دانشمندان و بزرگان علم سیاست تعاریف زیادی از سیاست ارائه کردهاند، رایجترین، سادهترین و کاملترین تعریف سیاست؛ علم اداره امور شهرها و کشورهاست.
سیاستمداران بزرگ دنیا چه درگذشته و چه در حال حاضر هم، لزوماً کسانی نبودهاند که تحصیلات مرتبط با این علم را داشتهاند، هرچند که تحصیلات دانشگاهی در رشتههای علوم سیاسی برای سیاستمداران درصورتیکه ویژگیهای ذاتی مورد نیاز را داشته باشند، کمک شایانی خواهد کرد.
در دنیای امروز بهجز اندک کشورهای اقتدارگرا و برخی کشورهای عربی منطقه خاورمیانه که توسط یک حزب یا یک خاندان اداره میشوند، تقریباً در اکثر قریب به اتفاق کشورهای دنیا، نظامهای سیاسی دوحزبی یا چندحزبی مبتنی بر آراء و خواست مردم حاکم است.
در این نظامهای سیاسی، با توجه به خواست و رأی اکثریت شهروندان، قدرت دست به دست شده و گردش نخبگان در جامعه صورت میگیرد. احزاب و گروههای سیاسی برنامههای خود را اعلام میکنند و برنامهها و اهدافی که درنهایت مورد تائید شهروندان قرار گیرد، به عنوان نقشه راه سیاست خارجی و داخلی کشور تعیین میشود.
احزاب در این کشورها ریشهدار بوده و سابقه طولانی در فرایند سیاسی و اجتماعی این جوامع دارند، بهعنوان مثال در کشورهایی نظیر بریتانیا و ایالاتمتحده آمریکا خانوادهها و گروههای اجتماعی وجود دارند که طی سالیان متمادی و حتی چندین نسل، عضو حزب جمهوریخواه یا دموکرات و محافظهکار یا کارگر هستند.
در ایران هم از اوایل پیروزی انقلاب اسلامی تاکنون دو طیف سیاسی اداره کشور را در دست داشته و دارند. این دو طیف در دهه 60 موسوم به چپ و راست و از دهه 70 تاکنون نیز اصولگرا و اصلاحطلب نامیده میشوند.
بهرغم این که در کشور فعالیت احزاب در چارچوب قانون اساسی و موازین شرع اسلام، مجاز میباشد، شهروندان آن چنان که باید از پیوستن به احزاب و فعالیت حزبی استقبال نمیکنند.
به نظر نگارنده یکی از مهمترین دلایل عدم استقبال مردم، خیانت برخی احزاب و سرسپردگی آنها به بیگانگان، در سالیان گذشته بوده است.
خیلی از مردم سابقه خوبی از احزاب، بهویژه احزابی نظیر توده و مجاهدین (منافقین) خلق در ذهن خود ندارند.
حزب توده سر درآخور جمهوری سوسیالیستی شوروی داشت. معروف بود، میگفتند؛" در مسکو باران ببارد، تودهایها در تهران چترهای خود را باز میکنند".
این ضربالمثل بیانگر میزان سرسپردگی تودهایها به ابرقدرت شرق بود. رژیم کمونیستی شوروی از این حزب، برای پیش برد منافع خود و به قدرت رساندن نیروهای متمایل به بلوک شرق بهره میبرد.
منافقین هم از بدو تأسیس تاکنون، جنایات زیادی را علیه منافع کشور انجام داده و میدهند. راجع به این گروهک خائن، نیاز به توضیح بیشتر نیست، اکثر مردم از جنایات آنها کموبیش اطلاع دارند.
هماکنون شعبه استانی اکثر احزاب شناسنامهدار در هر دو طیف اصلاحطلب و اصولگرا در لرستان فعال است، ولی این احزاب و تشکلها در بدنه اجتماعی جامعه نفوذ چندانی ندارند. در بهترین شرایط، تعداد اعضای این حزبها با لحاظ کردن شورای مرکزی، دبیران و هیئتهای شهرستانی و هواداران آنها در لرستانِ بیش از 1 میلیون و 700 هزارنفری، به چهارصد نفر نمیرسد!
جوهره و کار ویژه اساسی احزاب، نخبهگرایی، استعدادیابی، حمایت از افراد توانمند و درنهایت معرفی و تزریق نیروهای سیاسی مستعد به بدنه سیاسی جامعه است. عدم استقبال مردم از احزاب، باعث تأثیرگذاری پایین احزاب و تشکلها شده است.
در خلأ نبود احزاب قوی و مؤثر، باندها، گروهها و محافل وارد میدان میشوند. به همین دلیل بهجای گزینش افراد سالم، پویا، تحصیلکرده و متخصص برای مناصب مهم و حساس، افراد ناکارآمد و عمدتاً غیرمتخصص توسط گروههای باندی در محافل شبانه و دورهمی برگزیده میشود که دود این انتصابات خارج از ضابطه به چشم مردم میرود.
این گروههای محفلی که برخلاف احزاب شناسنامهدار دنبال عضوگیری نبوده و کسی را در حلقه نزدیکان راه نمیدهند، منافع خود را بر منافع ملت ارجح دانسته و تا حد ممکن از هم باندی خود حمایت میکنند، حتی اگر فعالیت او برخلاف مصالح جامعه باشد. از طرفی دیگر مدیر یا مسئولی که جزء این باند نباشد، باید برکنار شود، حتی اگر شایسته بوده و تخصص لازم را داشته باشد.
تسویهحسابهای باندی، عقدهگشاییهای گروهی و عزل و نصبهای خارج از ضابطه نتیجه نبود احزاب قوی، تأثیرگذار و شفاف و حاکمیت نگاه باندی و محفلی است.
معاون یکی از ادارات کل که هماکنون بازنشسته شده و اداره متبوع وی اتفاقاً متولی اصلی تعلیم و تربیت در استان است، به نگارنده گفت "بهمحض حاکم شدن گروه رقیب، من را بدون برگزاری مراسم تودیع، عزل و به دورترین نقاط استان تبعید کردند که مجبور بودم نصف مسیر را تا محل کار، با قاطر طی کنم."
یا یکی از معاونان اسبق سیاسی امنیتی استاندار لرستان در دهههای گذشته، بهمحض روی کار آمدن، فهرست 150 نفر را برای عزل به ادارات تابعه وزارت کشور در این استان اعلام میکند.
ماحصل مدیریت باندی و محفلی، سیاست زدگی حاکم بر جامعه است. هماکنون نهادهایی که متولی امر تعلیم و تربیت نسل آینده و فرهنگ و هنر جامعه هستند، نه بر اساس تخصص که بر مبنای نگاه باندی و سیاسی اداره میشوند.
در اکثر کشورهایی که نظام حزبی منسجم و کارآمدی دارند، مشاغل و مناصب تخصصی از عزل و نصبهای حزبی و جناحی به دور هستند و با عوض شدن و یا روی کار آمدن طیف جدید، برکنار نمیشوند.
در این کشورها بیشتر، مناصبی نظیر استانداران، فرمانداران، بخشداران، شوراهای شهر و شهرداریها دستبهدست میشوند و مشاغل تخصصی نظیر آموزشوپرورش، بهداشت و درمان و سایر مشاغل تخصصی و غیرسیاسی مشمول تغییرات نمیشود.
این در حالی است که در کشور و بخصوص در استان ما لرستان، بهمحض روی کار آمدن مجریان جدید، مدیران مدارس، مدیران بیمارستانها و مراکز درمانی، مدیران فرهنگ و هنر که بهجای خود، حتی آبدارچی ادارات هم عوض میشوند!
همین نگاه باعث شده که آموزشوپرورش یا فرهنگ و ارشاد و یا حوزه بهداشت و درمان، سیاسیترین نهادها باشند.
مدرسه بعد از خانواده، مهمترین نهاد برای شکلگیری و تربیت دانش آموزان و نسل آینده جامعه محسوب میشود، متأسفانه حاکم بودن نگاه باندی و سیاسی بر این نهاد فرهنگی و تربیتی خسارات زیادی به آن وارد کرده است.
چرا باید دغدغه متولیان این نهاد در طی سالیان گذشته، بهجای ارتقای سطح کمی و کیفی آموزش، ورود به اردوکشیهای سیاسی بهمنظور کسب کرسیهای مجلس و شوراهای شهر باشد؟ وجود مدارس کپری، مدارس فرسوده و غیر مقاوم، حضور دانش آموزان با پتو و چتر در سر کلاسها و... از عوارض سیاسی بازی در این ارگان مهم بوده است.
هدف این نوشتار محکوم کردن شخص یا جریان خاصی نیست، در ایجاد وضع موجود همگی مسئول هستیم.
مسئولانی که هماکنون بر سر کار هستند، از گذشته درس بگیرند و در عزل و نصبها و نیز اداره امور، شایستهسالاری و شایسته گزینی را در اولویت قرار دهند. نیروی انسانی در هر مجموعهای حرف اول را میزند، انتصابهای محفلی و خارج از ضابطه، باعث بیانگیزه شدن نیروها و هدر رفت سرمایههای انسانی و نیز تل انبار شدن مشکلات و در نهایت نارضایتی عمومی خواهد شد.
کار حزبی و سیاسی اصول خاص خودش را دارد. فعالان سیاسی و حزبی در استان هم باید قواعد بازی را رعایت کنند. مهمترین قاعده، اولویت دادن مصالح و منافع جامعه بر منافع حزبی و جناحی است.
حمایت بیچون و چرا از مدیرانی که در هفته چندین خطای راهبردی را مرتکب میشوند، نشاندهنده چیست؟ با عرض پوزش از فعالانی که در عالم سیاست استخوان خورد کردهاند؛ این وضع نشاندهنده آن است که خیلی از فعالان بهاصطلاح سیاسی در استان، پختگی لازم را نداشته و درک درستی از مسائل سیاسی و اجتماعی ندارند.
خارج کردن بخشی از نیروهای باتجربه به بهانه فعالیت در دولتهای گذشته هم از آفتهای حوزه سیاست در استان است. افراد با تجربه که نگاه افراطی به مسائل نداشته باشند، سرمایههای جامعه هستند، عقل و تدبیر حکم میکند که برای پیش برد امور، از این سرمایهها به بهترین وجه استفاده شود.
در پایان ذکر این نکته خالی از لطف نیست و آن اینکه؛ این روزها در نشریات مکتوب و اینترنتی لفظ «فعال و کنش گر سیاسی» کاربرد زیادی داشته و بر این اساس خیلی از افراد خود را فعال سیاسی میدانند.
فعال سیاسی بودن چارچوب و شرایطی دارد، عضو ستاد یک نامزد بودن تنها شرط لازم و کافی در این خصوص نیست. خیلی از بزرگان انقلاب اسلامی که سالها در کوران حوادث و طوفانهای سیاسی بودهاند، ادعای فعال سیاسی بودن ندارند، حتی مرحوم مصدق هم که صنعت نفت را ملی کرد، هم این ادعا را نداشته است.
جالب اینکه برخی افراد از گرد راه رسیده، با دو قطعه عکس سه در چهار و یک برگه روگرفت (کپی) شناسنامه و نامنویسی در احزاب و تشکلها، بستانکار مردم شده و توقع دارند مدیریت ارشد استان در تمام تصمیمگیریها و اقدامات با آنها هماهنگ کند؛ غافل از آنکه به قول شاعر؛ هزاران سفر باید تا پخته شود خامی.
مصطفی رباطی/ پایگاه خبری یافته
توضیح: هرگونه باز نشر این مطلب منوط به ذکر نام نویسنده و عنوان سایت میباشد.