زبان یکی از مهمترین دستاوردهای بشری و سترگی است که انسان توانسته به مدد بلوغ فکری و توانایی با لذاتی که در وجودش نهفته برای ارتباط و همنشینی با یکدیگر در طول تاریخ پدید آورد و اگر زبان محاوره و تکلم سخن گفتن و قدرت بیان وجود نمیداشت قطعا هیچ اثر مکتوب و به نوعی خط و نوشتن هم شکل نمیگرفت.
بنابراین زبان اولین قدرت و پدیده معجزهآسایی است که انسان به مدد و توانایی آن توانسته اجتماعات بشری و رابطهای دوسویهای را در میان آدمیان به وجود آورد و هر زبان و گویشی که در هر نقطه و سرزمینی را میتوان برگرفته از ماهیت نژادی، فرهنگی و ساختارهای ذهنی و تکامل یافته آن منطقه دانست که در فرآیند طولانی و پر فراز و نشیب آدمی در بستر شکلگیری هویت او دخیل بوده که زبان خود نقش اساسی و منحصربهفردی در معرفی و مشخصه یک قوم و نژاد بر عهده دارد که معرف شاخصهها و ویژگیهای فرهنگی هر قوم و قومیت را میتواند به همراه داشته باشد و عناصر هویتبخش و قوام دهنده آن در طول تاریخ مردان و زنانی بودهاند که توانستهاند مواریث هویتی خویش را نسل به نسل و سینهبهسینه در سپهر روزگار حفظ نمایند.
پاسداشت و نگاهبانی از این عناصر قوامبخش در روزگار پرتلاطم امروز وظیفهای است همگانی که در این بین افراد دلسوز و شایسته و آنانی که دغدغه جدی در این زمینه دارند وظیفه و مسئولیتشان سنگینتر میباشد و نباید از این اصل اساسی و مهم غافل بود و آن را نادیده گرفت که زبان یکی از قویترین عناصر و بنمایههای فکری و ملات ارتباط افراد در روند زندگی اجتماعی میباشد و به تعبیری با " زبان مادری" سخن گفتن اولین مؤلفهای است که انسان میتواند زبان احساس خویش را که مالامال برگرفته از عمق وجودی و ذرهذره خویش در قالب معانی و بیان احساس و تکوین شخصیت حقیقی خود و داشتههای درونیاش در قالب کلمات و واژگان ابراز نماید و نه پناه بردن و دستمایه قرار دادن عناصری که قطعاً در تعارض جدی با کارکردهای رفتاری و اخلاقی، خود واقعی فرد و محیط اجتماعی پیرامونش میتواند به همراه داشته باشد. اساساً یک زبان تحمیلی و ناآشنا با فرد که متاسفانه امروزه به طرز روز افزونی و در حالتی اپیدمی گونه تمام ساحتهای هویت و تاریخی و فرهنگیمان را در معرض تهدید جدی قرار داده و آیا با خود اندیشیدهایم که چرا و بر اساس چه منطق و استدلالی از زبان مادری خویش فاصله گرفته و یا حتی ناخواسته و متأسفانه عنادگونه در تحمیل زبان دیگر غیر از زبان مادری بر فرزندان خویش برآمدهایم و بر بن نشستیم و شاخه میبریم و آیا به تبعات این باورها و پندارهای غلط اندیشیدهایم!
بدون شک فراگیری زبان ملی و رسمی کشور بر همگان واجب و ضروری میباشد و در غایت آن هیچ شک و شبه ای وجود ندارد، چون که اساسا نقطه اتکا و اتصال و جوشنده تمامی اقوام و قومیتها در پهنه کشور میباشد و اتکای به آن از ضروریات است ولی نباید به این بهانههای واهی و سطحی از تعلیم و یادگیری زبان مادری در میان کودکان و فرزندانمان غافل باشیم و اینچنین تیشه به ریشه خویش بزنیم.
زبان میتواند در تحکیم پایههای اخلاقی و زیست جمعی ما در قالب هویت مشخص و متمایز با ویژگیها و ساختارهای فرا روندهاش در رسیدن به بسترها و افقهای روشن و ممتاز، نقش بیبدیلی را ایفا نماید و به گفته دکتر محسن رنانی (استاد اقتصاد و صاحبنظر در امر توسعه): «بخشی از عدم توسعهنیافتگی مناطق غربی کشور را در اثر عدم بیتوجهی به فراگیری زبان مادری در این مناطق میداند».
حتی در خود قانون اساسی و قوانین بالا دستی کشور به زبان مادری سخن گفتن و آموزش و فراگیری آن در مراکز آموزشی به صراحت قید و بر آن تاکید گردیده است.
بدون شک امروزه اقوام و قومیتهای کهن و تاریخی که ریشه در اعماق این سرزمین دارند بعضاً طراحیشده و حساب شده آماج حملات زهرآگین و تخریبی در قالبهای گوناگون و روشهای مختلف قرار میگیرند که همانا بتوانند عناصر ریشهای و قوامبخش و هویتی این اقوام را از آنها گرفته و دچار ازخودبیگانگی و فاصله گرفتن از گذشته خویش و پناه بردن به هویتهای کاذب و نامأنوس گردند و فرهنگ و زبانشان را در منظرشان سخیف و سست و بیمایه و امل و استهزا شده به تصویر کشند و جوی مسموم را دامن زده که حتی در مراودات اجتماعی، هویت و شاخصه وجودی خویش را انکار نماییم و از آن فراری و بیزار باشیم که با اندکی تامل و دقت در گذشته و غور و تفحص در آن همین فرهنگ و زبان مادری حاکم بر این دیار در طول تاریخ در صیانت از فرهنگ اصیل و باستانی نقش برجسته و ممتازی بر عهده داشته که گواه آن ادبیات و شعر و آئینها و باورهای اساطیری است که تا امروز محفوظ مانده است و به گفته استاد کزازی «مردمان این دیار نقش اساسی در پاسداشت و نگاهبانی از فرهنگ باستانی این دیار بر عهده داشته و از مروجان شاهنامه در این سرزمین بودهاند».
بر هر شخصی واجب است که در جهت شکوفایی و نگاهداشت و پاسداری از زبان مادری کوشا بوده و این باور و یقین در او بارور و نهادینه شده باشد که زبان مادری و تکلم به آن هیچ منافاتی با ساختارها و شرایط اجتماعی پدید آمده امروزی ندارد و آنان که از هویت خویش گریزان و غافل هستند بدانند که ناخواسته در جهت ساقط نمودن تمامی ارزشها و باورهای یقینی و اعتقادی خویش که پشتوانه چند هزارساله دارد در مسیری ناکجاآباد و نامشخص حرکت میکنند. پس بنابراین زبان خویش را پاس بداریم و بدانیم که حیات و بالندگی فرهنگی ما در گرو دفاع از هویت وجودی ما که همانا زبان است که بیتوجهی و نادیده انگاشتن آن جفایی است بزرگ و نابخشودنی.
محسن رستمی
دیدگاهها
دورود برشما بسیار زیبا بیان کردید تنها راه برون رفت از مشکلات امروز قوم لر پاسداشت وبازگشت به فرهنگ کهنشان است وسربرزی لرسو.