"شهر" به عنوان مفهومی پایه، همواره از دیدگاه‌های مختلف مورد توجه دانشمندان، سیاستمداران و حاکمان قرار گرفته است. دانشمندان علوم اجتماعی، شهر را سکونت‌گاه دائمی و نسبتاً بزرگی برای افرادی که از نظر اجتماعی ناهمگون هستند تعریف کرده‌اند و اقتصاددانان شهر را زیست‌گاه ساکنانی دانسته‌اند که نه از راه کشاورزی که از طریق بازرگانی و خدمات امرار معاش می‌کنند. آن‌ها تنوع اقتصادی را ویژگی بارز شهر دانسته و بازار را بخش جداناشدنی از شهر می‌پندارند، حال آنکه برخی نیز به مفهوم شهر نگاهی آماری داشته و مرز میان شهر و روستا را تعداد ساکنان این دو می‌دانند.
واقعیت این است که با هر زاویه‌ی دیدی که به شهر بنگریم، امروزه این مفهوم چنان در نقش‌ها، کارکردها، نهادها و سایر عوامل و مولفه‌های اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و... در هم تنیده شده است که دیگر نمی‌توان بدان نگاه سنتی داشت و با برداشتی سطحی به اداره‌ی آن پرداخت.
اما این روزها که تنور انتخابات شورای شهر در حال گرم شدن است، دیدگاه‌های مختلفی در رابطه با چیستی و بایسته‌های این پدیده‌ی پیچیده مطرح می‌شود که اساس علمی نداشته و صرفاً بر پایه‌ی برخی اعتقادات شخصی و نیازهای تبلیغاتی مطرح می‌شوند. واقعیت این است که امروزه تعدد تخصص‌های لازم برای اداره‌ی یک شهر چنان متنوع و زیاد است که نمی‌توان با دیدگاهی صرفاً صنفی اینگونه قضاوت نمود که به عنوان مثال اعضاء شورای شهر می‌بایست الزاماً مهندس عمران، ورزشکار، هنرمند و... باشند. چرا که اگر با این دیدگاه بخواهیم ترکیب اعضاء شورای شهر را تعیین کنیم احتمالاً به شورایی با حداقل چهل یا پنجاه عضو نیازمندیم.
بر این اساس بسیاری از متخصصان معتقدند که اداره‌ی شهر صرفاً با رویکردی مدیریتی قابل انجام است، مدیریتی کارآمد و به‌روز که توان بهره‌گیری از توان همه‌ی متخصصان را داشته و آن‌ها را به‌کار گیرد. مدیریتی که امروزه تحت عنوان مدیریت شهری، شاخه‌ای مهم از علم مدیریت را به خود اختصاص داده است.
از طرفی اگرچه دیدگاه بخشی و صنفی برای اداره‌ی شهر دیدگاهی ناقص به شمار می‌آید با این حال رویکرد جنسیتی در روند اداره‌ی شهر می‌تواند راه‌کاری قابل اعتنا و ثمربخش به حساب بیاید. به هر حال مسئله جنسیت و نیازهای هر کدام از دو طبقه جنسی جامعه موضوعی نیست که بتوان از کنار آن به سادگی گذشت. بخصوص در مورد مفهومی همانند شهر که بسیاری نوع مدیریت زنانه را برای تلطیف فضاهای سخت و خشک آن سودمند دانسته و مدیریت زنان بر شهر را نه صرفاً برای رسیدگی به وضعیت زنان و رفع نیازهای آنان که به منظور استفاده از ویژگی‌های مدیریت زنانه برای همه افراد جامعه لازم می‌دانند و شاید به همین دلیل است که بسیاری برای شهرها شخصیتی زنانه قائل می‌شوند و به عنوان مثال دو شهر را خواهرخوانده می‌نامند.
هرچند در منابع علمی تا کنون روی مدیریت زنانه و مردانه تأکید فراوانی نشده است اما یقیناً نوع دیدگاه و رویکرد هر یک از این دو به مسائلی همچون محیط زندگی، تفریح و اوقات فراغت، مبلمان شهری، آموزش و... تفاوت‌هایی دارد که می‌تواند در تلاقی با یکدیگر بخش وسیع‌تری از مصالح و خواسته‌های جامعه را پوشش داده و شاید به همین دلیل است که در برخی کشورها سهم ویژه‌ای از کرسی‌های انتخاباتی را به زنان اختصاص می‌دهند.
اما در شهر خرم‌آباد به عنوان شهری با پیشینه‌ی تاریخی و مولفه‌های فرهنگی مردسالارانه حتماً ورود یک زن به ترکیب شورای اداره کننده‌ی شهر می‌تواند دستاورد بسیار مهمی به شمار آید. لیکن متأسفانه باید گفت عملکرد تنها عضو زن شورای اسلامی شهر خرم‌آباد در این دوره چنان ضعیف بوده است که نمی‌توان حتی آن را قضاوت کرد و با محاسبه و مقایسه دستاورهایش با ادوار گذشته و یا سایر نمایندگان زن عضو شوراهای دیگر شهرها کارنامه‌ای برای آن صادر نمود.
فرشته طهماسبی در حالی به تنهایی به عنوان نماینده‌ی مردم شهر خرم‌آباد در شورای شهر انتخاب شد که انتظار می‌رفت برای کسب رضایت مردم و یا حداقل قشر زنان جامعه تلاش نموده و نماینده‌ای واقعی از هویت آنان باشد، اما امروز و با نزدیک شدن به پایان این دوره، این حقیقت به روشنی مشاهده می‌گردد که عملکرد تنها عضو زن حاضر در این شورا رضایت‌بخش نیست.
حدود یک دهه از حضور یک زن در شورای اسلامی شهر خرم‌آباد می‌گذرد و متأسفانه همه‌ی اقدامات شهرداری برای بانوان در طول این مدت به دیواری ختم می‌شود که یکی از پارک‌های کوچک شهر را به عنوان پارک بانوان در اختیار آنان قرار داده است و این در حالی است که زنان شهر خرم‌آباد با فعالیت‌های چشمگیر خود در سازمان‌های مردم‌نهاد و انجمن‌های خیریه و برپایی جشنواره‌ها و بازارچه‌های متعدد، نشان داده‌اند که توان و ظرفیت بسیار زیادی برای مشارکت در امور اجتماعی، فرهنگی و... دارند.
از نظر دخالت در تصمیم‌گیری‌ها و اعلام موضع به عنوان نماینده‌ی نیمی از جمعیت شهر نیز عملکرد طهماسبی در شورای شهر چنان منفعلانه بوده است که حتی در مهمترین فعل و انفعالات و موضع‌گیری‌های اعضاء شورا و سایر مسئولان شهر و استان اثری از ابراز وجود و ارائه‌ی دیدگاهی مبتنی بر منطق بر نظر و خواست جمعیت بانوان شهر نمی‌بینیم.
متأسفانه باید گفت نماینده بانوان در شورای شهر خرم‌آباد نه تنها نتوانسته است نماینده‌ی واقعی مردم این شهر و یا حداقل قشر بانوان باشد بلکه با ورود به بازی‌های سیاسی آن‌هم از جایگاهی انفعالی و تأثیرپذیر به عضوی خنثی در این شورا تبدیل شده است که تنها تأثیرش موافقت با رأی اکثریت و حمایت چشم و گوش بسته از شهردارهای متعدد است.
فقدان ارتباط با بدنه‌ی فکری زنان جامعه، عضویت خنثی و کم‌تأثیر در فرایند تصمیم‌گیری‌ها، ارتباط بسیار کم با رسانه‌ها و استفاده از این ابزار برای فرهنگ‌سازی، بی‌توجهی به نیازهای زنان و نادیده‌گرفتن الزامات شهری ویژه‌ی این بخش از جامعه و... از جمله انتقاداتی است که می‌توان در این دوره به عضو زن شورای اسلامی شهر خرم‌آباد وارد دانست.
عضویت خنثی و کم تأثیر طهماسبی در شورای شهر زمانی بیشتر نمود پیدا می‌کند که اقدامات دیگر شوراهای اسلامی شهر را در سایر نقاط کشور نظاره‌گر باشیم. اقداماتی همچون تشکیل بازارچه‌های زنان، استفاده از سازمان‌های مردم نهاد برای توانمندسازی بانوان و استفاده از ظرفیت‌های آنان، ایجاد وفاق اجتماعی برای حل بسیاری از بحران‌ها با تکیه بر اتحاد و همیّت خاص زنان، تلاش برای فرهنگ‌سازی و جامعه‌پذیر کردن آحاد جامعه در جهت منافع عمومی و بسیاری دیگر از جمله موفقیت‌هایی است که بانوان حاضر در دیگر شوراهای شهرهای کشور به آن‌ها دست یافته‌اند.
فضای زمخت و دل‌گیر شهر خرم‌آباد، نتیجه ایده‌های غیرکارشناسی مردانه و طراحی‌های غیر اصولی است که خانم طهماسبی به عنوان نماینده زنان در شورای شهر هرگز نتوانست از قابلیت‌های بانوان هنرمند و صاحب‌نظر در این زمینه برای بهبود چهره و سیمای شهر به خوبی بهره گیرد.
این شواهد و واقعیات، لزوم حضور بانوان را در شورای آینده‌ی شهر خرم‌آباد را به روشنی نشان می‌دهد. امید است در انتخابات آتی شورورای اسلامی شهر خرم‌آباد، رأی دهندگان با دیدگاهی منطقی و به دور از احساسات صنفی، قومی و حتی جنسیتی، نمایندگانی را برای اداره‌ی شهر برگزینند که ضمن داشتن قدرت و توان برای اداره‌ی شهر و سوق دادن آن به سوی افق‌های پیشرفت و توسعه، بتوانند از توان و ظرفیت اقشار مختلف جامعه بهره برده و نمادی واقعی از فرهنگ قوم لر باشند.

نسیم عباسی
این یادداشت در شماره 393 نشریه سیمره منتشر شده است