طلاق را میتوان تراژدي غمانگیز جوامع انسانی دانست. بسياري از روانشناسان، بزرگترین استرس را طلاق دانسته و آن را در صدر جدول استرسهای جهان قرار دادهاند.
با وجود منفور بودن طلاق در دين مبين اسلام جای تأسف است که کشور ایران در این رابطه رتبههای نخستین را داراست.
آمارها نشاندهنده اين است که طلاق عامل ۵۰ درصد آسیبهای اجتماعي از جمله بيکاري، سرقت، اعتياد، فرار از منزل و... است و اين آماري است که همگان بر آن اذعان دارند. ترديدي نيست كه افزایش طلاق مسئولین، خانوادهها و حتی افراد در شرف ازدواج را بايد نگران كند.
واضح است افزایش آمار زنان متارکه کرده و فرزندان طلاق آسیبهای اجتماعی را تشديد كرده و بهداشت روانی زنان متارکه کرده و فرزندان طلاق بهشدت تحت مخاطره میافتد. طبق آمارها درصد بیشتری از طلاقها در ميان افراد زير ديپلم و معمولاً به دلیل ازدواجهای زودهنگام و شتابزده صورت میگیرد و اين در حالي است كه آمار طلاق در خانوادههای داراي مدرك دانشگاهي درصد پایینتری را داراست.
به نظر میرسد دستگاههای مربوطه و مسئول بايد در اين زمينه ضمن بررسیهای بيشتر برگزاري دورهها، آموزشها و برنامههای آگاهي دهي را براي افراد را مدنظر داشته باشند چرا كه هر چه سطح آموزش براي خانوادهها بيشتر شود قطعاً آمار طلاق كمتر خواهد شد.
نکتهای كه در این ميان نبايد از آن غفلت كنيم اينكه گذشته از طلاقهای رسمی که توسط ثبتاحوال اعلام میگردد، بسیاری از زوجین دچار طلاق پنهان شدهاند كه این نوع طلاقها را بهعنوان طلاق عاطفی نام میبرند. در اين نوع طلاقها زوجين تنها بنا به ملاحظات اقتصادی، فرهنگی، مذهبی، اجتماعی و بهویژه فرزندان به زندگی مشترک خود بهصورت کج دار مریز ادامه میدهند و به نظر میرسد اين نوع طلاقها با توجه به فرهنگ و اعتقادات مردم ما قابلتوجه باشد. از نظر حقوقی طلاق یک فرایند زمانبر و پیچیده است و از نظر روانی نيز پدیدهای شدیداً فرسایشی است. آسیبهای طلاق بهقدری فراگير است که توجه چندجانبهتر و جدیتری را میطلبد.
به گفته كارشناسان، ازدواجهایی كه در آنها هماهنگى بيشترى از جهات مختلف ميان زوجين وجود دارد موفقترند و كمتر به طلاق میانجامند. تشابهاتى مانند طبقه اجتماعى، سطح تحصيلات، سطح هوش، همنژاد بودن، همزبان بودن و...، يك ازدواج موفق را رقم میزند.
بنابراین بهعنوان يكى از مهمترین پدیدههای اجتماعی نبايد بهآسانی از آن عبور كرد. از نظر اجتماعی تغییر در فضای جامعه و آشنا شدن مردم بهویژه زنان با حقوقشان یکی از علل رشد طلاق است. همچنین گسترش سازمانهای حمایت و حمایتهای اجتماعی از مطلقین بهویژه زنان مطلقه از دیگر عوامل رشد این پدیده است. نکته دیگر قانون به روز شدن مهریه است. در سالهای اخير با وضع قانونهای جدید، مسائل مالی که یکی از موانع اقدام به طلاق بود، حل شده و زنان مطمئن هستند که در صورت طلاق علاوه بر حمایتهای اجتماعی، پشتوانه مالی نیز خواهند داشت. این مسئله باعث شده بسیاری از طلاقهای عاطفی تبدیل به طلاق واقعی شود.
البته میتوان گفت كه شايد طلاق بهطور مطلق افزایش پیدا نکرده بلکه بیشتر نمود اجتماعی پیدا کرده است. شكي نيست اين نمود اجتماعی میتواند قبح و منفور بودن طلاق را در جامعه از بين ببرد. در حال حاضر پیوندهای زناشویی جدید نيز بیشتر رو بنایی شده است؛ اما سطحینگری در ازدواج علل بروز طلاق در سالهای آینده است.
به نظر میرسد علاوه بر كنترل آسيبهاي اجتماعي تقويت آموزش زوجين قبل و بعد از ازدواج، مشاوره در جهت حل اختلافهاي خانوادگي، ايجاد توازن مالي و غيرمالي زوجين و آموزشهاي رسانهاي درباره عواقب طلاق بهعنوان راهحل پيشگيري از سرعت افزايش طلاق باشد.
آموزش بهصورت كارگاهي، چهره به چهره در محل كار و دانشگاه نيز راهحلی براي كاهش اين سرعت است. نگاهي به عوامل و راهحلهاي پيشنهادي جواب مسئله طلاق را در تدبير و همكاري نهادهاي اقتصادي، فرهنگي و برنامهريز مييابد. آيا تضمين آينده جامعه ارزش اين تدبير را ندارد؟
همچنین طلاق از نظر جامعهشناسی، پدیده تأثیرگذار بر آسیبهای اجتماعی بوده و گسیختگی خانواده را در پی دارد و بهعنوان یک ناهنجاری اجتماعی در کنار پدیدههایی چون اعتیاد، بیکاری، دختران فراری طلاق قرار میگیرد.
در روايات است كه طلاق آنقدر عمل زشت و ناپسند است که وقتی زن و مردی از طلاق صحبت میکنند عرش به لرزه میافتد. پس وظيفه همگان است تا از نمود اجتماعی بیشتر طلاق جلوگيري كنند.
از سويي ديگر بايد به طلاق بهعنوان آخرين راهحل نگريسته شود نه اولين راهحل.
عارف اسماعیلزاده
دیدگاهها