متناسب نبودن رشته تحصیلی با نیاز بازار کار یکی از معضلات لاینحلی است که گریبان‌گیر بسیاری از فارغ‌التحصیلان دانشگاهی شده است.
رضا نادری چند سالی است که درس و تحصیل را رها کرده و پس از اخذ مدرک در رشته ریاضی محض به کار آزاد رو آورده و می‌گوید: پس از پایان تحصیلات به مراکز مختلفی برای کار مراجعه کردم و چون رشته تحصیلی‌ام ریاضی است بیشتر سر و کار این رشته با مدرسه و تدریس است. از همین رو تعداد فارغ‌التحصیلان این رشته بسیار بیشتر از تعداد موردنیاز در مدارس و دبیرستان‌هاست چرا که دبیران و معلمان خاص این رشته در نظام آموزشی فعال هستند.
در نتیجه من هم پس از پایان تحصیلات مدت ۲ سال بیکار بودم. سپس بعد از مدتی افسردگی و در به دری با یکی از دوستانم که او هم فارغ‌التحصیل رشته علوم اجتماعی است مغازه صوتی و تصویری دایر کرده و به این شغل رو آوردیم.
او می‌گوید: در حال حاضر من اکثر مباحث مربوط به رشته تحصیلی‌ام را فراموش کرده‌ام و خیلی وقتی‌ها با خودم فکر می‌کنم، آن همه‌وقتی که صرف درس خواندن کردم چه نتیجه‌ای داشت و آن همه شوق و اشتیاق چه شد؟
او معتقد است: اصولاً در دانشگاه‌های ما دانشجویان به لحاظ کاربردی و عملی آموزش نمی‌بینند و بیشتر آموزش آن‌ها به صورت تئوری است.
همین مسئله باعث می‌شود که پس از فارغ‌التحصیل شدن، مهارت کاری لازم را نداشته باشند و به همین دلیل بازار کار ترجیح  می‌دهد به‌جای فارغ‌التحصیلان بی‌تجربه از افراد باتجربه‌ای که در رشته غیر مرتبط تحصیل‌ کرده‌اند استفاده کند.
به عقیده او فارغ‌التحصیلان صرف داشتن مدرک تحصیلی، گمان می‌کنند که بلافاصله پس از فراغت از تحصیل به‌شدت موردتوجه ارگان‌ها و بخش‌های دولتی و غیردولتی قرار خواهند گرفت، غافل از این که مدرک زدگی جایی برای کیمیا پنداشتن مدرک تحصیلی باقی نگذاشته است.
مریم احمدی نیز که در رشته الکترونیک تحصیل کرده و در حال حاضر مشغول تدریس زبان انگلیسی دریک مدرسه غیرانتفاعی است می‌گوید: متأسفانه آفت مدرک‌گرایی، جامعه ما را دچار بحران جدی کرده است.
همین آفت بازار کلاس‌های کنکور را داغ‌کرده و به برخی افراد سودجو این امکان را داده تا به بهانه قبولی در رشته‌های مناسب از داوطلبان کنکور، هزینه‌های گزاف دریافت کنند.
این بازار داغ به انتخاب رشته دانشگاهی هم سرایت کرده با نزدیک شدن به زمان انتخاب رشته دانشگاهی، تبلیغات گسترده انتخاب رشته در بیلبوردهای تبلیغاتی به چشم می‌خورد. این در حالی است که این انتخاب رشته‌ها هیچ ارتباطی باعلاقه و استعداد داوطلبان نداشته و صرفاً یک بازار تبلیغاتی است.
در گذشته رسم بر این بود که پسر، شغل و حرفه پدر خود را دنبال می‌کرد و اصولاً در این کار موفق می‌شد چرا که از کودکی با حرفه پدر خود آشنا بود و همچنین تجربه پدر همواره یاریگر او بود; اما با گذشت زمان فرزندان به این نتیجه رسیدند که باید شغلی غیر از شغل پدر خود را انتخاب کنند.
تا به استقلال برسند این شد که با خود فکر کردند «عیسی به دین خود، موسی به دین خود» و رفتند تا به استقلال برسند، البته این استقلال بعضی جاها مفید واقع شد و بعضی جاها هم نه!
امروزه مجدداً کارشناسان به این نتیجه رسیده‌اند که بهتر است فرزندان یک خانواده در رشته‌ای به تحصیل بپردازند که پدر و مادرشان قبلاً در آن رشته تحصیل کرده‌اند. چرا که تجربه و راهنمایی پدر و مادر می‌تواند نقش به سزایی در آینده شغلی فرزندشان داشته باشد. به عنوان مثال اگر پدر و مادر در یک خانواده هر دو معلم هستند، طبیعتاً فرزندشان در این حرفه موفقیت‌های بیشتری را کسب خواهد کرد تا یک‌رشته غیر مرتبط.
مریم احمدی که به شغل فعلی‌اش عادت کرده در ادامه می‌گوید: رشته تحصیلی من، رشته ساده‌ای نبود. نه قبول شدنش و نه تحصیل کردن در آن. بااین‌وجود شغل من هیچ ربطی به رشته‌ام ندارد و سرانجام من به شغل مادرم روی آوردم; یعنی تدریس!
بنابراین اگر از همان ابتدا وقت و انرژی‌ام را صرف تحصیل در همین رشته می‌کردم الا ن نه افسوس گذشته را می‌خوردم و نه از بی‌تجربگی خودم رنج می‌بردم.
اما با تمام این حرف‌ها به نظر می‌رسد که اگر دانشگاه این احساس را در دانشجو به وجود بیاورد که برای ورود به بازار کار باید آنچه را در کارورزی به صورت تئوری می‌آموزد به‌صورت عملی اجرا کند آن‌وقت دانشجو قدر هر ثانیه دوره کارورزی خود را خواهد دانست.
متأسفانه کارآموزی در سیستم آموزش عالی ایران، چندان از سوی دانشجویان جدی گرفته نمی‌شود و به نظر می‌رسد دلیل این امر عدم آشنایی دانشجویان با ضرورت آمادگی شغلی در دوران دانشجویی و عدم اطلاع از نقش حیاتی کارورزی در آمادگی شغلی باشد.
 
مرجان حاجی‌حسنی

وقتی مدرک‌ها در کوزه آب می‌خورند ( بخش اول)