در طول تاریخ، بیشتر حکومت‌ها تلاش کرده‌اند که از یکپارچگی قوم لر جلوگیری کنند به همین دلیل در نخستین اقدام، قوم لر به دو بخش "لر بزرگ" و "لر کوچک" تقسیم می‌شود.

با روی کار آمدن آقا محمدخان قاجار در سال 1161 خورشیدی و انقراض حکومت زندیه، کاهش نقش لرها در تحولات سیاسی و اجتماعی ایران به‌صورت جدی در دستور کار شاهان قاجاری قرار می‌گیرد.
فتحعلی شاه که به علت بی‌تدبیری وی بخش‌های عظیمی از خاک کشور از سرزمین اصلی جدا شد، در نخستین اقدام، "لرکوچک " که شامل استان‌های لرستان، ایلام، بخش‌هایی از استان‌های کرمانشاه، خوزستان و قسمت‌هایی از شرق کشور عراق می‌شد را تجزیه کرده و به دو بخش "لرستان پیشکوه" به مرکزیت خرم‌آباد و "لرستان پشتکوه" به مرکزیت حسین‌آباد (ایلام) تقسیم می‌کند.
به این ترتیب حکومت لرستان پیشکوه به شاهزادگان قاجار سپرده‌شده و قلمرو حکومت والیان لرستان به پشتکوه محدود می‌شود.

در دوره پهلوی هم سیاست‌های لرستیزانه ادامه می‌یابد؛ رضاخان که کینه عمیقی از لرها به دل داشت، در سال 1307 خورشیدی با تصرف پشتکوه و انقراض حکومت والیان، به عمر حدود 300 ساله "والیان لرستان فیلی" پایان می‌دهد.
پهلوی اول، اسم "لرستان" را از "پشتکوه" حذف کرده و حسین‌آباد را به ایلام تغییر نام داده و "استان ایلام" شکل می‌گیرد. متأسفانه لرزدایی و کردی سازی استان ایلام از همان دوره شروع شده و تاکنون هم ادامه دارد.
 با توجه به تقسیم‌بندی حوزه جغرافیایی قوم لر و جدا شدن مرکزیت‌های سیاسی و اداری این قوم در صده های اخیر، در زبان و لهجه‌های قوم لر تفاوت‌هایی ایجاد شده است؛ با این حال خوشبختانه ساختار اصلی واژه‌ها، کلمات، حرف‌ها و آواها هم چنان حفظ‌شده و در میان شاخه‌های مختلف این قوم مشترک است.
این تفاوت‌های جزئی باعث شده کسانی که از تاریخ و هویت این قوم اطلاع چندانی ندارند، به بحث‌های انحرافی دامن بزنند؛ دیگرانی هم که اطلاع دارند به قصد تفرقه انداختن بین این قوم شریف و در نهایت کل کشور، شیطنت کنند.
اتاق فکر دسته دوم در خارج از کشور است؛ اما متأسفانه این تفکر در تعدادی از نهادها و ارگان‌ها در داخل کشور هم نفوذ کرده است.
در نوشتارهای پیشین اشاره کردیم که جای خالی لرستان در بدنه کارشناسی وزارتخانه‌ها باعث اجحاف و مشکلات زیادی در حوزه بودجه و اعتبار و نیز در روند اجرای طرح‌های عمرانی مختلف در این استان شده و می‌شود.

اما گویا مشکلات تنها به حوزه اقتصاد و عمران خلاصه نمی‌شود و ستم و حق کشی به حوزه فرهنگ لرستان نیز کشیده شده است. در کتاب "استان شناسی لرستان" پایه دوم دوره متوسطه در صفحه 57 این کتاب، استان لرستان از نظر گویش به چهار منطقه مجزا شامل «منطقه لرنشین"، "منطقه لک نشین"، "منطقه بختیاری" و "منطقه بروجردی نشین" تقسیم شده است.
به نظر می‌رسد کسانی که این تقسیم‌بندی را در این کتاب درسی گنجانده‌اند یا "لر" نبوده‌اند یا این که القائات تجزیه طلبانه و تفرقه‌افکنانه خارج نشین‌ها در ناخودآگاه ذهن آن‌ها تأثیر منفی خود را گذاشته است.
در نگاه نخست، دانش آموزان لرستانی به این نتیجه می‌رسند که تنها یک‌چهارم جمعیت این استان "لر" هستند و بقیه غیرلرند! گنجاندن این مطلب نسنجیده و تفرقه‌افکنانه با توجه به این که نسل‌های پی درپی آن را می‌خوانند، تبعات اجتماعی و چه‌بسا سیاسی زیادی را در آینده در پی خواهد داشت.
کتاب‌های درسی در بیشتر مواقع به‌عنوان مبنای تحقیقات و پژوهش‌ها مورد استفاده قرار می‌گیرد، بنابراین اصلاح بخش‌های مربوط به بحث‌های قومیتی و زبان و گویش‌های لری در کتاب‌های درسی متوسطه استان، به‌منظور جلوگیری از جعل تاریخ و اجحاف بیشتر در حق مردم لرستان، ضروری است.
وقتی در استان لرستان که به گفته حجت‌الاسلام روحانی رئیس‌جمهور محترم، "قلب "ایران است، آموزش و پرورش لرستان بخش عظیمی از جمعیت آن را خارج از قوم لر می‌داند، چه انتظاری از خبرگزاری مهر می‌توان داشت که به طور کلی وجود لرها را در کشور از نظر هویتی انکار کرده است؟!
با توجه به این که نسل‌های مختلف، پی‌درپی مطالب کتاب‌های درسی را می‌خوانند، تدوین کتاب‌های درسی در تمام دنیا از حساسیت خاصی برخوردار است؛ در این میان بحث‌های قومیتی و مباحث مربوط به جغرافیای انسانی ویژه و حساس‌تر است.


بدیهی است که اگر اشکال‌های پیش‌آمده در تدوین کتاب‌های درسی اصلاح نشود، در آینده نه‌چندان دور شاهد شکاف و گسست اجتماعی در استان خواهیم بود که تبعات و آثار زیانباری بر جا خواهد گذاشت.
نگارنده معتقد است همان‌طور که باید پاسدار زبان و ادب پارسی باشیم و در ادبیات نوشتاری و گفتاری از کاربرد کلمات و واژه‌های فرنگی و بیگانه پرهیز کنیم، می‌بایست زبان، گویش‌ها و فرهنگ لری را حراست کنیم؛ چرا که اقوام و افرادی که به فرهنگ و آداب و رسوم خود پایبند باشند، در مقابل تهاجم و شبیخون فرهنگی بیگانگان هم مقاومت و ایستادگی خواهند کرد.
فرنگی مآبی و غرب‌زدگی حاصل از خود بیگانگی و خود کم بینی است؛ افرادی که این دیدگاه را دارند، خیلی زود در برابر فرهنگ مهاجم تسلیم شده و به رنگ و لعاب آن در می‌آیند. به قول معروف «یزد دور هست گز که دور نیست» چرخی در خیابان‌ها بزنید، از روی ظاهر، نوع پوشش، آرایش و رفتار اجتماعی افراد می‌توان پی برد که چه کسانی فرهنگ و هویت قوم لر را قبول دارند و چه کسانی فرهنگ غربی را بدون چون‌وچرا پذیرفته‌اند.


قوم لر در طول تاریخ هیچ‌گاه گریز از مرکز و تجزیه‌طلب نبوده است؛ تأکید بر حفظ فرهنگ و هویت قوم لر کاملاً در جهت منافع و امنیت ملی بوده و بهتر است مسئولان ارشد کشور، صاحبان تریبون و رسانه‌ها به احیای فرهنگ و تمدن این قوم کمک کنند.
هویت طلبی با تجزیه‌طلبی فرق دارد؛ فعالیت تعداد زیادی از افراد قلم‌به‌دست قوم لر در شبکه‌های اجتماعی، رسانه‌های مکتوب و پایگاه‌های خبری اینترنتی، در جهت هویت طلبی بوده و مردم و مخاطبان به‌خوبی افراد وحدت‌گرا و هویت طلب را از تفرقه‌افکنان و تجزیه‌طلبان می‌شناسند.
«خرده‌فرهنگ‌ها» در ایران اسلامی به‌مانند ستون‌های خیمه فرهنگ ملی است، هر چه این ستون‌ها محکم‌تر باشند، فرهنگ و هویت ملی در مقابل فرهنگ‌های مهاجم و بیگانه بیشتر مقاومت خواهد کرد.
در پایان یادآور می‌شود که در کتاب‌های درسی استان‌های کردستان، کرمانشاه، ایلام و خراسان شمالی هم اجحاف زیادی از نظر فرهنگی و هویتی به قوم لر شده است، منتها چون تشریح آن از حوصله بحث خارج است، در صورتی که عمری باقی باشد، در نوشتارهای بعدی به آن خواهیم پرداخت.
 


مصطفی رباطی