یافته، اولین پایگاه خبری دارای مجوز در لرستان

«فرهنگ ثابت امّا متغیر است» این یکی از سه جمله‌ی ابتدایی مانیفست فرهنگ‌شناسان است که دانشجویان این رشته احتمالاً در اولین واحد درس فرهنگ‌شناسی آن را می‌آموزند.

برای توضیح این جمله باید گفت موضوع که بر اساس عقاید دانشمندان این حوزه، فرهنگ‌ها بر اثر تغییر شرایط محیطی اعم از جغرافیایی، اجتماعی، اقتصادی، تکنولوژیک و... تغییر می‌کنند و به نوعی با آن انطباق می‌یابند و فرهنگی که نتواند متناسب با شرایط محیط، خود را تغییر داده و بیشترین مطلوبیت را برای تابعین خود فراهم آورد، فرهنگ بیماری به حساب می‌آید که بخشی از کارکردهای خود را از دست داده است. در عین حال این عبارت که فرهنگ ثابت است، اشاره‌ای کنایی است به آرام و زمان‎بر بودن این تغییرات در طول زمان. در واقع تغییر فرهنگ به قدری آرام و بطئی صورت می‌گیرد که آن را نمی‌توان دید و تنها در بازه‌ زمانی بلند مدّت است که می‌توان این تحولات را احساس کرد. این اصل یعنی ثابت بودن فرهنگ در مورد مولفه‌های زیربنایی و خطوط قرمزی که فرهنگ‌ها بر اساس آن بنا شده‌اند بسیار بیشتر به چشم می‌آید. در این عرصه تغییرات به قدری کند رخ می‌دهند که با قاطعیت می‌توان گفت که غیر قابل تغییر هستند.

اما اگر «فرهنگ ثابت امّا متغیر است» را یکی از جملات سه‌گانه‌ی ابتدایی درس فرهنگ‌شناسی بدانیم جمله‌ی چهارم احتمالاً این خواهد بود که فرهنگ‌ها محترم‌اند و هیچ فرهنگی را نمی‌توان قبیح دانست. چرا که اصولاً سبک‌های زندگی یا همان فرهنگ‌ها در فرایند انطباق انسان‌ها با شرایط محیطی به وجود آمده‌اند و هر فرهنگی برای مردم یک سرزمین بهترین سبک زندگی در همان شرایط است. لذا همه‌ انسان‌ها به فرهنگ مناطق خود عشق ورزیده و آن را عادی، طبیعی و حتی مقدس می‌دانند؛ بنابراین هیچ انسانی را نمی‌توان به این دلیل که عنصری از سبک زندگی‎اش برای ما ناپسند یا غیرعادی است محکوم دانست. با این مقدمه و دانستن این دو موضوع که اولاً فرهنگ‌ها به آرامی و بر اساس شرایط و اقتضائات طبیعی و نه اجبار و شرایط مصنوعی، تغییر می‌کنند و هدف از این تغییر نیز راحت‌تر زندگی کردن و ایجاد مطلوبیت و آسایش است و دوم این‌که فرهنگ هر منطقه، ملیّت و قومیّتی برای مردم آن محترم بوده و دارای کارکرد است و کسی نمی‌تواند بر پایه‌ی تجربیات و آموزه‌های فرهنگ خودی در مورد فرهنگ‌های دیگر قضاوت کند، به موضوعی مهم و حیاتی در زمینه‌ تغییرات فرهنگی در ایران می‌پردازیم.

تغییرات فرهنگ ایرانی؛ سریع و از بیرون
بسیاری هنوز سال‌های ابتدایی و حتی میانی سده‌ حاضر شمسی را به خاطر دارند. سال‌هایی که فرهنگ خاص ایرانی که تابعی است از فرهنگ شرقی با همه‌ ویژگی‌ها و مختصاتش برای مردم محترم بود و این مقبولیت سبب شده بود که تضادها در زندگی ایرانی به حداقل برسد. روزگاری کوبه‌های دوتایی درب منازل زنان و مردان را از هم متمایز می‌کرد و خانه‌هایی که اندرونی و بیرونی‌شان مجزا بود حریمی کاملاً خصوصی را برای ساکنان فراهم می‌آوردند. روزگاری که شرم آمیخته با حیای معصومانه، رابطه‌ی میان دختران و پسران را هم تنظیم می‌کرد و هم جذاب. این‌ها و بسیاری موارد دیگر نمودی بود از فرهنگ اصیل ایرانی که در طول اعصار و قرون با فرهنگ اسلامی آمیزشی مسالمت‌آمیز یافته بود و برای همین بیشترین مطلوبیت را برای مردم این سرزمین ایجاد می‌کرد.
اینک امّا این نوع سبک زندگی در اندک زمانی چنان متحول شده است که دیگر نمی‌توان آن را در قالب تغییر طبیعی فرهنگ‌ها تعریف کرد. این روزها با نگاهی به نحوه‌ حضور ایرانیان در جوامع حقیقی و مجازی، تغییرات برق‌آسا در اصول و بنیان‌های فرهنگی ایرانی - اسلامی چنان به چشم می‌آید که دیگر نمی‌توان از واژه‌ی تغییر برای معرفی آن استفاده کرد. این یک دگرگونی فرهنگی است که نه بر پایه‌ نیازهای بومی که بر اساس اجبارهای محیطی در زندگی ایرانیان در حال رخ دادن است و انبوهی از تضاد، تناقض و سوء‌تفاهم را در سبک زندگی ایرانیان به وجود آورده است.
از میان رفتن حریم خصوصی در زندگی ما تحت تاثیر استفاده‌ ناصحیح از فناوری‌های ارتباطی و رسانه‌ها، به هم خوردن تنظیم روابط میان افراد جامعه و کاریکاتوری شدن ارتباطات میان‌فردی مخصوصاً در میان دو جنس مخالف، فردگرایی افسارگسیخته و مضمحل شدن مختصات فرهنگ ملّی از جمله هم‌دردی، حیا، توجه به دیگران، از خودگذشتگی، احترام به والدین و بزرگان و بسیاری دیگر، شیوه‌ نوینی از زندگی است که این روزها بخش وسیعی از جامعه‌ ما را درگیر کرده و بسیاری تعارضات را در آن به وجود آورده است.
حالا با نگاهی به تصاویر حضور ایرانیان در نرم‌افزاری مثل اینستاگرام و مقایسه‌ آن با سبک اصیل زندگی ایرانی، این تفاوت فاحش به خوبی دیده می‌شود. گویی هیچ‌گاه در این سرزمین حریم خصوصی و پوشیدگی آمیخته با عفاف که همواره مورد توجه مستشرقان و دانشمندان غربی نیز بوده معنایی نداشته است.

تقویت کننده‌های فرهنگی
شکی نیست که این تحولات سریع و عمیق در سایه‌ رشد و نفوذ روزافزون رسانه‌ها حاصل شده است. سطح وسیع ارتباط با فرهنگ‌های دیگر به ویژه فرهنگ غربی و آمریکایی که بر اثر استفاده از محصولات رسانه‌ای به وجود آمده است عامل این دگرگونی و یا شاید انحطاط است. واقعیت این است که برخی از ما بر اثر تماس بیش از اندازه با محصولات رسانه‌ای که فرهنگ دیگری را تقوبت می‌کنند از آن‌سوی بام غربی شدن افتاده‌ایم و در ایران، آمریکایی‌تر از آمریکایی‌ها زندگی می‌کنیم.
این همه‌ ماجرا نیست و ما حتی فرهنگ غربی را نیز درست درک نکرده‌ایم، بلکه تحت القائات و تاثیرات رسانه‌هایی که تصویری ساختگی از غرب می‌سازند و آن را به مصرف‌کنندگان عرضه می‌کنند در مورد سبک زندگی آمریکایی و غربی دچار سوء‌تفاهمات فراوانی شده‌ایم و گمان می‌کنیم غربی شدن سبک زندگی در بی‌توجهی به عناصر فرهنگی همچون مذهب، خانواده، حرمت‌ها، اخلاق و... بوده و این خواست فرد است که اصالت دارد و بقیه‌ی موضوعات و موارد حول محور «من» هویت می‌یابند و قضاوت می‌شوند.
متاسفانه باید گفت در این میان رسانه‌های ایرانی نه تنها نتوانسته‌اند آن‌گونه که باید فرهنگی بومی و ملّی را تقویت کنند بلکه به درونی شدن فرهنگ غربی در میان مخاطبان خود کمک هم کرده‌اند. نتیجه‌ این ترکیب نامتوازن رسانه‌ای، ضعف مولفه‌های فرهنگ ملّی و بومی و تقویت عناصر فرهنگ دیگر در بین ایرانیان است و بدتر از همه اینکه این روند رو به تزاید بوده و اگر با همین شیب ادامه یابد لطمات جبران‌ناپذیری به سبک زندگی ایرانی – اسلامی وارد خواهد آورد.
نرخ روبه‌رشد طلاق، نارضایتی و تنش در درون خانواده‌ها، فرار نوجوانان، خیانت، خشونت، عدم احساس رضایت از زندگی، بدبینی و بسیاری از معضلات اجتماعی، نشانه‌ای است از مشکلات فرهنگی که این روزها با آن دست و پنجه نرم می‌کنیم و متاسفانه در بسیاری موارد به جای درمان اصولی، زیربنایی و علمی، تنها به اقدامات روبنایی همچون برخورد، حذف، سانسور، فیلتر و... پرداخته‌ایم.
واقعیت این است که هدف‌گیری ما در مبارزه با تهاجم فرهنگی خطا داشته است. ما گمان کرده‌ایم که با حذف صحنه‌هایی از فیلم‌های غربی و فیلتر کردن چند سایت و پخش نویز روی چند کانال ماهواره‌ای با این چالش مقابله کرده‌ایم. غافل از این‌که فرهنگ یا همان سبک زندگی غربی به صورت پنهان در ناخودآگاه ذهن و روح ما رسوخ کرده و باعث شده است بنیان‌های فرهنگی چند هزار ساله‌ی ما در معرض لطمه و آسیب قرار گیرند.
بی توجهی به آثار روانی استفاده از محصولات رسانه‌ای و ملاک قرار دادن مساحت بیرون مانده از دست و پای بازیگران زن به عنوان مصداق تهاجم فرهنگی، تولید محصولات رسانه‌ای مبتنی بر نسيم عباسينظریه‌ی تزریق پیام، غافل ماندن از سازوکار تاثیرات رسانه‌ها در ناخودآگاه مخاطب و بسیاری دیگر از نقاط ضعف سیستم دفاع رسانه‌ای ما است که می‌بایست هرچه سریع‌تر با استفاده از همه‌ی توان و ظرفیت علمی و مدیریتی کشور در جهت اصلاح آن کوشید و از وارد آمدن لطمه‌های بیشتر به فرهنگ ناب و اصیل ایرانی - اسلامی جلوگیری کرد.

 نسیم عباسی/کارشناس ارشد رسانه
 منبع: روزنامه ابتکار

دیدگاه‌ها  

#1 سهیل 1395-07-26 13:16
فضای مجازی مجالی است برای افراد که من واقعی خودشون رو نشون بدن.ولی تو دنیای واقعی محدودیت های آشکار و نااشکار اطراف افراد رو گرفته. و شاید واقعا ما هموني هستیم که توی فضای مجازی خودمون رو نشون ميديم نه اونی که تو واقعیت وجود داره
نقل قول کردن
#2 مهندس 1395-07-26 14:24
زیبا بود. خیلی ممنون.
نقل قول کردن
#3 زیدی نژاد 1395-07-26 18:54
بسیار عالی نوشتید
نقل قول کردن
#4 بهاروند 1395-07-27 14:33
فضای مجازی است
هویت اشخاص مشخص نیست
نقل قول کردن
#5 سرباز 1395-07-28 11:23
فضای مجازی و غیر مجازی نداره

یک شخص خوب همیشه و همه جا خودش خوب نشون میده

ولی کسی که رفتار ظاهری خوبی داره ولی باطن بدی داره در جامعه مجازی نشون میده باطنش رو

بنا براین جامعه مجازی و غیر مجازی نداره
نقل قول کردن
#6 مهرپور 1395-07-28 12:21
باسلام وتشکر،به موضوع مهمی اشاره شده است ویکی ازدردهای مهم جامعه امروزی رابیان کرده اید .پیشنهاد بنده این است که راهکارهای مقابله بااین پدیده رانیزبیان فرمایید .
نقل قول کردن

نوشتن دیدگاه

تذكر: نظرات حاوي توهين يا افترا به ديگران، مطابق قوانين مطبوعات منتشر نمي‌شوند

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

بازگشت به بالا