کم‌کم سروکله‌ی کاندیداهای شورای شهر دارد پیدا می‌شود، کارشناسان گرافیک پوست صورت‌ها را چنان صاف و صیقلی روتوش می‌کنند که اثری از لک و خال و چرک و چروک در آن پیدا نباشد. خوشبختانه علاوه بر روتوش، ما امروز در زمینه‌ی ژست و اداهای جلوی دوربین هم صاحب سبک شده‌ایم. احتمالاً نگاه عمیق و پراحساس کاندیداها به افق‌های دور، کنایه‌ای است از دوراندیشی و دستی که پیشانی را می‌خاراند هم شاید نمادی باشد از تفکر و تعمق برای حل مشکلات این شهر و مردمش.
آن‌ها هم که قبلاً سعادت یافته‌اند و توانسته‌اند به هر ترتیب روی یکی از صندلی‌های مدیریتی بنشینند، به شکرانه‌ی این رستگاری، تند و تند مشغول جلسه گرفتن هستند و کار کارشناسی کردن که خدای‌ناکرده کسی مدعی میز یا صندلی‌شان نشود.
روزی که استاندار صابری که تازه گل سرسبد استانداران در زمینه عمران شهری بود، دستور داد زیرگذرها را به هر ترتیب که شده چند روز قبل از تعطیلات عید نوروز شروع کنند، همه می‌دانستند که این بیشتر یک برنامه‌ی تبلیغاتی است تا یک اقدام عمرانی. برای همین است که امروز مدرن‌ترین سازه‌های عمرانی شهر به گره‌های کوری تبدیل شده‌اند که باید چند برابر اعتبار هزینه کرد تا تازه به نقطه‌ی صفر برسند.
میادینی که هر چهار طرفشان گره ترافیکی دارند و سازندگان فقط مثل موش کور این سوی میدان را سوراخ کرده‌اند و از آن طرفش سر درآورده‌اند، نتیجه‌ی بی‌تدبیری مسئولانی هستند که امروز دیگر اینجا نیستند امّا یادگارهایشان سال‌ها باید جلوی چشمانمان باشند تا با دیدنشان حسرت بخوریم.
جناب آقای شهردار! ما می‌دانیم که دانشجوی غرق‌شده در سیلاب می‌توانست مثل دوستش کمی بیشتر دقت کند و به سلامت از آب بگذرد و یا مثل آن‌یکی کلاً قید رد شدن از خیابان را بزند. احتمالاً اگر او کمی بیشتر در محاسباتش دقت می‌کرد و یک وجب پایش را جلوتر می‌گذاشت امروز با این دردسر مواجه نشده بودید، با این حال شما نمی‌توانید روی این مسئله سرپوش بگذارید که خرم‌آباد در خیلی از زمینه‌ها مشکلات اساسی دارد که یکی از آن‌ها دفع آب‌های سطحی است. مشکلی که گویا آن‌قدر عمیق و حاد است که مثل بیکاری نمی‌شود برایش کاری کرد.
گویا اولویت‌بندی مسائل شهر خیلی در تفکر شما جایگاهی ندارد که به جای صرف اعتبارات در امور زیربنایی آن را خرج ساختن بوستان‌هایی می‌کنید که آسان‌ترین اقدام عمرانی هستند. بله ما هم می‌دانیم که راحت‌ترین کار این است که زمین صافی گیر بیاورید و با کمی کود آمیخته با تخم چمن و چند وسیله‌ی ورزشی که معمولاً از چین وارد می‌شوند آن را تبدیل به یک پارک بکنید و بعد هم آن را در صد هفته‌نامه رپرتاژ کنید. حالا اگر زمین هم صاف نبود و لازم شد که تیغی هم بر آن بکشید به جایی بر نمی‌خورد. چون بالاخره نتیجه روی زمین است و همه آن را می‌بینند. این بهتر از آن است که اعتبارات را خرج زیرساخت‌هایی بکنیم که زیر زمین پنهان می‌شوند و هیچ کسی آن‌ها را نمی‌بیند.
آقای شهردار! در جایی از بیانیه‌های متناقض‌تان از عدم پرداخت عوارض توسط مردم گلایه کرده‌ بودید. امّا نگفته بودید این هزینه‌های هنگفت که بابت چاپ رپرتاژآگهی‌ در نشریات می‌پردازید را از کجا تأمین می‌کنید؟ اصلاً آیا اگر مشاور فرهنگی‌تان همه‌چیز را به مسخره نمی‌گرفت و عرصه‌ی فرهنگ‌سازی را با صحنه‌ی اجرای نمایش‌های سخیف کمدی‌اش اشتباه نمی‌گرفت، نمی‌توانست به شما مشاوره بدهد که این هزینه‌ها را به جای اینکه صرف انتشار اخبار موفقیت‌هایتان بکنید، بهتر است در جهت فرهنگ‌سازی و دعوت از مردم برای پرداخت عوارض صرف شوند تا هم اسنادتان پاس شود و هم رسانه‌ها به نوایی برسند و این وسط مردم هم بهره‌ای ببرند.
اگر واقعاً فرهنگ‌سازی در نشریات و رسانه‌های ما بی ثمر است و آن‌ها توان تغییر در نگرش‌های مردم را ندارند پس حتماً درج رپرتاژآگهی موفقیت‌های شهرداری هم خیلی تأثیری بر باورها و عقاید آن‌ها ندارد و بهتر است این پول‌ها را جای دیگری هزینه کنید.
راستش دیگر مهم نیست که خانم حمزه‌لویی آن جمله را از سر شوخی گفته باشد یا اعتقاد واقعی‌اش این باشد. به هر حال این تلقی از کار خبرنگاری و رسانه‌ امروزه در بین مردم و مسئولان ما خیلی پررنگ وجود دارد و مقصر هم بیش از هرکسی غیررسانه‌ای‌هایی هستند که در لباس رسانه درآمده‌اند و شأن این نهاد تأثیرگزار را در این حد پایین آورده‌اند که فقط به عنوان ناظر بی‌اثر و گزارش‌گر بی قضاوت در صحنه حضور داشته باشد.
حالا بعد از حادثه و غرق شدن کسی که هم جوان است، هم دانشجو و هم دختر و خلاصه نمادی است از همه‌ی مظلومیت‌های اهالی اینجا، تازه ستاد بحران یادش افتاده که جلسه بگیرد و علاج واقعه را بعد از وقوع بکند. بنر پس‌زمینه که هم حتماً باید بنفش باشد چون اینجا رنگ‌ها مهم‌تر از همه‌چیز هستند. فقط نمی‌دانم گزارش نویسانی که بر خودشان واجب می‌دانند که بعد از هر اسمی پسوند اصلاح‌طلب یا اصولگرا را بچسبانند و بعد در موردش قضاوت کنند، چرا جلوی نام "فروزان مرادپور" ننوشتند که اصلاح‌طلب است یا اصولگرا. گویا مرگ تنها وجه اشتراک ما در این تقسیم‌بندی شوم است.
بگذریم! دیگر اهمیت ندارد که چه بگوییم و چه بنویسیم. همه‌ی مقالاتی که در این مسابقه‌ی نوشتن متن‌های تأثیرگذار که از این به بعد در بین کاندیداهای شورای شهر شروع شده، نهایتاً به اسمی ختم می‌شوند که قرار است چند ماه آینده عکسش را هم بر در و دیوار شهر ببینیم و شب‌ها به اجبار پای سخنرانی‌های خسته‌کننده‌اش بنشینیم.
به قول ظریفی آب آبروی ما را برد و حسرت مرگ مهمان را بر دل مردمانی گذاشت که روزگاری مهمان‌نوازترین بودند. مردمی که گویا مهمان‌نوازی و غیرتشان را هم آب با خود برده است و تنها کاری که می‌توانند برای دختر غریب و بی‌پناهی که در حال غرق شدن است بکنند فیلم گرفتن از او و فحش دادن به دیگران است.
بهتر است به روتوش چهره‌هایمان بپردازیم که جای این لک روی صورتمان پیدا نباشد. فقط این وسط برای ما که همه چیز را از منظر ارتباطی می‌بینیم جای خالی یک چیز بیشتر نمایان است. http://yaftenews.ir/images/93/94-3/karamolahi.jpgجای خالی رسانه!

 
 اسفند كرم‌الهي/ خرم‌آباد
 


 

توضیح: مطالب ارسالی، لزوماً دیدگاه پایگاه خبری یافته نیستند اما مطابق فلسفه‌ي رسانه‌های بی‌طرف، آمادگي داريم نوشته‌ها و دیدگاه‌های دیگران را نیز در خصوص این موضوع و موضوعات مختلف به شرط رعایت قوانین مطبوعات، منتشر نمائيم.