مسئولان باید پاسخگو باشند. روزی چند بار این جمله را از زبان این و آن میشنویم! از صبح که از خانه بیرون میآییم تا شب که برمیگردیم، چند ده نفر این جمله یا جملهای با این مضمون را برای ما تداعی میکنند؛ هرکسی که میخواهد به هر جای این شهر و کشور نقدی وارد کند، بالاخره پای مسئولی را که باید پاسخگو باشد به میان میکشد.
شاید یکی از غیر مسئولانهترین کارهایی که ما شهروندان میکنیم همین است که همه جوابها را گردن این و آن میاندازیم؛ اما دریغ که دیگر ما ناامید شدهایم از مسئولانی که پاسخگو باشند و البته با خودمان فکر کردیم که چرا هرکسی را که در منصبی مینشانیم به عادت مألوف، پاسخگو نیست راستش اصلاً مسئولی میداند باید نسبت به چه چیزی پاسخگو باشد؟!
ما وارد یک بحران شدهایم، بحران پرسش، نبودنِ سؤال درست و بجا. هرکدام از ما شهروندان چقدر توانستیم در نقدها و ایرادهایمان سؤالی مطرح کنیم که مدیران پاسخ بگویند؟
روحیه و فرهنگ پرسشگری را چقدر بین خودمان و دیگران رواج دادیم؟
اصلاً کسی به ما یاد داده چگونه پرسشگر باشیم؟
وظیفه مسلم هر مسئولی (همانطور که از اسمش پیداست) پاسخ گفتن است؛ اما هریک از ما شهروندان وظیفهمان چیست؟
آیا ما سؤال کردهایم؟ یا اگر سؤال کردهایم، پیگیر حقوق و خواستههای به حقمان در چارچوب قانون بودهایم؟
آیا نمایندگانی از ارکان سیاست انتخاب کردهایم که وضع موجود را به چالش بکشند و با روحیه پرسشگری، پاسخ دقیق و کاملی را بخواهند.
حرف بر سر این است که ما در این کارزار برای یک بار هم که شده وظیفه مسئولانمان را با طرح سؤالهای درست به یادشان بیاوریم. آری ما فراموش کردهایم بپرسیم. سؤالهای زیادی میتوان طرح کرد که اگر مطرح شوند، پاسخ مسئولان، عیار آنها را در توان مدیریت و میزان پاسخگویی آنها نشان میدهد.
امیر بهمنی