتمالاً اتحادهایی میان کشورها و دولتها به وجود بیاید، شاید بهداشت جهانی و محیط زیست جدیتر گرفته شود، این احتمال وجود دارد که اندیشه جهانوطنی بیشتر تقویت گردد و کشور ها به این واقعیت پی ببرند که اتفاقی هر چند کوچک در هر کشوری می تواند خطری برای کل کشور های جهان باشد.
احتمالا چنین رویکردی میتواند کشور ها را نسبت به اتفاقات داخلی یکدیگر حساس تر کند و دنیا را به جای امنتری برای زندگی تبدیل نماید. حالا این تصویر ذهنی که همه ما بر یک کشتی سواریم، مفاهیمی همچون رفاه، توسعه و سعادتمندی را به طور مستقل در ذهنمان کمرنگ خواهد کرد و باعث خواهد شد به این نتیجه برسیم که توسعه و بهداشت همانقدر که در نیویورک و پاریس و لندن مهم هستند، در خارطوم و مزارشریف و صنعا نیز اهمیت دارند.
در چنین شرایطی ایران به عنوان کشوری که در چند دهه گذشته در ارتباط با جامعه جهانی، همواره موقعیتی خاص و یگانه داشته است، میتواند تغییرات بنیادینی در نوع ارتباطش با سایر ملل جهان به وجود بیاورد. درک این واقعیت که استقلال به مفهوم بستن درهای کشور به روی جهان نیست و رشد و توسعه نیازمند تعاملات بینالمللی است میتواند ما را در برقراری ارتباطی سازنده با سایر کشورها یاری کند.
کرونا همانقدر که میتواند کشورهای مغرور توسعهیافته را به موقعیت برابر با دیگر کشورهای جهان برگرداند، قادر است به ملتهای منزوی و ضعیف جهان نیز اهمیت ببخشد. کافیست دولتمردان جهان این پیوستگی میان ملتها را درک کرده و همبستگی جهانی بر علیه کرونا را به اتحادی برای نجات زمین تبدیل نمایند.
روحاله فکوری
پانزدهم فروردین 1399