دکتر حمید عیدی و برادرشان اسحاق عیدی، بخشی از چهره شهر من هستند. نماد لرستانی که تکلم و تکلفش به خوب‌ترین شکل رفتار تمدن و دنیادیدگی است. خبر این است که دکتر حمید عیدی، روحانی باسابقه لرستانی و استاد فلسفه دانشگاه در گذشت و روی در نقاب خاک کشید.
این عنایت خداست که مردی با لبخند زندگی کند و در شعف مردم شریک باشد. حال که او عالمی بود اهل تزکیه و ملامت نفس و هزار شاگرد خوش‌نام و گمنام داشته باشد.
این خانواده ملأ و باسواد، کم خدمت به فرهنگ و علم نکردند. از جهد شخصی‌شان که موجب رونق کتاب و فرهنگ و دفتر شد تا تأثیری که بر دانشجویان و طلاب و ملازمان علم و اندیشه و بخصوص فلسفه شد.
37 سال می‌گذرد که اولین کتاب غیردرسی را از خانه کتاب استاد اسحاق عیدی گرفتم و آن نشاط کودکانه هنوز در نام بردن نام عیدی در من است. بعدها که دانشکده حقوق رونقی گرفت، دکتر عیدی را کشف کردیم که در خلوت فلسفه می‌گفت و جلوت در حقوق و الهیات استادی می‌کرد.
او از عالمان بلاد بود و به بلاد و فرهنگ و آداب مردمش ملتزم بود. فارسی را با لهجه لری و قدیمی‌های خرم‌آباد حرف می‌زد و از صیقلی کردن لغات و تشبیه به مجریان خوش‌صدا که کاف و گاف را سعی می‌کنند در سیمای لرستان نزنند و می‌خواهند بچه تهران خطاب شوند و شکل جنوب و شمال تهران باشند، پرهیز می‌کرد.
فکرش آزاد از هر جهان بود و روحش ملتهب به دین و آدابش کاملاً لری و بی‌ادعا و با همان غلظت لری که درس‌آموزست برای ما که می‌ترسیم از این که لر باشیم و نمی‌خواهیم ملتزم به آن باشیم و جوک لری، اعتمادبه‌نفس لر با قدمت و فرهنگ را از ما گرفته است. علم و آموزش‌هایش که پر کرد علي صارميانشاگردانش به کنار، نماد احترام و سلوک و رفتار لری بود و غلظتش بخشی از رنگین‌کمان زبان ملی بود.
 لذت آموزش فلسفه را با شوخی‌های گرم و خنده‌ها می‌آمیخت. سرش در معنا بود و صورت خندانش در بین مردم. خوشا راهش و شادباد روحش که عالم بلاد ما بود.

علی صارمیان