طی چند نوبت قصد داریم در خصوص آسیبشناسی خانواده در لرستان مصاحبهای با اردشیر بهرامی دانشآموخته رشته جامعهشناسی انجام دهیم.
اولین قسمت در ذیل آمده است.
به نظر شما اگر بخواهیم راجع به مسائل و آسیبهای لرستان بحث کنیم چه آسیبی معرفی میکنید؟
انتخاب یک مسأله و آسیب اجتماعی در استان لرستان خود یک مساله اساسی و پروسه پیچیدهای است؛ اما آنچه واضح و مبرهن است در دوران کنونی، مردم ما در سطح کلان با مسائل و مشکلات اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی بهغایت پیچیده و غیرقابل فهم و بهظاهر لاینحل مواجهاند و در سطوح خرد با مسائلی از قبیل فضای بیاعتمادی در روابط و کسبوکار، ناامیدی و یأس و دلمردگی جوانان از آینده زندگی، قتلهای ناموسی، خودکشیهای نمایشی-اعتراضی، خشونتهای خانگی، اعتیادهای در معرض دید فرزندان، انگها و ننگهای خانگی، درگیرند. تشخیص و انتخاب مهمترین آسیب در جامعه ما این مرحله کار دشواری است و ترجیح میدهم برای شکلگیری یک گفتگوی پایدار حول مسائل جامعه- که زیستبوم خودم به شمار میرود - به سراغ مهمترین نهاد آن یعنی خانواده بروم. نهادی که بیشترین چالش، بحران و آسیب را تجربه کرده است. با فهم درست مسائل و مشکلات خانواده بهتر میتوان ساختارهای کلان ذهنی جامعه را فهمید. در واقع برای شناخت و معرفی مهمترین آسیب جامعه، میباید روی کنشهای متقابل روزمره و گفتگو در خانواده و باورهای فرهنگی تمرکز داشته باشیم. چیزی که قابللمس و فهم است و میشود در موردش تفکر کرد، حرف زد و گرههای کور مناسبات اجتماعی را شناخت.
همین گرههاست که مولد ناامنی روانی، اجتماعی در فضای کنش در خانواده و بروز انواع آسیبها، انحرافات و ناهنجاری میشود. اگرچه برخی خانوادهها با تجربه تغییرات و تحولات اخیر هویتی ضعیف، بیمارگونه، آسیبپذیر و ناایمن و پرخاشگرانه دارند. البته در اینجا باید یک نکته را برای خودم روشن کنم. منظور بنده از این نوع خانوادهها، درصد معدودی است که آسیبدیده است و از فرایندهای پیشرفت و توسعه اجتماعی واماندهاند. در جامعه لرستان بخش عظیمی از خانوادهها از ثبات روانی و اجتماعی مناسب برخوردارند و روابط اجتماعی عمیقی برقرار است که استعدادهای هنری، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، اقتصادی بیشماری در سطح منطقهای، ملی و جهانی در درون آن بارو شده و به ثمر نشسته است. خانواده موردنظر بنده در این بحث، خانوادهای است که در بستر آن روابط اجتماعی ناپایدار، گفتگوها کوتاه وبریده بریده، قدرت شنوایی حرف و نظرات دیگران کم، نگاهها و برداشتهای منفی، آستانه تحمل کم، تحمل مدارای اجتماعی اندک وجود دارد. همین ویژگیهای جامعهشناختی و روانشناسی اجتماعی که بستر انواع جرائم و خشونتها را به وجود میآورد. لازم است اشاره کنم جامعه لرستان یک جامعه طبقاتی نیست بلکه یک جامعه با ساختار قومی، مبتنی بر روابط خویشاوندی، همسایگی، محلهای است که ارزشها و آدابورسوم سنی خاص خود را دارد و در مقابل آن نیروهای اجتماعی مدرن برای عبور و رهایی از این ارزشها و هنجارهای سفتوسخت در تلاشاند.
همین گرههاست که مولد ناامنی روانی، اجتماعی در فضای کنش در خانواده و بروز انواع آسیبها، انحرافات و ناهنجاری میشود. اگرچه برخی خانوادهها با تجربه تغییرات و تحولات اخیر هویتی ضعیف، بیمارگونه، آسیبپذیر و ناایمن و پرخاشگرانه دارند. البته در اینجا باید یک نکته را برای خودم روشن کنم. منظور بنده از این نوع خانوادهها، درصد معدودی است که آسیبدیده است و از فرایندهای پیشرفت و توسعه اجتماعی واماندهاند. در جامعه لرستان بخش عظیمی از خانوادهها از ثبات روانی و اجتماعی مناسب برخوردارند و روابط اجتماعی عمیقی برقرار است که استعدادهای هنری، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، اقتصادی بیشماری در سطح منطقهای، ملی و جهانی در درون آن بارو شده و به ثمر نشسته است. خانواده موردنظر بنده در این بحث، خانوادهای است که در بستر آن روابط اجتماعی ناپایدار، گفتگوها کوتاه وبریده بریده، قدرت شنوایی حرف و نظرات دیگران کم، نگاهها و برداشتهای منفی، آستانه تحمل کم، تحمل مدارای اجتماعی اندک وجود دارد. همین ویژگیهای جامعهشناختی و روانشناسی اجتماعی که بستر انواع جرائم و خشونتها را به وجود میآورد. لازم است اشاره کنم جامعه لرستان یک جامعه طبقاتی نیست بلکه یک جامعه با ساختار قومی، مبتنی بر روابط خویشاوندی، همسایگی، محلهای است که ارزشها و آدابورسوم سنی خاص خود را دارد و در مقابل آن نیروهای اجتماعی مدرن برای عبور و رهایی از این ارزشها و هنجارهای سفتوسخت در تلاشاند.
معتقد هستید خانواده در لرستان تحولاتی بیش از شکاف نسلی پشت سر گذاشته است. به نظر شما منشاء چنین تحولاتی چیست و چگونه باید آن را تبیین کرد؟
یکی از واقعیتهای اجتماعی در جامعه لرستان این است که درعینحال که اکثریت اقشار و گروههای جامعه علاقه و پایبندی عمیقی به دنیای سنت با همه هستی اجتماعی اش دارند، علاقه شدیدی نیز به تجربه مؤلفههای زندگی مدرن شهری دارند و به این سادگی نمیتوان افراد جامعه را در یک طیف دوقطبی سنت - مدرن یا نسل پدران سنی - فرزندان مدرن، تعریف کرد. مردم اغلب به اقتضای موقعیتهای اجتماعی، مناسبات فرهنگی، زبانی، هویتی و.. در بین سنت و مدرن دست به گزینشهایی میزنند؛ و اغلب تضادها و تناقضهایی همراه خود دارند تلاش ما برای تعریف مفهومی به اسم «شکاف نسلی» بینتیجه میماند؛ زیرا همه اقشار جامعه از پیر و جوان، زن و مرد، فقیر و مرفه، تحصیلکرده و بیسواد خواهوناخواه در معرض تغییرات و تحولات چند دهه اخیر قرار گرفتهاند و جامعه لرستان در حال تجربه دنیای جدیدی است که لزوماً با آرامش و رفاه؛ باثبات و خوشیمن نبوده، این تجربه دنیای جدید موجب افزایش مقاومت و اعتراض زنان و جوانان در مقابل نیروهای فرهنگ و اجتماعی سنتی شده است؛ اما باید ببینیم این اعتراض و مقاومت چه شکلی و پیامدهایی برای خویش و دیگران داشته است؟ مصداق واقعی صحبت بنده این است قدرت اعتراض زنان و جوانان در مقابل قدرت جامعه مردسالار و پدرسالار بهمراتب بیشتر از سه الی چهار دهه پیش است. درگذشته وقتی زنی توسط شوهر یا فرزندی توسط پدر مورد آزار جسمی و روحی قرار میگرفت، خانواده زن خشونت دیده واکنشی به این موضوع نشان نمیداد، درحالی که امروزه کمتر کسی است نسبت به مقوله خشونت زنان و کودکان اعتراض نکند. اگر چه این اعتراض موجب بروز تنشها و تعارضات در کانون خانواده شده است. به اعتقاد بنده فهم پیچیدگی تغییرات و تحولات و شناخت زمینههای فرهنگی و اجتماعی خانواده میتواند ما را در تبیین و تحلیل مسائل اجتماعی کل جامعه لرستان کمک کند. طبیعی است که آگاهی درست و عمیق از رنجها و دردهای دوگانگیهای علاقهمند به حفظ ارزشهای سنتی که شیرازه پیوندهای اجتماعی را تقویت میکند و طرف علاقهمند به عبور و رهایی از ساختارهای سفتوسخت ارزشهای خانوادگی را دارند. به گونهای میل به داشتن آزادیهای فردی و اجتماعی آنها را از فضای سنتی خانواده گریزان میکند. فهم اینگونه پیچیدگیها در فضای کنشها و باورهای حاکم بر زندگی خانواده ما راهگشاست.
بنابراین به نظر میرسد با ادبیات شکاف نسلی نتوان مسائل خانواده را تبیین کرد چرا که جامعه ما فراغ از این که متعلق به چه نسلی است فارغ از تعلقات نسلی، کل جامعه تجربه همزمان تجربه سنت و مدرن را داشته است و تمام سطوح مناسبات اجتماعی و باورهای فرهنگی حاکم بر خانواده فارغ از وابستگی و تعلق به نسل خاصی، همه را تحت تأثیر قرار داده است. شاید تغییرات جزئی باشد که مثلاً پدران ما در مقابل تجربه جدید، مؤلفههای نو و سبک زندگی مدرن پذیرش و علاقه کمتری دارند و جوانترها وزنان استعداد بیشتری برای پذیرش رفتارهای نو دارند. به همین خاطر باید به دنبال این سؤالات باشیم چرا فضای تعامل و گفتگو و همدلی در محیط خانواده ما کاهش پیدا کرده است؟ تجربه دنیای جدید چگونه باعث شده این تغییرات برای مناطق لرنشین اتفاق بیافتد؟ باید مؤلفهای اصلی آسیبپذیری خانواده لرستانی را شناسایی کنیم. در این مقال به دنبال مسئله خاصی مانند اعتیاد، خودکشی و. نیستیم چون معتقدیم برای فهم بهتر جامعه باید به سراغ رفتارها و باورهای مردم که در زندگی آنها ساری و جاری است برویم.
ما باید به دنبال این موضوع باشیم که چه اتفاقی افتاده که خانواده امروز ما دارای تب شدیدی است، انسان در آن بیقرار است. این تب نسبت به گذشته بیشتر شده، و چرا جاذبههای اجتماعی و فرهنگی خانواده لر مانند عشق، همدلی و محبت و همکاریها کمرنگتر شده است. چرا درگذشته در خانوادههای ما تمام رفتارها و کنشها معنادار بود و امروزه اینگونه نیستند؟ چگونه میخواهیم این بحث باز کنیم با ادبیات شکاف نسلی؟ یا ادبیات تجربه توسعه؟ مدرنیته؟ یا تحولات فرهنگی؟ یا اینکه اصلاً بریم سراغ همین فرهنگی که بر زندگی خانوادگی و اجتماعی مردم حاکم است. چیزی که جامعه شناسان ما کمتر به آن پرداختهاند. به نظرم باید متوجه این موضوع باشیم که ما در فرایند توسعه، با چه بحرانهای فرهنگی مواجه هستیم. من فکر میکنم مجموعه باورها یا خردهفرهنگها میتواند قابلبحث باشد و میتواند بخش زیادی از آسیبها را تبیین کند.
شما به فضای کمرنگ گفتگو و مفاهمه به عنوان مولفه آسیبزا درون خانواده اشاره کردید. با توجه به جو حاکم بر خانواده لطفاً در مورد علل و پیشگیری این مؤلفه توضیحاتی بفرمایید.
همانطور که اشاره کردیم یکی از مهمترین آسیبهای فضای کنش متقابل خانواده، این است که فضای گفتگوها بهشدت دارای ایراد و اشکال هست. فضای تفاهم وجود ندارد. درک درستی از کارها و رفتارهای دیگری ندارند و این فضاها هر روزه در حال تیرگی است. یک جوان با یک توهین و تحقیر و خشونت به سمت رفتارهای شبهخودکشی، خودسوزی و خودکشیهای نمایشی میرود. انسانها بهراحتی به همدیگر توهین میکنند، انگ میزنند، فحاشی میکنند، همدیگر را به کشتن تهدید میکنند. در اینگونه فضاهای تعاملی انتظار داشتن امنیت روانی و اجتماعی را نداریم. بجای اینکه اعضای خانواده بهعنوان مهمترین عنصر عاطفی و آرامبخش تنشها و فشارهای ناشی از مشکلات زندگی و معیشت باشد به عنوان عامل اصلی نا آرامی و خشونت تلقی میشود. در فضای خانواده همه به دنبال مقصر هستند. حال ما هم به دنبال مقصر هستیم؟ چرا خانواده ما داری تب و احتمالاً عفونت شدید است؟ راه درمان چیست؟
تا به حال به این فکر کردیم چگونه شوخیها و طنزها از شکل انسانی و محبتآمیز خندههای بیپایان خود به انگها و تهمتها، مسخرگی و لودگی تغییر جهت داده؟ و چرا آستانه تحمل کم شده؟ چرا پیرها را نماد سنت و تحجر، فسیل، قدیمی و کهنه و تعطیلشده و جوان را مظهر بیمسئولیتی و بیکفایتی میدانیم؟ (با عرض پوزش) آیا اینگونه است یا قضاوت سطحی و عجولانه ماست؟ چرا اکثر ما در بیرون از خانواده و در فضای مجازی امروزی به دنبال آرامش و گفتگو هستیم. در تجربه امروز بیشتر پرخاشگر شدیم و وقت بیشتری بیرون خانواده می گذرانیم. ریشههای اجتماعی و فرهنگی این بیقراری در کجاست؟ مردم لر استعداد عجیبی در طنازی و شوخطبعی و هنر ارتباطی و خوشخلقی حس حمایتگری عجیبی دارند. انسانهای زنده و پویایی هستند. چگونه میشود بیشتر گفتگو کنیم و همدیگر را تحمل کنیم؟! کدام دگم ها و تعصبات مانع گفتگوی بین ماست؟!
ادامه دارد...
گزارش: پیشگامان زاگرس/ اسفندیار گنجی