اگر نیازهای مادی انسان تأمین نشود، حیات او به خطر می‌افتد. نیاز به غذا، سرپناه و بهداشت نیازهای بشر اولیه بوده‌اند. در جامعه مدرن برای تأمین این نیازها به پول و در نهایت به شغل نیاز داریم پس اشتغال یک نیاز اولیه در جامعه امروزی است.
در ایران که سیستم‌های تأمین اجتماعی کارآمدی وجود ندارد، موضوع تأمین معاش اهمیت بیشتری دارد و کمترین انتظار از حکومت‌ها، این است که زمینه تأمین معاش شهروندان را فراهم آورند.
هرچند نیازهای فرهنگی و اجتماعی انسان به‌مراتب اهمیت بیشتری در مقایسه با نیازهای مادی او دارد، نیازهایی که میان جانداران، اختصاص به انسان دارد و رشد معنوی و کمال آدمی وابسته به آن‌هاست؛ اما اکنون مسئله نیازهای اولیه مردم، مشکل و واقعیت تلخی به نام فقر و بی‌کاری است.
متأسفانه پس از ٤٠ سال، ایرانیان تنها مردمی در جهان هستند که درآمد سرانه آن‌ها کاهش یافته است و بنا به گفته اقتصاددانان، درآمد سرانه مردم ایران کاهش یافته است؛ به عبارت دیگر، دولت‌ها در این مدت در مبارزه با فقر ناکام بوده‌اند. باید دید ریشه این ناتوانی در چیست؟
امروز نیز شعار «اشتغال» سر می‌دهیم؛ اما سرنا را از سر دیگر آن می‌نوازیم. آیا راه اشتغال این است که دولت شهروندان را به استخدام درآورد و این‌گونه اشتغال ایجاد کند؟ وقتی کشوری مانند ژاپن با بیش از ۱۲۰ میلیون نفر جمعیت، تنها ۳۰۰ هزار کارمند استخدامی دارد و دولت ایران بیش از هشت میلیون حقوق‌بگیر دارد، آیا این مسیر درستی است که بیش از ٨٠ درصد بودجه دستگاه‌های اجرائی صرف حقوق و دستمزد شود؟
به‌راستی برای «اشتغال» مردم که بسیاری از آنان جوانان تحصیل‌کرده هستند، چه باید کرد؟
برای ایجاد اشتغال آیا راهی جز رونق کسب و کار می‌شناسیم؟ و برای رونق کسب‌وکار، آیا چیزی ضروری‌تر از «تأمین سرمایه» وجود دارد؟ آیا ایران بدون تعامل با جهان و بدون جذب سرمایه و تکنولوژی شرکت‌های بین‌المللی می‌تواند راه رشد اقتصادی و توسعه صنعتی را طی کند؟ کشوری مانند کره جنوبی که ٤٠ سال پیش، اقتصاد آن در اندازه اقتصاد استان خراسان بوده، با اتخاذ استراتژی‌های درست و کسب اعتماد بین‌المللی، در این مدت چنان رشد کرده که امروز درآمد یکی از شرکت‌های کره، معادل درآمد ایران از نفت است.
آمار فقر در ایران حیرت‌آور است؛ چرا مردم ایران با این همه ظرفیت‌های بالقوه اقتصادی کشور باید فقیر باشند؟ یکی از مدیران یک شرکت ژاپنی می‌گفت اگر شما فقط منطقه ویژه اقتصادی عسلویه را به ما بسپارید، ما تعهد می‌کنیم در کشورتان هیچ فقیری نداشته باشید. خارجیان دیگری که از این منطقه بازدید کرده‌اند نیز بر این باورند که همین بخش از کشور ایران برای ثروتمند کردن ایرانیان کافی است. ظرفیت‌هایی از این دست در ایران کم نیست.
ترانزیت و توریسم از جمله ثروت‌های بالقوه خدادادی دیگر این سرزمین است. سال‌ها پیش زمانی که به اردن رفته بودم، دوستی فلسطینی تبار در آنجا به من گفت: شما چرا در ایران هتل ندارید؟ او که چند بار به ایران آمده بود، حتی از هتل‌های پنج ستاره تهران هم راضی نبود و اشاره می‌کرد به هتل‌های اردن و پرسید شما چرا در ایران از این هتل‌ها ندارید؟
در شهر عمان و منطقه باستانی «پوترا» که از آنجا دیدن کردم، بسیاری از هتل‌های زنجیره‌ای معروف دنیا شعبه داشتند و با استانداردهای بین‌المللی به مسافران خدمات می‌دادند. نمی‌دانستم چه پاسخی به دوست فلسطینی خود بدهم؟ خیلی بر من گران آمد که او ایران را با اردن که از منابع استراتژیک و موقعیت‌های درآمدزایی ایران بی‌بهره است، مقایسه می‌کرد. به هرحال در شرایطی درآمد سرانه مردم ایران نسبت به گذشته کاهش یافته که بسیاری از همسایگان ایران در این مدت از رشد اقتصادی بالایی برخوردار بوده‌اند. مردم از دولت می‌پرسند چرا ما نمی‌توانیم هتل‌هایی مانند کشورهای عربی حوزه خلیج‌فارس داشته باشیم؟ چرا نمی‌توانیم فرودگاه‌هایی مانند کشورهای یادشده داشته باشیم؟ آیا ایران می‌تواند مشابه کشورهای ترکیه و مالزی از ظرفیت‌های خود برای جذب گردشگر استفاده کند و به‌این‌ترتیب هزاران فرصت شغلی با سرمایه بخش خصوصی داخلی و خارجی در کشور به وجود آید؟ آیا تصمیم‌گیری دراین باره از اختیارات دولت است؟
آقای رئیس‌جمهور برای اینکه بتوانیم شهرهایی مانند سایر کشورهای جهان بسازیم، باید چه تغییری در تفکر و نگرش ما ایجاد شود؟ باید چه تحولی در رویکرد ما به جهانیان رخ دهد؟ و چه برگ خریدهایی برای احقاق این هدف لازم است؟ در این میان نقش دولت شما برای تغییر این رویکرد چیست؟
آقای رئیس‌جمهور اگر بخواهید راه سرمایه‌گذاری خارجی را در ایران باز کنید، چه طرح‌هایی دارید؟ آیا از برنامه‌های لازم برای رفع مشکل بیکاری برخوردار هستید؟ خوب است در آستانه انتخابات ریاست جمهوری، این موضوع از سوی نامزدهای محترم با شفافیت بیشتری واکاوی شود. شاید وقت آن رسیده باشد که موانع
 ساختاری رشد اقتصادی کشور را مطرح کنیم و به تغییر پارادایم‌ها فکر کنیم تا بلکه راهبردی برای خروج از عقب‌ماندگی بیابیم.

مصطفی ملکوتی (پژوهشگر)