حضور نیرو‌های شایسته و به‌کارگیری آنان در جایگاه متناسب فرصتی مغتنم در پیشبردِ اهداف توسعه‌ی متوازن و پایدار است.
 اولویت در به‌کارگیری نیروهایِ بومی و میدان دادنِ به این نیرو‌ها در عرصه‌های مدیریتی و سپردن جایگاه‌های کلیدی به آنان به‌شرط دارا بودنِ تخصص، تعهد، تجربه، کارائی و انگیزه با توّجه به آشنایی و اِشراف این مجموعه از مدیران و کارکنان بر مسائل و مشکلات زیست‌بوم خویش هم لازم و هم مفید و ثمربخش است و در صورتی که انتخاب نه بر اساس شایستگی بلکه بر اساس طایفه‌گرایی و قوم‌گرایی باشد نه‌تنها دردی از ما دوا نخواهد کرد بلکه خوش‌بینی کاذبی بیش نیست و کمکی به رشد و توسعه زندگی و حّلِ مشکلات مردم نخواهد کرد.
حال این پرسش مطرح است که مدیریت بومی چیست و بومی گرایی در عرصه‌ی مدیریتی چه تفاوتی با طایفه‌گرایی قومی دارد؟
بومی‌گرایی، گرايشي است همچون ملی‌گرایی و قوم‌گرایی که حاصل يك نياز بوده و از جلوه‌های بارز هويت خواهي است. بومی‌گرایی در مدیریت، استفاده‌ی بهینه از توان یا پتانسیل‌های انسانی منطقه بدون توجه به تعلق‌ها و وابستگی‌های طایفه‌ای، زبانی، گروهی و سیاسی تعریف شده است؛ اما طایفه‌گرایی به معنای به کار گماردن خویشان و هم‌فکران در صدر مناصب اجرایی بدون توجه به ناکارآمدی‌ها و کاستی‌های آن‌ها برای اداره‌ی امور است.
طی سال‌های اخير و خصوصاً با انتصاب استاندار بومی استان، به دست دولت فعلی، پازل مديريت بومي در استان تكميل و تقریباً بیشتر مناصب اصلي استان در دست بوميان قرار گرفت. حال سؤالی که پیش می‌آید این است که بومی گزینی تا چه حد مبتنی بر شایسته‌سالاری بوده است؟
در مباحث جامعه‌شناختی عنوان می‌شود كه اين هويت است كه سبب پديدآيي بومی‌گرایی و گرايش به بومي گزيني می‌گردد. هويت يك بوم، سبب استفاده از منابع هر منطقه براي استفاده ساكنان آن منطقه و همچنين گرايش به حكومت بوميان بر همه افراد و در تمامي ابعاد خواهد شد. اين گرايش، خواهان به رسميت شناختن ارزش‌ها، اعتقادات، گويش، آداب‌ورسوم و رفتارهاي محلي و قومي از سوي دولت و همچنين در بعد اقتصادي، استفاده از منابع هر منطقه، براي رفاه حال مردم آن منطقه و توزيع برابر و عادلانه امكانات در ميان بوميان است. در تمامي جوامع به‌نوعی، اين گرايش ديده می‌شود اما تعريف و شدت آن در جوامع سنتي در مقايسه با جوامع صنعتي متفاوت است. گرايش به بومی‌گرایی در جوامع صنعتي به معناي بومي كردن الگوها و روش‌هاست نه بومي گزيني افراد. حال اينكه در جوامع سنتي، اين گرايش محدود به بومی گزینی افراد می‌شود.
اگر در جامعه‌ی سنتي، همانند جوامع صنعتي به دنبال بهره‌گیری از مواهب اين گرايشيم بايد ابتدا به‌پیش نيازهايش بينديشم و آن‌ها را در جامعه مهيا نماييم، ثبات سياسي، اقتدار حاكميت قانوني، شکل‌گیری نهادهاي مدني، ساماندهي به نهادهاي قانوني و... از پیش‌نیازهای اين گرایش‌اند. اگر اين شرايط مهيا نگرد به سبب آنكه آستانه‌ي حساسيت در بومی‌گرایی بسيار بالاست لذا ممكن است كاركردهايش به ضد كاركرد تبديل گشته و به تنش و درگيري منجر شود و دستاوردهايش نيز بر باد رود.
در جامعه محروم لرستان، فعلاً ناگزیر از بومی گزینی افراد بجای بومی نمودن الگوها و روش‌های توسعه هستیم. واقعيت آن است كه بومی گزینی هم اگر با در نظر گرفتن شرایط و توانایی افراد صورت پذیرد می‌تواند انتظارات و خواسته‌ها را از دولت مركزي تعديل نمايد، بر مشروعيت دولت بيفزايد و هزینه‌ها را كاهش دهد، مشاركت مردمي را بيشتر نموده و جوابگوی انتظارت مردم باشد، در غیر این صورت به‌افراط می‌انجامد، به ايجاد باندها و گروه‌ها منجر گشته و با اندکی غفلت می‌تواند در اشكال طايفه گرايانه و ايل گرايانه خود را نشان دهد.
گرايش بومی‌گرایی داراي كاركردهاي مثبت و هم منفي بوده و ما بايد بدانيم در بومی‌گرایی چه می‌خواهیم و به دنبال چه چيزي هستيم و معیارهای شایسته‌سالاری در انتخاب افراد بومی چه می‌باشند؟
ناگفته پیداست، آشنایی کامل با مسائل و مشکل‌های اقتصادی و فرهنگی مردم منطقه، یکی از مواردی است که می‌تواند در موفقیت مدیران نقش مهمی داشته باشد، زیرا شناخت مسائل فرهنگی، اجتماعی و روانی هر استان با فرهنگ و رفتار ویژه، می‌تواند ریشه‌ی بسیاری از مشکلات را نمایان کند. مدیران غیربومی به دلیل شناخت نداشتن از ظرفیت‌های موجود، توانایی برقراری ارتباط و استفاده‌ی بهینه از عوامل تأثیرگذار در پیشرفت و توسعه را کمتر دارند، در حالی که اگر مدیر بومی سکان اجرایی را به دست گیرد، می‌تواند از همه‌ی استعدادها به‌خوبی بهره ببرد.
کارکردهای مثبت بومی گزینی تنها در سایه لحاظ نمودن توانایی افراد به دور از تنگ‌نظری طایفه‌گرایی، جنسیتی و سنی، تخصص و تعهد منتخبین مدیریت، حاصل خواهد شد و این مهم در گرو تصمیم‌گیری سازنده مدیریت ارشد است.

پروین گنجی/ مدیر مسئول هفته‌نامه پیشگامان زاگرس