یازده بار جراحت در عملیاتهای مختلف در جنگ تحمیلی، از دست دادن هشتصد رفیق که با نود نفر آنان رفیقتر و عقد اخوت بسته بود، تقدیم دو برادر شهید خود به نظام و انقلاب، 70 درصد جانبازی و... هم سبب نشده بود تا علی خوش لفظ خاطرات خود را بازگو کند.
معاملهای خدای کرده بود و در پیدا و نهان، وصال دوستان همرزمش را از خدا میخواست. با گذشت سالها چنان مطیع پیر و مراد خود بود که از پس آن همه درد و جراحت هنگامی که کلام حضرت امام (رض) که فرموده بود: «نگذارید پیشکسوتان جهاد و شهادت در پیچوخم روزمره زندگی فراموش شوند» و فرموده مقام معظم رهبری: هیچ رزمندهای رزمش تمام نمیشود، مگر روزی که خاطرات خودش را که امانت از شهداست به نسل بعد ارائه کند را به او یادآوری کردند، صبورانه به بیان خاطرات مهتاب گون خود پرداخت و سه شرط را شرط همکاری خود با حمید حسام (مصاحبهگر خاطرات) اعلام میدارد:
اول اینکه قول بدهد اگر برای خدا نیست ننویسد.
دوم اینکه برای تایید مطالب و... از چند همرزم دیگر بپرسد و اگر تایید کردند، بنویسد.
و سوم اینکه به روایت او چیزی نیفزاید که شائبه تخیل پیدا کند.
فضای مقدسی که بهدرستی از آن بهعنوان دفاع مقدس نام میبریم، خاطرات گاه تلخ و گاه شیرین فراوانی در دل خود داشته است که بیان هر یک از آنها بدون شک میتواند، جامعه را با گوشهای از مجاهدات و ایثار هشتساله رزمندگان آشنا سازد و سرمایه معنوی ارزشمندی برای نسلهای بعدی باشد. امری که متأسفانه و به دلایل گوناگون از جمله نجابت رزمندگان یا عدم آشنایی رزمندگان با فنون و قواعد نویسندگی و...، باعث شده مجاهدتهای این عزیزان در ورطه فراموشی قرار گیرد، امری که حتی رهبری معظم انقلاب در تاریخ 29/07/1385 در دیدار با برخی از رزمندگان و فرماندهان دفاع مقدس بر آن تأکید مینمایند و میفرمایند:
در مقولهی خاطرات و تاریخ جنگ، من میخواهم تکیه و تأکید کنم. ما همهی این حجم کاری که انجام دادیم، در مقابل آنچه که باید انجام بگیرد، بسیار کم است. با اینکه الان، هم سپاه، هم ارتش، هم حوزهی هنری، هم بخشهای مختلف مردمی، هم ستاد کل و آن قسمت تاریخ جنگ مشغول کار هستند، در عین حال، فرآوردههای مجموع اینها، هم از لحاظ کمیت، بسیار کمتر از آن چیزی است که باید باشد، هم از لحاظ کیفیت - اگرچه بعضی از کیفیات آنها واقعاً خوب است، اما در مجموع، آن کیفیتی که باید نشاندهندهی زیباییها، ظرافتها، لطفها، برجستگیها و درخشندگیهای این دوران عجیب باشد، نیست و هنوز خیلی جا برای حرف زدن هست؛ خیلی. ببینید! وقتی گفته میشود که مثلاً ما ششصد یا هزار عنوان کتاب دربارهی دفاع مقدس نوشتهایم، بعضیها خیال میکنند که این خیلی زیاد است؛ نه این خیلی کم است. جنگ یکی از مقاطع حساس تاریخ برای همهی ملتهاست؛ چه در آن جنگ شکست بخورند، چه پیروز بشوند؛ بررسی این حادثه برای آن ملتها، سرشار از درس است. نه اینکه فقط افتخار کنیم؛ افتخار کردن، یکی از بخشهای قضیه است؛ اطلاعات فراوان، آگاهیهای گوناگون، نشان دادن وضعیتهایی که وجود داشته است و وضعیتهایی که میتواند در آینده وجود داشته باشد، از بخشهای دیگر قضیه است.
مطمئناً ثبت و مکتوب کردن خاطرات رزمندگان دفاع مقدس فقط ثبت اتفاقات نیست، ثبت میراث فرهنگی و میراث معنوی کشور است. ثبت مرارتها و تلخیهای است که یک ملت در پاسداری از ارزشهای خود بر آن پافشاری کرده است. از اینرو باید تلاش نمود تا به تکثیر و بازآفرینی خاطرات رزمندگان اقدام کرد. همانگونه که شاهدیم عوامل مختلفی دست در دست هم باید قرار دهند تا یک اثر آنگونه که انتظار میرود بهعنوان یک اثر شاخص در سطح کشور مطرح شود «وقتی مهتاب گم شد » یک نمونه موفق در این زمینه است و سند رشادتهای«بچههای همدان » میگردد. بدون شک فارغ از صفای دل، معنویت و خلوص نیت علی خوش لفظ، حضور افرادی مانند سردار حمید حسام است که با بیان هنری و زیبای خود سبب تبدیلشدن خاطرات رزمندگان به یک اثر هنری متعالی و فاخر شدهاند را بایستی تقدیر کرد.
نصرتاله امیریخواه