اگر روزهای اخیر گذرتان به خیابانهای منتهی به رودخانه خرم رود (گِلال) افتاده باشد حتماً متوجه مسدود شدن مسیر پلهای موقت شدهاید.
پس از تجربهی ناموفق ناکارآمدی یکی از همین پلها در عبور سیلاب و همینطور اتفاقات ناخوشایندی که در پی بارندگیهای اواخر آبان در خرمآباد اتفاق افتاد میتوان این اقدام را نوعی عقبنشینی محتاطانه محسوب کرد.
اگر چه در خصوص علل دست یازیدن به راه حلهای ناپایدار و ایجاد پروژههای موقت اینچنینی میتوان بسیار گفت اما این سبک از مدیریت وطنی که برخی خوشبینانه آن را به تئوری اقتضایی دکتر استونر نسبتش میدهند برای بسیاری از شهروندان، رویکردی کاملاً قابل پیشبینی بوده واکنون مردم از اقتضائات سیاسی و غیر علمیای که منشأ این نوع تصمیمگیریهای شتابزده هستند نیز آگاهاند.
برای پی بردن به عمق تأسفبار شتاب در تصمیمگیری و اجرای پروژههای بعضاً گرانقیمت و تأثیرگذار بر ابعاد توسعهی پایدار شهری (زیستمحیطی، اقتصاد و...) آنهم بدون لحاظ نمودن مطالعات لازم و یا فاز صفر کوتاهمدت، کافی است به مرور خاطراتمان از چرخههای اقدام به احداث، اصلاح، تخریب، تعویض، دوبارهسازی و یا کنار گذاشتن در برخی از مهمترین طرحهای شهری بپردازیم.
البته هیچکس نمیتواند منکر ضرورت بهبود و به روزرسانی تسهیلات و فضاهای شهری شود لذا بحث بر سر تصمیمگیری و اجرا، بدون بررسی لازم و مطالعات کافی و سنجش مجموع جوانب است. مسئلهای که حداقل زیانش، تخصیص اشتباه و هدر رفت منابع مالی است و البته حداقل فایدهاش نیز ممکن است ژست فاتحانه گرفتن و ادعای حل کردن مشکلات شهر توسط مدیران وقت باشد.
پس از به خیر گذشتن بارندگیهای دو روز گذشته باید از تصمیم گیران پرسید آیا تصمیم بر تخریب پلهای موقت که پس از گذشت مدتهای مدید ثابتشده که خیلی هم موقت نیستند نیز شبیه تصمیم بر ساخت آنها اتخاذ شده است و یا این بار مطالعات کافی انجام شده و از قبل در مورد مسائلی نظیر مسیرهای تردد جایگزین، تغییر بافت محلههای دو سوی خرم رود و افزایش مسافرتهای شهری بین این محلهها، افزایش تعداد خودروهای شهر نسبت به گذشته، اثر ترافیک سنگین حاصله بر کاهش آستانهی تحمل رانندگان و افزایش احتمال برخوردهای نامطلوب شهروندان، پیشبینیهای لازم انجام شده است یا خیر.
مردم این روزها نیز برای رسیدن به مقصدی نزدیک در محلههای مرکزی شهر نیازمند پشت سر گذاشتن مسیرهای متعدد هستند حتی گاهی برای رسیدن به هدفی در چند صد متری مجبور به صرف وقت بسیار و طی کردن چند کیلومتر از خیابانهای پر پیچوخم یکطرفه میشوند، وای به احوال ساعات پیک ترافیک در روزهای بعد از تخریب این پلها.
البته از نگاهی دیگر این دور زدنها و پیچ در پیچی معابر شهر خرمآباد برای ما شهروندانش اگر چه ملالآور و وقتگیر است، اما میتواند با توسعه خیابانهای یکطرفه جدید و تبلیغ گسترده، به جاذبهای انحصاری و جدید برای گردشگران بدل شود و نهایتاً اینکه اگر منتقدی که از نمایشنامهی معروف "بازرس" اثر آنتونی شافلر به دلیل فضای تعلیقی که به مخاطب ارزانی میکرد با عنوان " هزارتوی پیچدرپیچ شمشادی" تعریف کرده، شهر ما را دیده بود در اعطای لقبش به آن فیلم تجدیدنظر میکرد.
سید علی جزایری
دیدگاهها