از دیر باز زندگی بشری، شیوهها و روشهای مختلفی داشته است. از دوره غارنشینی تا نظام یكجانشینی و به تعقیب آن زندگی روستایی و شهری، بشر به دنبال ایجاد، سبکهای مختلف زندگی، در جهت بهتر زیستن بوده است.
البته تفسیر بهتر زیستن و زندگی شاد از دیدگاه افراد مختلف متفاوت خواهد بود. بدین سبب واقعاً شاید در دنیای پیچیده و ماشینی امروز نتوانیم پاسخ درستی به این سؤال دهیم. در هر صورت تفاوت در نوع زندگی افراد (كه خود علل و عوامل گوناگونی داشته است) سبب شکلگیری چند سبك عمده از زندگی میگردد (اشاره به شیوههای مختلف زندگی، شهرنشینی، روستانشینی و کوچنشینی) و به هر تقدیر لزوم زندگی پرشتاب سبب گردیده است، كه افراد بعضاً بهصورت ناخودآگاه، به زندگی نهچندان دلچسب و راحت شهرنشینی روی آورند. امری كه در دهههای اخیر با رشد شتابان آن روبرو بودهایم. در هر حال ما در این مبحث كوتاه به دنبال بررسی سبکهای مختلف زندگی نبوده و شاید تنها فرصتی باشد جهت نگاهی مختصر به شیوه زندگی قدیمی ولی نهچندان آشنای کوچنشینی.
امروزه به دلایلی كه بدان اشاره شد، اشكال زندگی بشری تغییر كرده و از حالت سنتی به مدرن تبدیل گشته است؛ و به همین سبب، شاید بهندرت بتوان در همه نقاط جهان، اشكال زندگی ابتدایی بشری را كه همان همآغوشی با طبیعت جاندار است را بهآسانی یافت و از نزدیك با آن مأنوس گردید.
ولیكن شاید یكی دیگر از مواهب خدادادی كشور ما برخورداری از این جنبه از حیات بشری، یعنی زندگی به سبك کوچنشینی باشد، پدیده بكری كه در نوع خود بینظیر بوده و شاید بهجز در چند كشور معدود (و غالباً همجوار) نتوانیم نمونههای دیگری از آن را بیاییم. در هر حال وجود گروههای مختلف عشایری پراكنده در سراسر كشور پهناورمان، عاملی است كه میتواند بهعنوان، عنصر جاذب جهانگردان محسوب گردد. چراكه هنگامیکه پدیدهای از ویژگی منحصربهفردی برخوردار باشد، قابلیت اینكه بتواند جاذبه جهانگردی محسوب شود را داراست. به همین سبب حضور عشایر مختلف در كشور با گستره وسیع و تنوع فرهنگها نه بهعنوان یك تهدید، بلكه به عنوان عاملی مؤثر در جلب و جذب جهانگردان محسوب گردد.
مهمترین ویژگی كه عشایر دارا هستند، همان توانایی همرنگ شدن با شرایط محیطی و پیرامونی خود است، چراكه در همه نقاط كشور با تنوع اقلیمی گوناگون، ما شاهد حضور ایلات و عشایر هستیم.
در خصوص جاذبههای مختلف عشایری، مقالات و پژوهشهای مختلفی صورت گرفته است، ولیكن معمولاً نکتهای كه همواره در این گونه تحقیقات فراموش شده آن است كه چگونه میتوانیم با یك برنامهریزی صحیح و واقعنگر، از این جاذبههای بالقوه استفاده شایانی به عملآوریم. اساساً جذب و جلب گردشگر، بهصورت اصولی نیازمند آشنایی با مباحث پایهای این صنعت، كه شامل زیر ساخت و روساخت بوده میباشد؛ بنابراین و با فرض آشنایی با مفاهیم اساسی این صنعت و بعد از مطالعات مقدماتی محلی، میبایست، طرحهای اجرایی منطبق بر شرایط محیطی مورد مطالعه، تهیه و جهت اجرا به دستگاههای ذیربط ابلاغ گردد.
چراكه عموماً در خصوص عوامل و جاذبههای جهانگردی كشور بهوفور در مجامع و سمینارهای گوناگون و در غالب نشریات، جراید و پژوهشهای مختلف، مطالبی ارائه گردیده است و لیكن اغلب راهکار اجرایی ارائه نشده است.
بدین سبب نخست میبایست ضمن شناخت ظرفیتهای بالقوه در نقاط مختلف و در جوامع عشایری كشور برای هرکدام از آنها برنامهای منطبق و مناسب ارائه و اجرا نمود. در این راه توجه به دانش مردمشناسی، جامعهشناسی ایلات و عشایر، برنامهریزی و رفاه اجتماعی و مدیریت جهانگردی، از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است.
چراكه هر كدام از این علوم از زاویهای به مبحث جهانگردی ایلات و عشایر توجه دارند، دانش مردمشناسی به بررسی آدابورسوم، اعتقادات و باورها و در مجموع فرهنگ مردم (و خصوصاً در اینجا به ایلات و عشایر) توجه دارد. جامعهشناسی ایلات و عشایر به بررسی انواع مختلف، ایلات و عشایر و نظام تعاملی میان آنها میپردازد و رشته برنامهریزی و رفاه اجتماعی نیز با جهتگیری برنامهریزی به ایجاد سیستم رفاهی برای خانوادههای عشایری، اقدام مینماید و در وهله آخر دانش مدیریت جهانگردی با ایجاد یك نظام تعادلی میان برآیند نتایج استخراجی همه این علوم، به یك نتیجهگیری كلی و یك برنامهریزی جامع جهت جلب و جذب گردشگر خواهد رسید.
جمعبندی آنكه: در كشور ما به لحاظ شرایط خاص تاریخی، جغرافیایی و اقلیمی تنوع قومی ویژه ا
ی به چشم میخورد، كه هر كدام از این اقوام دارای شیوههای مختلف زندگی (عموماً ۳ در قالب دسته اصلی زندگی شهری، روستایی و عشایری) میباشند. شیوه عشایری بهعنوان نمادی از زندگی سنتی بشری و همگونی و هماهنگی با طبیعت، با ویژگیهای مردم شناختی منحصربهفرد خود میتواند بهعنوان عامل اصلی جذب و جلب گردشگر محسوب گردد. ولیكن تا تحقق این امر نه در حد یك شعار آرمانگرایانه، بلكه بهعنوان یك راهكار عملی و اجرایی، راه بس طولانی وجود دارد. كه این امر جز با شناخت دقیق ظرفیتهای اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی هر ایلی و به دنبال آن برنامهریزی صحیح و مناسب و همجهت با این ظرفیتها امکانپذیر نخواهد بود. به عبارتی ما باید، ضمن احترام به ارزشهای قومی و عشیرهای اقوام مختلف، میبایست زیرساختهای لازم جهت جذب و جلب گردشگر را فراهمسازیم و ضمن تبلیغات متنوع در عرصههای ملی و بینالمللی این عامل بالقوه را به ایرانیان و جهانیان معرفی نماییم. واقعنگری همراه با برنامهریزی دوراندیش و عملگرای پیش رو میتواند زمینه را جهت استفاده از این پتانسیل عظیم ولی نهفته را فراهم سازد، باشد. تا شهری، روستایی و کوچنشین ایرانی در كنار یكدیگر و با كمك هم به سمت اعتلای میهن عزیزمان گام برداریم.
ایمان علمدار