در دهههاي اخير موضوع سدسازي در ميان کارشناسان حوزه آب، اقليم و محيطزيست به بحث و بررسي فراوان گذاشته شده و در اين راه، همواره مخالفان و موافقان بسياري وجود دارند که هر يک دلايل خاص خود را مطرح و بر آن پافشاري ميکنند.
در اين بين فعالان و کارشناسان مستقل و همچنين جوامع محلي که با چشم خود آسيبهاي اکولوژيک حاصل از طرحهاي شتابزده و به دور از ارزيابيهاي حقيقي را ديده و طعم تلخ ورشکستي زيستي را چشيدهاند، گواهي ميدهند که در هر منطقهاي نبايد بهسمت ساخت سدهاي بزرگ حرکت کرد!
شوربختانه در بسياري از موارد شرايط آبوهوايي، تنوع زيستي و اقتصاد بومي نهتنها ناديده گرفته ميشود بلکه درنهايت شاهد قربانی شدن سرمايههايي هستيم که در بلندمدت موجب آسيبهاي عميق اجتماعي، فرهنگي و سياسي شده و امروز هيچکس نميتواند پاسخگوي اين همه ماليات زيستي باشد!
امروزه بسياري از کشورهاي صنعتي و توسعهيافته جهان به سمت يافتن راهبردهاي نوين به دلیل نگهداشت منابع آب هستند که ميتوان ساخت سدهاي زيرزميني، آبخوانداري و حفاظت از سفرههاي آب زيرزميني را نام برد؛ البته دراينميان نميتوان از تأثير محاسبه آب مجازي در کنار بازيافت آب بهويژه در بخشهاي مهم و حساسي همچون صنعت، کشاورزي و مصارف خانگي بهسادگي گذشت!
ازسويديگر و در سرزمينهاي خشک و فراخشکي همچون ايران که موضوع مديريت صحيح منابع آب به دليل ريزشهاي کم جوي و تبخير بسيار بالا در کنار هدر رفت گسترده در بخشهاي گوناگون و عدم آيندهنگري و توسعه ناپايدار، شاهد بروز چالشهاي فراواني در اين بخش هستيم، بر بنياد تحقيقات انجامشده و شواهد جاري در بسياري از نقاط کشور امروز ۳۵۰ دشت کشور مرزهاي اکولوژيک را رد کرده و در حال نابودي است.
ازسويديگر، کشاورزي ناپايدار، سنتي و کم بازده، اسباب حفر بيش از ۳۰۰ هزار چاه غيرمجاز شده و کشت افسارگسيخته محصولاتي آببر و نامتناسب با توان اقليمي منطقه، ايران را دچار آسيب جدي کرده و امروز با توليد و گسترش کانونهاي گردوغبار به دليل خشکشدن اکوسيستمهاي آبي تالابها و درياچههاي بيشماري که حافظ امنيت غذايي و تنوع زيستي کشور بودند، گرفتار خشکسالیهای انسانساخت شده و هزينه اين نابودي را نسل امروز با خشمِ نسلهاي آتي پرداخت خواهد کرد!
همانطور که در بالا نيز اشاره شد، يکي از راهبردهاي منسوخي که در کشورهاي درحالتوسعه هنوز هم بر آن پافشاري ميشود، سدسازي است، درحاليکه کمتر سرزميني وجود دارد که در ميان کمربند خشک زمين قرار گرفته باشد و با ساخت پروژههاي اينچنيني بر مشکل کمآبي پيروز شده باشد! دراينبين و با نگاهي به شرايط حاکم بر اقليم کشورمان و با در نظر گرفتن تنشهاي جهاني همچون تغييرات اقليمي درخواهيم يافت که ما در شرايط خاص جغرافيايي قرار داشته و بيش از 90 درصد از وسعت خود را در ميان مداري ميبينيم که اقليم خشک و فراخشک حاکم است.
شوربختانه در دهههاي اخير و با شتابي که بر برنامههاي بهاصطلاح توسعه محور گرفتهايم، بسياري از بخشهاي مرطوب و فرا مرطوب خود را نيز قرباني کرده و دراينبين با نگاهي به شرايط حاکم بر جنگلهاي زاگرس در غرب کشور ميتوانيم نشانههاي گسترش بيابان را مشاهده کنيم!
از سوي ديگر، سهم ما از ريزشهاي جوي فقط يکسوم ميانگين بارندگي جهان بوده و بر اساس تحقيقات انجامشده، ميزان تبخير و تعرق نيز با آماري نزديک به سه برابر ميانگين جهاني، ما را در تنگناي زيستي قرار داده و اين در حالي است که سهم مصرف و هدر رفت منابع آب در دو بخش صنعت و کشاورزي بهشدت بالا بوده و با آماري بيش از 90 درصد، بنبستهاي زيستي و اکولوژيک کشور را تاريکتر از گذشته کرده است. ميگويند برخي با متهم کردن سدسازي در پی عقب نگهداشتن کشور هستند اما اگر صادقانه، بدون درنظرگرفتن منافع مالي و فارغ از سیاه نمایی يا سفید نماییهای رايج به اين موضوع بنگريم، نيک درخواهيم يافت که با توجه به عدم شناخت صحيح از تواناييهاي بومشناختي سرزمين، مديريت غلط منابع آب، عدم پرداختن به موضوع بازيافت آب، بهرهکشيهاي متداول از دشتهاي کشور در کنار افزايش جمعيت سبب امنیتی شدن آبشده و کوبيدن بر طبل توخالي سدسازي، چاره کار مديريت آب در ايران نبوده و نيست!
در مقابل، احداث آبگيرهاي کوچک، بازيافت آب در صنايع، استفاده از کشاورزي نوين، سياستهاي کنترل جمعيت، جلوگيري از تخريب و نابودي جنگلها و مراتع، حفاظت از منابع خاک، نگهداشت سدهاي زيرزميني، احداث نيروگاههاي خورشيدي و بادي، حراست از رودخانههاي کشور، برخورد بيچونوچرا با افراد و نهادهايي که در پی حفر چاههاي غيرمجاز هستند و گرفتن مالياتهاي بسيار سنگين از صنايعي که در هدر رفت آب نقش عمدهاي داشته و الزامات محيطزيستي را رعايت نميکنند، ميتوانند راهگشاي اين تنش آبيرنگ باشند.
به عنوان مثال، بسياري از شهرها و استانهاي ايران وارد تنش آبي شده ولي با تمام هشدارهاي دادهشده، باز هم شاهد گسترش کشاورزي در شهرهايي همچون کوهدشت در استان لرستان يا کاشت برنج در شهرستان مرودشت استان فارس هستيم و از سويديگر، هنوز هم بر ساخت سدهاي بزرگ اصرار ميکنيم؛ برای مثال، آيا سد دوستي در مرز ايران و ترکمنستان به غير از آسيب به اکوسيستم رودخانه مهمي همچون هريرود و هزينههاي بسيار زياد، سود ديگري هم داشته است؟ سدهاي ديگري همچون بختياري يا اکباتان امروز در چه شرايطي هستند؟ سدسازي نهتنها سبب اشتغالزایی و رونق کشاورزي نشده بلکه در بلندمدت به نقطهضعفي براي اقليم ما تبديل شده است.
رودخانهها بستري مناسب براي آرامزيستن ما انسانها بوده و امروز طرحهاي متفکرانه انساني همچون سدسازي بدون ارزيابي، سبب تخريب ميراث ارزشمندي همچون تنوع زيستي، تأثير منفي در اقليم يک منطقه و مهاجرتهاي اجباري در بخش جوامع محلي شده است!
بايد اين نکته علمي را با صداي رسا به گوش مسئولان، مردم و همه نهادهاي متولي منابع آب رساند که امروز دشتهاي کشور با فرونشست بيسابقهای روبهرو شده و مشاهده فرو چالههای عميق که حاصل برداشتهاي بيرويه از منابع آب زيرزميني هستند، چندان دشوار نبود و روند بیابانی شدن شدت گرفته و متأسفانه امروز همچنان شاهد ادامه برداشتهاي بيرويه از همين دشتهاي ممنوعه و ساخت سدهاي بيحاصل هستيم و اين به آن معناست که ما با چشمان کاملاً بسته به سمت سقوط تمدني نزديک ميشويم!
محسن تيزهوش/ کارشناس ارشد محيطزيست
دیدگاهها