عباس کشاورز، معاون وزیر جهاد کشاورزی، طی سخنانی، در سی و دومین مراسم تجلیل از برگزیدگان کشاورزی استان لرستان، اظهار فضل کرده و کشاورزان لرستانی را به علت فقدان دشت کافی در این استان، به زراعت کشت دیم تشویق نموده، تا منابع آبی استان به استان‌های دیگر منتقل شود... بنابراین به عنوان نماینده‌ی افکار عمومی «در حوزه‌ی رسانه» یادداشتی را در نقد گفتار وی تنظیم نموده که شاید در وهله‌ی اول، آن دسته از مسئولین استانی همیشه خموش در آن جمع بیدار کنیم و درثانی شاید (عرض کردم شاید!) بتوانم فرهیختگان استانی را به‌ویژه مجمع نمایندگان محترم استانی درمجلس را به واکنش نسبت به آن، ترغیب نمایم.
جناب آقای عباس کشاورز، معاون محترم وزارت جهاد کشاورزی باید به استحضار آن مقام محترم علی‌الظاهر دلسوز مردم این دیار برساند که درد ما نداشتن دشت کافی برای کشت آبی نیست. بلکه درد ما، کمبود مسئولین دلسوزی است که سال‌ها در غم این کمبود می‌سوزیم که اگر به‌اندازه داشتم، شما جسارت به خرج نمی‌دادید که این‌گونه احساسات مردم را برانگیزید و بازهم اگر داشتیم در همان جمع پاسخی درخور آن کلام ناپخته اتان می‌دادند، تا زین پس قبل از نطق‌های گهربارتان، تأمل بیشتری به خرج می‌دادید.
با این مقدمه کوتاه به تحلیل خویش از سکوت برخی مسئولین استانی حاضر در جلسه می‌پردازم که اگر چه به چهچه و به‌به گفتن و تمجید از اندیشه ناب آن روزتان نپرداخته‌اند، اما زبان به‌نقد شما هم نگشوده‌اند و شاید هم در بطن پیام شما غرق‌شده‌اند که به چه نحو اقدام کنند که آب استان را منتقل کنند و در اندیشه مسیر انتقال آب و اینکه به کدام استان واگذار شود فرورفته‌اند و تا شاید توفیقی حاصل شود و رضایت خاطر شما را فراهم نمایند. کما اینکه در سال‌های پیشین، نمونه این فرایند نافرجام در بحث طرح «مثلاً ملی قمرود» اتفاق افتاده و بنابراین دیده‌ایم که این‌گونه می‌گوییم...
شاید نیز نفع آن مسئولین در آن سکوت ظلمانی و حق‌ستیز تعریف‌شده و لب به نقد شما نگشوده‌اند؟
شاید هم حرمت مهمان بودنت را نگاه داشته‌اند که البته مضحکانه است احترام نهادن بر مهمانی که لب بر غارت منافع جمعی قومی می‌گشاید؟!
و اما اگر مسئولی و یا نماینده‌ای دلسوز و کارآمد و مردمی وجود داشت، نه‌تنها سکوت را روا نمی‌داشت بلکه در توجیه گفتار نسنجیده‌تان حداقل نکاتی را به شرح ذیل به محضر مبارکتان این‌گونه معروض می‌داشت که ای عزیز برادر:
1. من زاده‌ی سرزمینی هستم که سال‌هاست مورد بی‌مهری این و آن است، دستم اگر بند به قدرت سیاسی و به آن دستگاه وزینتان نیست، اما زبان گویای مردم محرومم و صدای بیدارباش افکار عمومی این بلادم؛ بلادی که مردمان رنج‌کشیده‌اش دل‌خوش به دارا بودن طبیعت بکرش هستند و از صنعت روز یا بی‌بهره‌اند و یا در چالش آمدنش سال‌هاست با محنت چشم بر منت مقامات والای دولت فعلی و دولت‌های ماقبل دوخته‌اند.
2. من دل‌خوشم به دارا بودن استانی آبخیز که با نگاهی به آب جاری در رودها و چشمه‌سارانش، روح و روان ملتهب از بحران‌های فراوانش، قدری آرام می‌گیرد و مصائب وارده بر پیکره‌اش اعم از بیکاری جوانان و سالمندان و ناتوانان چشم دوخته به سر ماهش به امید اخذ اندک یارانه‌ای از میان هزاران میلیارد اختلاس اندر میهنش که اینک به لطف تورم حاکم، هزینه نان خالی‌شان را هم تأمین نمی‌کند، اما ذهنم را همان آب و آبادانی طبیعی‌اش، به بازی کودکانه‌ای به کار می‌گیرد و این را هم بدان ای حضرت‌والا مقام که این آب و آبادانی، موهبتی است خدادادی و دستاورد هیچ خلقی نیست و بنابر این شما و هیچ مخلوق دیگری از جنس شما را هم بر آن منتی نیست.
3. شما را قبل از اسکان دادن در هتلی مجلل و...به نظاره مخروبه‌های کوی‌های شهرم که جوانانش از فقر و بیکاری طعمه اعتیادی جان‌سوز شده‌اند دعوت می‌کردم و شاید من‌بعد در سبک و در ارائه نطق‌های وزینتان تجدیدنظر نمایید.
4. به شما می‌گفتم من مسئول و نماینده مردم مردمی هستم که به‌وقت نبرد برای میهن، شیران نرند و به هنگامه خدمت‌رسانی به آنان از یادها رهانده می‌شوند.
5. چون تخصصی در حوزه کشاورزی ندارم، کارگروهی تشکیل می‌دادم تا به نطق وزینتان پاسخی کارشناسانه دهند و البته تفاوت آنجاست که این جسارت نقادی کردن خاصه آنان است که در قید و بند میز چندروزه قدرت ظاهری نیستند و نگاهشان همواره معطوف به خدمت به مردم است نه تمجید و وابستگی علنی به دولتی که شعارش تدبیر است و امید!
و شاید هم کلامتان حاوی طرحی است جامع برای آینده آب این سرزمین محروم که چند سالی است اسیر تنش‌ها و جدال در این حوزه است.
اما خوب بدانید که مردمان این دیار، چنان آگاه‌اند که اجازه پیاده شدن پروژه‌ای جدید به‌منظور انتقال آب آن را، دگربار نخواهند داد.
والسلام
گفتار غیر کارشناسانه مسئولین، بازنمود توهین علنی به افکار عمومیکیانوش معمر: روزنامه‌نگار و دانش‌آموخته دکترای علوم سیاسی