چرا استان‌های زاگرس نشین با وجود منابع فراوان از نظر شاخص‌های توسعه‌یافتگی (اقتصادی، اجتماعی) در بین 31 استان کشور در رتبه‌های آخر قرار دارند؟
 اگر درگذشته موانع طبیعی مانع توسعه زندگی و رفاه بشر بوده است اما امروز موانع انسانی مانع اصلی توسعه یک شهر شده است؛ زیرا استان‌های زاگرس نشین با وجود منابع طبیعی فراوان (آب، پوشش گیاهی، کشاورزی، دامداری، نفت و گاز و معادن) اما هنوز نتوانسته‌اند در بین استان‌های کشور از نظر شاخص‌های اقتصادی و اجتماعی در جایگاه مناسبی قرار گیرند. به طوری که اگر به نوار مرکزی نقشه جغرافیایی کشور نگاه کنیم، از سمت غرب به جنوب شرقی (کردستان، ایلام، لرستان، چهارمحال بختیاری، کهگیلویه و بویر احمد، شمال خوزستان، کرمان، سیستان بلوچستان) یعنی همان استان‌های زاگرس نشین جزء توسعه‌نیافته‌ترین و محروم‌ترین مناطق کشور هستند.
این نظر با توجه به تحقیقات صورت گرفته در سال‌های مختلف مورد تائید می‌باشد (استان‌های ايران با تأکید بر شاخص‌های اجتماعي-اقتصادي اثرالياس مودت)، (استان‌های کشور ازنظر توسعه صنعتی اثر سعید باغ‌خانی)، (شاخص‌های سلامت استان‌ها اثر رعنا شيخ بيگلو)، (استان‌های کشور از نظر توسعه کشاورزی اثرحسن صديقی) و دیگر تحقیقاتی که در زمینه توسعه صورت گرفته، همه نشان از این دارد که استان‌های زاگرس نشین از نظر شاخص‌های توسعه‌یافتگی در پایین‌ترین سطح توسعه در بین استان‌های کشور قرار دارند.
به نظر نویسنده سه دیدگاه نسبت به توسعه‌نیافتگی استان‌های زاگرس نشین وجود دارد که در بیشتر پژوهش‌ها به آن اشاره شده است.
 دیدگاه اول فرهنگی که معتقد است ریشه عقب‌ماندگی استان‌ها ناشی از فرهنگ این استان‌هاست که بیشتر مساله قومیتی، خویشاوندی به‌جای تخصص مداری تاکید دارد، دیدگاه دوم نقش دولت در بی‌توجهی به استان‌های زاگرس و تمرکزگرایی بیش از حد در بعضی استان‌ها و دیدگاه سوم موقعیت جغرافیایی و ناهمواری بودن استان‌ها تاکید دارند.
 اما به‌زعم دیدگاه‌های بالا، ریشه‌ی اصلی عقب‌ماندگی این استان‌ها نه در فرهنگ و نه در بی‌توجهی دولت و نه در موقعیت جغرافیایی است، بلکه ریشه اصلی آن در نبود و شکل نگرفتن نهادهای خصوصی توسعه در سطح استان‌هاست. دیدگاه‌های بالا تبیین‌کننده خوبی برای نبود نهادها هستند. نهاد یعنی موقعیتی که در آن اگر افراد، گروه‌ها، دولت‌ها عوض شوند آن نهادها تغییر نکنند و وظایف خود را تغییر ندهند و وابسته به کسی به سازمانی یا گروه نباشد، (البته نه به این معنا که دیگر استان‌های کشور دارای نهاد هستند).
برای توسعه یک مرکز نهادهایی همچون توانمندسازی و پرورش ایده، انجمن گروه‌های مختلف با منافع و اهداف متفاوت، نهادهای انجمنی تکثرگرایی ارزشی انسانی (اگر بتوان از نیروی استان‌های دیگر در استان‌ها استفاده کرد بدون در نظر گرفتن ویژگی‌های قومیتی آن)، نهادهای که تأکید بر حضور نیروهای جوان و متخصص و مفید دارند، نهادهایی که به دنبال استعدادیابی منابع اجتماعی و اقتصادی‌اند، نهادهای به روز بودن اطلاعات، نهادهای پرسشگری از مسئولین، نهادهای یکسان‌سازی از فرصت‌ها برای همه و بدون در نظر گرفتن ویژگی‌های قومیتی و جنسیت در استان‌ها نیازمند است.
اگر چه بخشی از شکل نگرفتن نهادها در استان ناشی از بی‌توجهی دولت مرکزی است اما خود مسئولین و نخبگان، فعالین سیاسی و قشر تحصیل‌کرده استان‌ها نیز در شکل نگرفتن نهادها نقش بسزایی دارند. اولین گام برای توسعه یک منطقه پول و داشتن منابع طبیعی نیست، بلکه وجود نهادهای باثبات و با روحیه همکاری است که به دور از تعصب‌های قومیتی و طایفه‌ای در سطح استان‌ها استقرار یابند.
«نهاد از نظر محقق یعنی شکل گیری سازمان‌هایی که برای توسعه استان‌ها بدون در نظر گرفتن ویژگی‌ها و منافع فردی و گروهی در سطح جامعه دغدغه داشته باشند»، زیرا اگر به این استان‌ها منابع مالی هم تزریق شود به توسعه نمی‌رسند، زیرا نگاه مسئولین به توسعه یک نگاه ابزاری برای دست‌یابی به منابع و امکانات بیشتر است درحالی‌که توسعه یعنی درگیر شدن همه‌ی بخش‌ها و نهادهای توسعه در سطح استان‌هاست.
اولین گام برای مشارکت در توسعه استان‌های زاگرس نشین باید توسط مسئولین رده‌بالای استان شروع شود اما نباید این شروع، مدت زیادی در دست مسئولین باشد، بلکه باید هرچه زودتر فرایند توسعه به دست نهادهای خصوصی و سازمان‌های مردمی داده شود. چرا که هیچ مسئولی نمی‌تواند به‌اندازه خود مردم از منافع مردم حمایت کند و این خود مردم هستند که می‌دانند مشکلشان چیست و منافعشان در چیست. فقط نقش مسئولین باید هموار کردن راه برای مردم باشد.
با توجه به اینکه توسعه نیازمند یک فرایند بلندمدت است، لذا مسئولین باید به‌جای استفاده از خویشاوند گرایی در پست‌های شغلی، به منافع بلندمدت و هدف‌دار توجه کنند. اگر چه خویشاوند گرایی دارای منافع کوتاه‌مدت برای مسئولین است اما در بلندمدت زیان‌بر خواهد بود. پس در اولین قدم نیازمند استفاده از تخصص‌های افراد دارای شرایط، بدون در نظر گرفتن ویژگی‌های شخصی، قومیتی در شکل‌گیری موقعیت نهادها بسیار ضروری است. توسعه فرایندی چندبعدی است که اگر یک بعد آن بلنگد دیگر بخش‌ها نمی‌تواند کارهای خود را انجام دهند.
استان‌های زاگرس نشین اگر خودشان به دنبال گسترش و رونق توسعه در استان خود نباشد، دولت مرکزی نمی‌تواند کار مفیدی برایشان انجام دهد و همیشه نگاه بالا به پایین توسط حکومت به این استان‌ها وجود خواهد داشت، محقق معتقد است نگاه پایین به بالا راهگشای توسعه است البته اگر نهادهای توسعه شکل بگیرند، در غیر این صورت راه توسعه همان‌طور که تا امروز مسدود بوده مسدود خواهد بود و توسعه‌نیافته باقی می‌ماند.


هادی عبداللهی آرپناهی/ کارشناس ارشد دانشگاه علامه طباطبایی تهران